دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

پاییز فصل رسیدن انارهای سرخ است و انار چه دل خونی دارد از رسیدن …

چه بی هوامیای ومیری حتی برای ثانیه ای ونمی فهمی این آمدن این رفتنت منودیوونه میکنه منوهوایی وخراب میکنه

چی میدونی ازدل من دلی که مجنون ترین مجنون زمان خودبود.

من ازانتهانمی ترسیدم من ازبی وفایی نمیترسیدم بلکه ترس من ازضربه ای بودکه بعدازاعتمادبتومیخوردم ومی ترسیدم

ازنفرین های دل شکسته ام ضربه بخوری...

بذارروزگارم خالی ازهوای توبشه دیگه بسه هرچی بایادت نفس کشیدم!نه که فک کنی هوایی تازه میخوام نه اماتوچرابی هواگاهی میای ومیری مگه نمی فهمی هوای داشتنت وندارم ازبس که نبودی تنهایی هام ویادم رفت وباخدای خودم

تقسیم کردم.یادم نیست کی باتوخندیدم امامیدانم که توبه من خندیدی ...

اگه کوه دردهم که باشم بازهم توبازی باقلبم شکستم ازرفیق خودم رودست خوردم 

دیگه چشمهای خیس وقلبهای شکسته تواین دنیامشتری ندارندودل سنگی شده مرام آدما.



گشتم بود!!
دیگرنمی گویم گشتم نبود
اتفاقا گشتم بود
ولی برای من نبود



 

ادامه مطلب ...

آدمک برفی

بارش اولین برف امشب آغازشدامایادوقتی که کوچک بودم  افتادم ...بارش برف برایم زیباوجالب بود‏'‏هرگزنمیدانستم سردی آدمهامیتونه ازسوزوسرمای برف بیشترباشه!وقلبهایی هم یخ زده وجودداشته باشند...

چقدرلذت داشت آدم برفی باپدردرست میکردم آدم برفی بی جانی که بادستهای پدرم جان میگرفت ودرذهن کودکانه من همدمم میشد،دماغ ودهن ودست رادرست میکردیم ومن کلاه وشالم را برایش می گذاشتم وپدرم قلبش راوطرح لبخندش رابرای آدم برفی ام ،اینگونه زنده بودآدم برفی برایم!وای چه لذتی داشت... ساعتهامراقبش بودم تاکسی خرابش نکنه حتی بااینکه قدیماآدمهاصمیمی وگرم بودن امااین گرماهم نمیتونست آدم برفیم وآب کنه!اماحالادیگه اون آدمای گرم قدیم نیستن کنارم وآدم های برفی ویخی وماشینی حضورداشتن که  فقط مختص زمستان نبودن جان داشتن ولی بی جان بودن وبرای بقای خودشان جان میگرفتن انگاربارفتن پدرآدمیت ومهرومحبت رفت!طرح لبخندش شدطرح لبخندهمراه اول واینگونه دنیای من مصنوعی شدوعشق بجای جان دادن وبخشیدن ! قلب  وجان ونفسم راگرفت

ومن بی زارم ازاین آدمک های برفی که دنیای گرم مراسردونابودکردند


  ادامه مطلب ...

عشق ومهربونی ام برایت نقطه ضعف شد

بارهاتواین مدت توروتوذهنم کشتمت و باتنفرازت عشقت وتودلم نابودکردم اما!امانمیدونم پس چراتوهنوززنده ای

اوایل جدایی چون خون گریه میکردم خون به اشک واشک هایم خشک شدند!چون کویرلوت شدم!

 وقتی رفتی منگ شدم مات ومبهوت وبعددیوانه وارفریادمیزدم وخودم رابه زمین وزمان کوبیدم ... زجرهاوناله هایم تبدیل به غصه هاوغم هاکم کم خشم وتنفرواکنون فقط تاسف

حرفهای من سرگذشت عشق نافرجام من است که به سراسردنیاپخش شده است ومیبینندومیخوانندتاماراقضاوت کنند!

