دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

نوروزتان خجسته...

نرم نرمک میرسد اینک بهار ، خوش به حال روزگار ، خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ، خوش به حال غنچه های نیمه باز . . .

امسال هم تموم شدبی انکه زندگی تغییری جزسرعت حرکتش بسوی مرگ بیشترمیشودچیزی محسوس نبودبرایم ...سرعتی که قبلابوی زندگی راداشت ولی اینک لحظات غمگینی راتداعی میکند...میدونی که تنهانیستم وتوهم تنهانیستی وماهمه بهم خیانت میکنیم وبعدفریادمیزنیم تنهاییم...عجیب است مگه نه!!!تمام سهم من ازتونوشتن پستهای گاه بگاهی شایددوتادرماه من احساسم راخلاصه کرده ام به همین دقایقی که مینویسم ودیگربعدازآن فراموشت میکنم فراموشت میکنم تاببخشمت فراموشت میکنم چون میخواهم دیگربوی مرگ راحس نکنم بوی زندگی رااستشمام کنم...بله اینکه توهرکاری کردی هربلایی سرخودم وخودت آوردی مقصرش من بودم چون میدانستی طاقت جدایی ازتوراندارم پس به انواع حیله هامتوسل شدی تابدون اینکه من ناراحت بشم بری اززندگیم!!!خب امانشدچون من مثل کنه ای به قلبت پیوندخورده بودم پس مراااشیمی درمانی کردی ومن ....

مهم نیست دیگرچه کردی بامن امامن نگرانم برای رهایی ازمن باخودت چه کرده ای ....

بگذریم ناسلامتی داره عیدمیاد...

خداوندا ! در این آخرین روزهای سال دل من و دوستانم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان، هر کجا زخمی هست مرهم، هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق، جای آنرا فرا گیرد
“سال نو مبارک”

 

ادامه مطلب ...

ﻣــﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﻧــﻤﯿﻨـﻮﯾـﺴــﻢ ؛ ﻣﯿـﮑﺸـــــﻢ . . . ! ﺣـﺴـﺮﺕ ﻫﺮ ﺁﻧـﭽــﻪ ﺧــﻮﺍﺳﺘـﻤـﻮ ﻧـﺸــﺪ!؟


بازمینویسم وبازمی سوزم میگریم وشمعی روشن میکنم...دوباره اومدسالگردجدایی منوتوومن دوباره بی انگیزه وسست نسبت به تمام دنیابتومی اندیشیدم ویادت راگرامی داشتم مراسم خیلی ساده

گاهی میگم خدایا!خسته تر از آنم که ناله ای کنم یا گله ای...!؟ میگویند مرگ حق است؟حقم را می خواهم...!!!!!خواسته ی زیادیه؟!!امابازتوبه میکنم ازناشکریم 

دیگه بریدم ....چی بایدبنویسم ای عهدشکن ای بی وفامیگذره روزگارامااین دل احمق من ازت نمیگذره آخه عذاب کشیدلال شدسکوت کردوسوخت...به حرمت آنچه که بین مابودروزی فقط مراسمی ساده واسه درگذشتمون برگذارمیکنم وشمعی میسوزدتاوقتی هق هق من بپایان رسدوشایدعمرمن... منی که سپربلات بودم اماتوبی تفاوت ازم گذشتی چه بگم ازاین همه نمک نشناسی

نخواهدبودونخواهددیدبرماچه میگذرد...ودل بسوزدواین بیهوده سوختن من راکس نخواهددید...بذارمراسم رامث همیشه بی دعوت ازخلایق بگیرم کسی باخبرازحال من نشود...فقط وفقط دست نوشته هایی ازمن باقی میماندازاحساس این روزهای من...نمیدانم این سناریوی خاطرات توکی به انتهامیرسداماآخرجاده چون سرابی مرافریفت ومن به هوای چیدن سیب سرخ آرزوهایم ازهمه خط قرمزهاردشدم وازبهشتی که ساخته بودم ازاحساسم بتوبه جهنم روزگارنامردتوپاگذاشتم وجهنم توسردترین جهنم احساسات یک انسان بودهرچندکه سوختم لطمه خوردم اماقطبی ترین منطقه دنیارومیشه دل تونامیدومن اینوحالاخوب میدونم تداومی توراه منوتونیس تفاهمی نیست وتفاوت است میان خواسته های ما...اززندگی چیزی جزکوه به کوه وآدم به آدم میرسدرانمیتوانم برایت عنوان کنم ...بازدوباره فکرتوبازدوباره ادامه فکرتویادتووغم زدست توعاشق نیستی ک بفهمی عاشق باشی حالتت اینه نمیشه گذشت ازخاطرت هرچندتلخ هرچندکه جان گرفتی ودل شکستی...

این را برای کسی مینویسم, که روزی دوستم داشت ، به حرفهایم ، به عشقم به احساسم ، احترام, میگذاشت, برای کسی مینویسم که روزی نگرانم بود, روزی دلتنگم میشد, اما با آن همه نگرانیها ، حرفها, واحساس , تنهایم گذاشت تنهای تنها, ومن با تمام وجودم شکستم, ومن باتمام احساسم باتمام عشقم درخودشکستم, خورد شدم, ولی حتی کسی صدای شکستنم رانشینید, حتی کسی صدای خوردشدنم رانفهمید, درخودم شکستم مثل همیشه, امشب میخواهم بنویسم, امشب میخواهم بنویسم, از تمام شب های تنهایم ،می نویسم, ازتمام شب هایی که بیهوده انتظار, ازشبهایی که انتظار دستهایی میکشیدم, که بی منت اشکهایم را پاک کند, مینویسم تا همه بداند, شب هایی راکه با هق هق گریه هایم گذشت, می نویسم تا بداند حتی , کسی نپرسید ازدل من ، ازسکوت من, همش سکوت بود, و... منو شبوتنهاییام , می نویسم برای خودم ، برای تنهایی دل خودم...

ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﻢ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﺁﺧﺮ ﻋﺸﻖ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻣﺜﻞ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﻂ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺩﻓﺘﺮ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﯿﺮ ﺷﺪﯾﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻭ ﺁﺧﺮﺵ ﻫﻢ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﻓﺘﺮ ﮐﻬﻨﻪ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﯽ ﻫﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺭﻭﺯﺍ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺮﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﻢ ﻣﮕﻪ ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﺗﻮ

 

سالروز نبودنت مبارک. بی من بودنت... با او، او، او...بودنت. نخواستنت... رفتنت... عاشقانه رهاکردنت... ندیدنت...وعده هایت...ارزوهای محالت... سالروز نادیده گرفتن عشقت مبارک...همه و همه... سالروز ازبین بردن ارزوهای شیرینم مبارکت باد... کشتن احساساتم مبارکت باد... قهرمان!!! بازوان قوی داشتی؟ یا دل سنگی که توانستی یک شبه... هرچه که بودی...ضربه ات کاری بود... ضربه ای به بهای زندگی ""..


  

ادامه مطلب ...