دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

خبرآمداما...

سال نواومدوتوقبل ازتحویل سال وبعدش اس دادی امامن ج ندادم چون دلم ازتوپربودوسال جدیدروباکینه قهرادامه دادم شایدخودخواه باشم نمیدونم امامن پارواحساسم گذاشتم ونمیدونم تاکی دوام میارم!توبهترازهرکسی میدونی چقدرسخته واسم امابایدتحمل کنم شایدحرفی که منتظرشم بزنی!حرفایی که خیلی وقته نشنیدم هرچندکه کبوتردلم راپردادی اماهمیشه همین حوالی توپرمیزندجلدتوست هرچندکه زمین بازهم سایه سفیدش راباتیرمیزندوتودگرپشت وپناهم نیستی

خدایامن بی اون میمیرم

یه روز خودمو دلم عاشق یکی و دلش شدیم اما اون خودمو دلمو از خودشو دلش روند، گذشت یه روز به دیدنم اومد با یه دسته گل با یه نگاهی مهربونتر نگاهی که سالها ازم دریغیش میکردگفت:عاشقمه، دوستم داره ودلش برام تنگ شده گریه کرد،من فقط نگاهش میکردم چون کاری ازدستم برنمیومد،رفت ومنو تنها گذاشت فقط قبل رفتنش قبرم از اشکش خیس شده بود... ادامه مطلب ...

سلام سنجاب

الان نزدیک به ۴ساعت تالحطه تحویل سال مونده.هرسال کم رنگ ترشدتبریک عیدات بهم!سال قبل که عیدخوبی نداشتین به منم خوش نگدشت وقتی توووغمگین دیدم. یادش بخیرلحطه های ناب عشقت به من هرچندمیدونم که قبول نمیکنی عاشق بودی اماحداقل واسه یک سال عاشق وبامحبت بودی وتوجه شدیدی بهم داشتی ...ادامه دارد

تقدیر

دلخورنشو ازمن ، از اینکه دلتنگم من باخودم قهرم.. باتو نمیجنگم از دست خودرفتم ، ازدست تو دورم دلخورنشو ازمن.. وقتی که مجبورم ... این قسمت من بود ، حرفاتو میفهمم فرصت بده کم کم از خاطرت کم شم از من به دل نگیر همدرد بی تقصیر باشه ، گناه تو ....پای منو تقدیر ادامه مطلب ...

فقط بامن نبودی...

وقتی باخودم فک میکنم چقدربی تفاوته نسبت به حال وروزم آتیش میگیرم!الان مدتیست که ازهم بیخبریم من که این آخرآهمش اس دادم امادیگه بایدمنتظربمونم که شایدازتوخبری برسه!حتماتوقع داری بهت تبریک بگم واسه ازدواجت ها!؟امانمیگم چون زجرکشیدم ازخیانتت چون اگه لااقل باهام روراست بودی وازاول بهم میگفتی شایدالان نفرینت نمیکردم.هرپیغامی که میاداول چشام ومیبندم ودعامیکنم توباشی امادریغ...آخه چطورمیشه یک دختراینقدرسنگدل باشه!!!

سنگدل

وقتی باخودم فک میکنم چقدربی تفاوته نسبت به حال وروزم آتیش میگیرم!الان مدتیست که ازهم بیخبریم من که این آخرآهمش اس دادم امادیگه بایدمنتظربمونم که شایدازتوخبری برسه!حتماتوقع داری بهت تبریک بگم واسه ازدواجت ها!؟امانمیگم چون زجرکشیدم ازخیانتت چون اگه لااقل باهام روراست بودی وازاول بهم میگفتی شایدالان نفرینت نمیکردم.هرپیغامی که میاداول چشام ومیبندم ودعامیکنم توباشی امادریغ...آخه چطورمیشه یک دختراینقدرسنگدل باشه!!!

هرکاری کردم اصلابه چشمت نیومد

عزیزدل تورا باخویشتن یک دل نمیبینم بجزخون دل ازاین عشق بی حاصل نمی بینم هزاران جهدکردم تابه راهت آورم لیکن چه حاصل چه حاصل چون تورادرهم رهی مایل نمی بینم

دوست داشتم فقل زبانم بازمیشد وبگویم که چقدر دوستت دارم/دوست داشتم روزی قلب آتش گرفته ام را لمس کنی تا بادستان تو به آرامش برسد/دلم میخواست فقط یک بار فقط یکبار، فقط یکبار…آرام ویواشکی در گوشت نجوا کنم که:دوستت دارم ای عشق من…/امانمیدانم چه کسی این جرعت لعنتی را ازمن دزدیده استکاش میشد بفهمی که تومی پرستدم!!!