میدانم که توحرفهای مرااگرهم بخوانی نمیفهمی ودرک نخواهی کردامادردوردست ترین سرزمینهامرافهمیدندازتویی که نزدیک ترین بودی وهیهات کوروکر...میدنم حال منودرک نکردی ونمیکنی این حال حاله همان ماهی توی تنگ هست هنگام تلنگربه تنگ!!!

کاش داستان جدایی منوتوزیباتمام میشدامامن حتی دریغ شدم ازیک جدایی زیباامااین دل من دیگرکبوترنیست که ازبامی که پرخواست دوباره بنشیندهرچندکه دلی برام نگذاشتی

گفتم دیگرسراغت رانمیگیرم که راحت زندگی کنی اماتوچراسراغم راگرفتی؟؟؟

عشق کسب وکارمن بودوبرایم دلگرمی ولی برای توشدفقط سرگرمی وبازی بامن

کاش میشدترابرای همیشه ازوجودم پاک کنم


گشتم بود!!
دیگرنمی گویم گشتم نبود
اتفاقا گشتم بود
ولی برای من نبود



خیلیها به زبون میارن که واسم ارزش داری
ولی به گفتن نیــست ...
به اینه تــ ♥ــوی که وقتتو واسم میزاری با همه ی
خســته گی هات
وقتی تنهام تــ ♥ــوی که با امدنت نمیزاری
تنــهایی رو حــس کنم
با همه ی اخلاقای گندم و بچه بازیهام
کنار میای
همه چیو چشــات بهم میگه
خوبه که ادم از انتخابش هیجوقت پشــیمون نشه
حتی اگه تا خر باهــم نباشیم
هیچوقت مهربونیــاتو نمیزاره پشــیمون شم
ارامــش داشتن تـو زندگی نعمتـیه که
هرکسی نداره

آره

خـدایا شکـرت که پـشتمـی...



هرگزمرانشناختی

کاش آدمهابرای شناخت یکدیگرقبل ازوابسته کردن ووابسته شدن اول جنس طرفشون وبعداحساس اون روبشناسن

وبعدعاشق بشن تامجبورنشن دل بشکنن...

امسال واسه من خیلی زودداره میگذره،حواسم پرت دنیای توکه بودبرام زمان حساب نمیشد.به لحظاتی

می اندیشم که کنارم بودی وکوروکرشده بودی نگذاشتی حتی جدایمون هم پایان خوبی داشته باشه.تقریبا

داره ۹ماه میشه ازجدایمون ومن منتظرفرصتی هستم که کاملاباهات کات کنم!توتمام پست هایی که گذاشتم

ومطالبم گفتم که توبهم بدی کردی امامیخوام بگم منم بدبودم آره اگه نبودم توبهم خیانت نمیکردی حتماخواستی

فرارکنی ازعشق فراوونم بهت یادته بهت میگفتم به بی نهایت دارم میرسم ازعشق به تو!میگفتم ۷۰%شده عشقم وتا۱۰۰%چیزی نمونده!یادته؟رفتی تابه ۱۰۰%نرسم.حالا%هاروحساب کن روتنفر!بذاربگم چقدر،شاید۶۰%.خوش بحالت که یکی پیداشده بودکه اینقدرعاشقت بود،کاش کسی هم واسه من اینجوری حاضربودجون بده!

اگه بودچی میشدچی میکردم!شایدم جنبه نداشتم وخرمیشدم میفهمیدم عاشقمه واسیرمه عذابش

میدادم آه چه میدونم دنیای نامردهمینه.واسه دیدنت قلبم میلرزیدچون عاشقت بودم اماحالامیلرزم ومیترسم

که بخوای ببینی منوآخه الان ازت متنفرم!چه تفاوتی ایجادکردی دررندگی وباورم




ارتفاعِ چِشمام خیلى زیاده ! !
اونایی که اَزَش اُفتادن دیگه دیده نشدن . . . ! !


سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی
و گاهی
آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی .

موردداشتیم که...

امروزجمعه اول آذروآخرین ماه پاییزفرارسید.خب بیرون هواسرده ومنم گفتم ازاین حال وهوادربیام ویکم زنگ تفریح بذارم هرچندعکسهایی که گذاشتم ربطی به مطالبش نداره سخت نگیرید
                     اینم لبوی داغ واقعامیچسبه الان

مورد داشتیم :
با هم دیگه دعواشون شده
دختره برگشته گفته : شیرم رو حلالت نمیکنم


ﭘﺴﺮ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﺟﺎ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !
ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧــــَـــه ﺭﮊﯾﻤﻢ !
ﭘﺴﺮ : ﺧﺐ ﺑﺮﯾﻢ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﺍﻣﺸﺐ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺧﻮﺭﺩﻡ !
ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺯ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﺩﺩﺩﻩ ؟ ﻧﻈﺮﺕ ﭼﯿﻪ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻭﺭه !
ﭘﺴﺮ : ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﮒ ﺑﺰﻧﯿﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﯾﺸﺸﺸﺶ !!۱ ﻣﻦ ﺳﺎﻧﺪوﯾﭻ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﭼﯿﺰﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ !
ﭘﺴﺮ : ﭘﺲ ﺑﻼﺍﺍﺍﺍﺧﺮﻫﻬﻬﻬﻬﻪ چیکار ﮐﻨﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﭼﯽ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !!!
ﺗﻼﺵ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍست …

 

ادامه مطلب ...

من آدم نبودم...!؟احساس نداشتم...؟!

ﺑﻪ . ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺖ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﻢ ~
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺣﺖ ﻫﻢ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭ ﻧﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﻧﮑﺮﺩﻡ ~
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺗﻮو ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ~
ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻗﻌﯿت هـﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﭘﺎﺕ ﻣﻮﻧﺪﻡ ~
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﻮﻥ ﺧﺮﯾﺪﻡ ~
ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﻧﺰﺩﻡ ، ﻧﺮﻓﺘﻢ ، ﻣﻮﻧﺪﻡ ~
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﺮﻓﺎﻡ ، ~
ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩی ﺩﺭﻭﻏﻪ ~
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺭﻓﺘﯽ ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ~
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﻭ ~
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ~
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ~
ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﻭ ﺑﻬﺖ ﻧﺪﻩ ~

ﭼﻪ ﺍﺭﺯﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺭﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﯽ . . .


از قدیم گفتن "کار از محکم کاری عیب نمی کنه"
ذهن... رویا... جرأت... شجاعت... انگیزه... اعتماد به نفس... قدرت... صلابت...
همه هست...
فقط جای "تجلی" خالی است... این روزها...
شاید پیدا کند، خدارا چه دیدی... دیوانه ها که دلیل نمی خواهند...




تو دنیایی که ارزشی واسه کسی نداری، چه لزومی داره که حتما وجود داشته باشی؟
دنیایی که اگه کسی به یادت بیوفته واسه کاره خودشه یا واسه خنده نه به خاطر تو...
دنیایی که آدما خیلی ساده از کنارت می گذرن... منظورم به شخص خاصی نیست... با همه هستم... پس وقتی "بودن" مفهومی نداره "نبودن" خیلی بهتره...
انگار از اول نبودی... آدما خیلی فراموش کارن زود از یادشون میری... اما حیف که من آدم نیستم...

 

ادامه مطلب ...

وقتی که عشقت آلوده به نیرنگ شد...


عشق من چیزی نبودتوی دلم که لب تاقچه عادت ازیادم برود!من این اشتباه رادوست داشتم

وبهایش رادادم .قلب وروحم وجسمم باتمام تنفری که سعی کردنسبت بهت داشته باشه اماباز

نمیتونه احساسش روکنترل کنه وقتی توبه سراغش میای!توبازهم بعدازمدتهااومدی وبازداغونم

کردی،دیدم اس ام اس دادی سلام چطوری ومن باحالی دگرگون نوشتم خوبم وبعدتوگفتی ۲شب هست

که خواب بدی ازمن می بینی ونگران شدی!امامن دیگرجواب توراندادم چون دستانم سست ولرزان شده

بودندوحس نوشتن نداشتم قلبم تشویش زده وداغ شده بودوباخودمی اندیشیدم تونگران من شدی!چرا؟

پس این ۸ماه چی!من یک بارنه هزاران بارمرده ام وتوبی خبرازحالم بودی،اگه نگران حال من هستی دیگربهم

اس نده زنگ نزن بذاربه دردخودم بسوزم

بذاربه نداشتنت نبودنت نخواستنت عادت کنم بگذاراین حس تنفرم راباخودبگورببرم...این وبدون یک عاشق بی

دفاعه مظلومه ضعیفه شکننده است آزارش نده هریادی ازمعشوق داغونش میکنه،ازدیشب که اس دادی تاالان

که ۳عصرروزشنبه هس همش توفکرم وبهم ریختم دیشب ازفرط ناراحتی ساعت ۹ونیم شب خوابیدم منی که

زودتراز۱۲شب نمیخوابم!!!این غیرممکنه دیگه حال من بهتربشه وببخشه دل شکستم کارتورو،من باهزارویک دلیل

میگم که توبهم بدی کردی کاری که هرگزفکرش ونمیکردم ازجانب تواتفاق بیفته

زخمی که زذی دلی که شکستی ارزان بدست نیومده بودکه بزیرپایت له ولوردش کنیواین بهایی داردکه

دیریازودبایدبپردازی اخه این دل بی گناه بودوتواین رابطه وعشق راآلوده به نیرنگ کردی.


از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت
آنکه دوستش داریم هرگونه حقی بر ما دارد حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد...
نمیتوان از او رنجشی به دل گرفت...بلکه باید از خود رنجید...که چرا؟
که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که مارا ترک کندو این خود دردی کشنده است


همه چی تموم شد......
قفسم تنگتر از ان بود که فکر میکردم.بالهایت همه خونین بودند....ولی اکنون ازادی........پرواز کن ...اوج بگیر...و بدان که پر گشودنهایت حسرت پرواز را برد از یاد مرا...!

 

ادامه مطلب ...

بیاازنوشروع کنیم...ای دل

میدانی عزیزکم وقتی عاشق میشوی بی دفاع ترین موجودروی زمین هستی میدانی که چون قاصدکی باهرنسیم وبادی

سرگردان ودورشده ازاصل خویش میشوی!وجنس بلوردلت شکننده ازهرناملایمات.

گاهی میخواهم متنفرباشم اما!امابعدازهزاران سال دوری وفراغ وحتی کینه تولحظات فراموشی درست

تواوج برگشت به زندگی ناگهان اندک خبری دنیایت رابه روزاول جای اول برمیگردونه وباهمه زجری که کشیدسست

 نرم تسلیم معشوق نامردوبی وفایت میشوی.

میدانی درست مث آدمی که میدونه سیگاربرای قلب وریه ضررداره امابازمیره سراغش ومیکشه

بی اختیاربازخامش میشوی...

نمی تونم فرمولی برای دوباره عشق نشدن یاوسوسه دوباره ات

بدهم تاجلوی احساس زیبات وبگیری امافقط میخوام بگم

قدرخودت وبدون

من دیگه نمیذارم بادلم بااحساسم بادلت بااحساست بازی بشه

بیاپروازکنیم بی قیدوبندهرگزنذارعشق اسیرت بکنه دلبسته چیزهای فانی نشو

برخی آدمهامیاینددرزندگیت تانعمت شوند

اماعبرت شدنداومدندتنهانباشی اماازجمع دزدیدن تورو...

برای خودت زندگی کن وازنوشروع کن بهار



اگر روزی داستانم را نقل کردی: بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد بگو تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت بگو دلشکسته بود اما دل کسی را نشکست بگو کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد و شاید بد بود اما بدی کسی را نخواست...


ادامه مطلب ...

آنکه خنجر بر پشتم فرو کرد بویش آشنا بود ؛ آن عطر را خودم برایش خریدم !

بامن زاده شدوقتی که دستش راگرفتم همپاشددروجودم درجانم همه آرامشش بودم رام وسجده گرش بودم اینقدر

عاشقش بودم که خدای دومم شد!بامن زیست وبامن نفس کشیدهمنفسم شد.

دردستانم دربسترم درآغوشم جسم وروحم شد...همه دقایقم دل مشغولی ام هم پدزومادرهم خواهروبرادروهمسرم

همه کس وکارم شده بودبااوخوابیدم وبرخواستم هرچنددورامااین حس من بودوهمه ایمانم شده بود

امانمیدانم تاوان کدامین گناه بودکه بامن غریبه گشت ونامردشده بود!!!

کلماتم گریه هایم التماسم شکستنم رادیدوبرایش این زجرعادت شده بود

مینویسم ومیگویم اماهمه چیزهایم دیگربرایش گنگ شده بود


من دیگر حوصله مقابله ندارم
من حوصله خواستن و خواسته شدن ندارم
من حوصله راضی کردن هم ندرم
ای تو نسیم زندگی یا مرا به ساحل برسان یا مرا رها کن
که من حتی حوصله فکر کردن به تورا هم ندادم


اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد میشی برمیگرده نگات میکنه،بدون براش مهمی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی برمیگرده با عجله میاد به سمتت،بدون براش عزیزی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری میخندی برمیگرده نگات میکنه بدون براش قشنگی.
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری گریه میکنی باهات اشک میریزه،بدون دوستت داره.
اکه یکی رو دیدی که وقتی داری با یکی دیگه حرف میزنی ترکت میکنه بدون عاشقته.

  ادامه مطلب ...

تنهایی وقتی سخته که بدونی : اونی که تنهات گذاشت , تنها نیست ......


وقتی نشدحرف دلم روراحت بزنم این شدعاقبت من که همش این پستهای غمگین وناامیدکننده روبزنم

اینکه میدونم مینویسم وفایدهای نداره اینکه منم ویک دنیاشکست وتنفرپس بایدتموم کنم این نوشتن رو...

می دونی چی بیشتر از همه آدم و داغون می کنه؟!

اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی...
آخرش برگرده بگه

مگه من ازت خواستم....آره تواینجوری بودی وجوابم همه فداکاری هام رواینجوری دادی

نمک نشناس...زخم که میخوری..خوب مزه مزه اش کن..حتماً نمکش آشناست !

بزرگترین حماقت زندگی می تونه این باشه
که به کسی که اشکاتو میبینه و بی اعتنا میره ،
برای بار دوم اعتماد کنی ....!

خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس …
.
.
.
می خواهم خودکشی کنم؛
نه اینکه تیغی بردارم و رگم را بزنم؛
قید احساسم را می زنم …
 

لاک غلط گیر را برمی دارم و “تو” را از تمام خاطراتم پاک می کنم

“تـــو” غلط اضافیِ زندگیم بودی ...


ادامه مطلب ...

حتی اگه من از این عشق بگذرم قلب شکستم از حقش نمیگذره ...

ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥヽ、ヽ``、、、 `、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、、ヽ ヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、 ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、 `、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ``、ヽ、ヽ、ヽ.`、ヽ、ヽ``、、 `、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽ`、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ ﭼﺸﺎﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻧﻮﺭﻩ ﭼﺮﺍﻍ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ、ヽ`、ヽ、ヽ` `、、`、、ヽ`、`、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽ `、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、` `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﺍﺭﻭﻡ ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、 ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ` ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、 ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ

یک قطره اشک 1%ش آبه 99%ش احساسه

عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...

عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...

عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...

عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...

عیب نداره زیر بارون بدون ☂ ، باید " تنها " خیس شی ...

عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...

عیب نداره گلم ، " خدا بزرگه " اونم تنهاست ،

بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو

میشنوه و دلش برات تنگ میشه !

حرفاتو به اون بزن ، زیر بارون باهاش قدم بزن...


 

ادامه مطلب ...

تاریخ تکرارنخواهدشد...



امشب 2شنبه وهوای بارونی وقشنگی بیرونه.فقط به گذشته کمی فکرکردم...

نمیدونم به منووکارهام فکرمیکنی یانه دیگه نمیتونم حدس بزنم! نمیدونم دیگه حتی کی هستی وبه چی فکرمیکنی وچیکارمیکنی!منی که یه روزکاملامیتونستم درک کنم وبفهمم درچه حالی هستی حتی لحظه ای بیخبرازت نبودم اماحالامن موندم و...اگه بهم فکرمیکنی پس بایداعتراف بکنی که هرگزبااحساساتت بازی نکردم هرگزبهت بدی نکردم...گاهی اینقدردلم میگیره که نمیدونم چطوربایدازاین حالت رهابشم دوست داشتم میشدمث قدیمهازوداس میدادم بهت میگفتم بریم بیرون ببینمت وباهم دست تودست هم قدم بزنیم کوچه به کوچه.اماهرگزتاریخ تکرارنخواهدشد!باهرکی وهرجاهستی برات تواین دنیاآرزوی خوشبختی میکنم


بهار...تسبیحی بافته ام... نه از سنگ... نه از چوب... نه از مروارید...!!بلور اشک هایم را به
نخ کشیده ام تا برایت دعا کنم هر انچه ارزو داری...


باهـــــام دعــــوا کــــن
باهــــام قهــــر کــــن
حرصــــم و در بیـــار
بهونـــــه بگــــیر
تــــازه اجــــازه داری اشکمــــــو
بعضـــــی وقتــــا در بـــــیاری
امــــا
حــــق نــــداری هیــــچ وقــــت بـــری

هیــچوقــــت !


دنبال کسی میگردم که

توی بهار که زنگ بزنم بگم: میای بریم زیر این رگبار قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم...
توی تابستون بدون هیچ دلیل بگم: میای بریم قدم بزنیم؟
فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم
توی پاییز بدون هیچ دلیل بگم: میای صدای برگارو در بیاریم خش خش صدا بدن؟
فقط بگه: دوربینتم بیار
توی زمستون بدون هیچ دلیل بگم بریم برف بازی؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط . یه لنگه من یه لنگه تو...

سر اینکه دستای گره شدمون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم


دنبال کسی میگردم که

توی بهار که زنگ بزنم بگم: میای بریم زیر این رگبار قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم...
توی تابستون بدون هیچ دلیل بگم: میای بریم قدم بزنیم؟
فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم
توی پاییز بدون هیچ دلیل بگم: میای صدای برگارو در بیاریم خش خش صدا بدن؟
فقط بگه: دوربینتم بیار
توی زمستون بدون هیچ دلیل بگم بریم برف بازی؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط . یه لنگه من یه لنگه تو...

سر اینکه دستای گره شدمون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم

شادمانی‌های کوچک

خدایا برای خاموشیه شبهای انتظارم
فقط یک فوت کافیست!
خاموشم کن.... خسته ام


چندروزه هواخیلی سردشده بوداونم توآبان ماه،داشتم باخودم فکرمیکردم کفش چی بپوشم یادکفشهای بوت

گرمی که واسم خریده بودی افتادم ناگهان بی اختیارلبخندزدم وبعدمدتهاکه ازجدایمون میگذره به یک چیزمثبتی ازتوکار

خوب وخیری که انجام دادی فکرکردم.امایادم میادتولیست وسایلی که ازتوبعدجدایمون قراربودنابودکنم اسمی

ازکفش نبود!حالاکه خوب فکرمیکنم می بینم اون لیست وتوهوای گرم نوشته وکفشهاروجمع کرده بودم وجلو

چشم نبودآخه کفش های جدیدی جاش روگرفته بودن!درست مث علاقه توبه من هرچندکه شایدسرنوشت

ماآدمامث همین کفش باشدوهرچه خوارآیدروزی بکارآید!فقط من که پات رونمیزدم درحیرتم چرا

 یکــــــــــــــ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳﮑﻮﺗــــــــــــ !

ﺑﺨــﺎﻃــــﺮِ ﺗﻤــﺎﻡِ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾــــﯽ ﮐــﻪ ﺩﺭ
ﺣـــﺪِ ﯾﮑـــــ ﻓﮑـــﺮ ﻣﺎﻧـــﺪﻧــﺪ!!!...

ادامه مطلب ...

یک روزباهام خندیدو...یک روزبهم

یاد مان باشد ... پایان مهر است نه پایان مهــــــربانی ، مهربانیمان را از هـــــم دریغ نکنیم.

امروزهوای بارونی ازصبح داره منوهوایی میکنه ومث دیوونه هابرنم زیربارون وبه یادزجرهای عاشقانه وترنم خاطرات

پاییزی هق هق کنم ودرخیابانهای وابستگی بایادعشق گذشته ام قدم زنان خودراخالی کنم ازهرچه دلبستگی که بهت دارم اماازصبح خودم رازندونی کردم تاعذاب نکشم وشایدکاری نکن که بعدپشیمان دلم بشم

خاطرات بارونیم باتورابه یاددارم و...

افسوس من خیلی دیرفهمیدم توهم ممکنه نامردبشی.


تو که میدونستی من تکیه گاه محکمتم///

بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم؟؟؟///

من که هردقیقم وابسته به دقیقه تو بود!!! ///

من که حتی لباس تنم به سلیقه تو بود !!!

روزی درآسمان برایت ستاره ای کاشتم تامراقبت باشدوازماه خواستم میزبان توباشد...

وای اگربدونی چقدرسختی کشیدم تابهت اثبات کنم عشقم رااما...

وای اگربدونی چقدرزجرکشیدم تاباخیانتت کناربیایم

وکاش آن ستاره مراازخیانتت آگاه میکرد

امافقط چشمک  زدندومن فریب خوردم.................................................................

اولش هی صبر می کنی هی می گویی درست می شود، نمی خواهی باور کنی نمی شود، دلت می لرزد ،بدون او
 بودن را تصور نمی کنی می ترسی اگر نباشد تو هم نباشی. دور که می شوی، می بینی این من می تواند بدون او باشد.
 می بینی که با تمام علاقه و دوست داشتن می توان رفت.گاهی باید رفت. اصلاحقیقت زندگی توی همین رفتن هاست .
رفتن هم خب
درد دارد، راهی ست که باید ازش عبور کنی. مثل یک تونل تاریک است. اما خوب بخشی از زندگیست. یک تصمیم است...
یادت باشد
پایان رابطه پایان جهان نیست. اولش مثل سقوط است جهان میچرخد و تو پرت میشوی بی اینکه بتوانی دستت را
به جایی بگیری. همه چیز با چنان سرعتی حرکت میکند که باور میکنی هرگز نمیخواهد بایستد. بعد کم کم سرعت
همه چیز کم میشود . سرگیجهء مداومت تمام میشود. همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد و یکروز ناگهان بی اینکه
 متوجه باشی میبینی دیگر به طرف فکر نمیکنی و از فکر نبودنش دیگر قلبت تیر نمیکشد. هرچندکه باعث شکست
ودربه دری عشقش میشه واثربدی تاابدروقلبش میذاره ...اماعاشق باور میکنی عبور از این تونل سخت است ولی 
همه از ان عبور می کنند...

نبود ... پیدا شد ... آشنا شد ... دوست شد ... مهر شد ... گرم شد

عشق شد ... یار شد ... تار شد ... بد شد ... رد شد ... سرد شد

غم شد ... بغض شد ... اشک شد ... آه شد ... دور شد ... گم شد

تمام شد . . .

حس تریدباعشق ازمن حساس بگیربه من احساس بده بازم احساس بگیر

با احتیاط عاشق شوید جدایی خبر نمیکند!

{ تقدیم میکنم به تمام عاشقان }
برای تو نامه ای می نویسم ...دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد.دلتنگی که فاصله را نمی فهمد ! نزدیک باشی و اما دور ...دور ...دور !تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است .تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند ...پر از کوچه هایی که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند ! فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند ! خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد ؟!
حالا نشسته ام برایت نامه ای بنویسم .می دانی ،نامه ها می مانند حتی وقتی برای همیشه پنهان باشند و کسی که باید ، آن ها را نخواند ! قرار نیست این را هم بخوانی ...قرار نیست بیقراری ام را بفهمی ! قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شد و چند واژه را پنهان کرد ...قرار نیست بفهمی که دوست داشتن چقدر سخت و عشق چه درد بزرگی است ...قرار نیست که بفهمی چقدر دوستت دارم !و چه اندازه این دوست داشتن پیرم کرد...اما برایت این نامه را می نویسم برای روزی که تو هم دلتنگ باشی ! دلتنگ کسی که دوستش داری...برای روزی که هزار بار پشت پنجره رفته باشی و هزار قاصدک را بوسیده باشی ! برای روزی که به هوای هر صدای پایی تا دم در دویده باشی و با بغضی سنگین در انتظارش نشسته باشی ! برای شب هایی که در تمام فال های حافظ هم خبری از آمدنش نباشد و هزاربار پیراهنش را بوییده باشی !
تو فکر می کنی آن روز چند سال خورشیدی دیگر است ؟آن روز چقدر از هم دور شده باشیم ؟ پای کدام بن بست کنار کدام درخت پایین کدام پنجره برای آخرین دیدار گریسته باشیم ؟
هنوز زود است ...برای تو که از حال دلم غافلی زود است ..نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم ...نباید بفهمی که قدم هایم هر روز پیر و پیرتر شده اند ! و هر روز سایه ام ،کمرش خم و خم تر می شود !این روزها برای گریستن دیگر باران را بهانه نمی کنم ...برای بیقراری ام سراغ پنجره ها نمی روم ...وقتی قاصدکی روی شانه ام می نشیند دیگر از تو خبری نمی گیرم شاید نشانی ام را گم کرده ای...گیسوانم یک در میان سپید و سیاهند مثل روزهایی که یک در میان شاد و ناشاد می گذرند! کوچه ها را که نگو ...بی خبرتر از آن می گذرم که پنجره ای برایم گشوده شود ...تکان دستی ، سلامی...خیال کن غریبه ای که او را هیچ کس نمی شناسد !هنوز هم ایستگاه ها را دوست دارم ...نیمکت هایی که بوی تنهایی می دهند .هنوز هم انتظار را دوست دارم .هنوز هم زل می زنم به هر قطاری که می گذرد ...به دست هایی که توی هوا تکان می خورند و به بوسه هایی که میان دود ...گم می شوند ! خوش به حال قطارها همیشه می رسند ...اما من ...هیچ وقت نرسیدم ! هیچ وقت ...تمام زندگی ام فاصله بود ...
این نامه باشد برای روزی که یکی از این قطارها مرا هم با خودش برده باشد ...چمدانی پر از نامه جا می ماند برای تو، از مسافری که عمری عاشقت بود ...
اینجا

راستی عشقم ....

میدانستی که از وقتی تو آمدی به زندگی ام
از وقتی که دوستم داشتی
از وقتی که دوستم نداشتی
از وقتی که رفتی
از وقتی که فراموشم کردی
شیطان هـــــــــــر روز نفرینم میکند؟
میدانستی؟

آخَر بَعدِ تو ، دیگر هیچ وسوسه اش برایم کار ساز نبود ...

آخَر بعد تو من حتی به دیگری نگاه هم نکردم ...

حتّی نگاه عشقم...

کاش بدانی شیطان هم نفرینم کرد

  ادامه مطلب ...