ادامه مطلب ...

دلت کجاگیربود!

به خاطراتمون که می اندیشم آه وافسوس میخورم که چراآخرش بایداینطوری تموم میشد!حالاکه فکرمیکنم میفهمم چراکم کم ازم دوری کردی ومنه بیخبرازهمه جادرگیربودم باخودم که چی شده؟براستی ای سنگدل علامت سوال های زیادی واسم باقی گذاشتی وجای نقطه چینهاروپرنکردی،حالاکاری به بی توجهی هاوبیتفاوت بودن وبیخیال وشوت بودنت ندارم چون اون زاتت بودامابیوفایی وخیانت که مرامت نبود!!!یادمه یک بارکه باهام دعواکردی گفتی میتونی بری باهرکسی که خواستی!ومن بازهم پشتم ازاین حرفت لرزید.چندین بارگفتی...

ادامه مطلب ...

باجای خالیت چه کنم سنجاب کوچولو

روزهای عمرم وبهترین سالهایش درکنارگذشت وبهت وابسته شدم اماحالادیگه جای خالیت وقتی که هستی وبامن نیستی بیشترازهروقتی احساس میشه

جای حرفایی که نشدبهت بزنم وکارهیی که بعدازشکستن چندین باره دلم بایدمیکردم ونکردم

کوروکربودم وحقایق رفتارهای سردگونه ات رانمیفهمیدم گویی احمق ترازمن تواین کهکشان نبود

آنچه اکنون برمن میگذردیک فاجعه فرابشریست وقتی پای دل ودلتنگی هم به میان باشدهیچ مکان وزمانی نمیشناسد

دیگرهیچ اغماری وهیچ منظومه برای من شادی نخواهدکردوستاره ای که درآسمان داشته ام راخاموش کرده اند

یادآنروزکه داشتنت ستاره جشن گرفته بودندنورافشانی میکردند...

توبگوباجای خالیت چه کنم نامرد

سنجاب کوچولوی من دیگردردلم خونه ندارد

آهسته ، قلبم شکسته

آهسته بیا ، باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای اینجا قلب من است آهسته ، این قلب، شکسته… نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته ! آمده ای که بگویی پشیمانی؟ اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته آتش دلم همچنان در حال سوختن است ، بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ، بعد بیا و دوباره اشکم را در بیار آهسته ، قلبم بدجور شکسته دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ، یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را … بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو بگذار در حال خودم باشم ، نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را بگذار در حال خودم باشم ، به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم ، پس بگذار با تنهایی تنها باشم در خلوت خویش با غمها باشم ، نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته …

امشب دلم گرفته

ای آسمون زیبا امشب دلم گرفته های و هوی دنیا امشب دلم گرفته یک سینه غزق مستی دارد هوای باران از این خراب رسوا امشب دلم گرفته امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته خون دل شکسته بر دیدگان تشنه باید شود هویدا امشب دلم گرفته ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

تازه فهمیدم چراروزتولدم وروز مردواست مهم نبود!

برای روز میلاد تن من، نمی خوام پیرهن شادی بپوشی به رسم عادت دیرینه حتی، برایم جام سرمستی بنوشی برای روز میلادم اگر تو، به فکر هدیه ای ارزنده هستی منو با خود ببر تا اوج خواستن، بگو با من که با من زنده هستی که من بی تو نه آغازم نه پایانم، تویی آغاز روز بودن من نذار پایان این احساس شیرین، بشه بی تو غم فرسودن من نمی خوام از گلهای سرخ و ابی، برایم تاج خوشبختی بیاری به ارزشهای ایثار محبت، به پایم اشک خوشحالی بباری بذار از داغی دستهای تنها، بگیره هرم گرما بستر من بذار با تو بسوزه جسم خستم، ببینی آتش و خاکستر من تو ای تنها نیاز زنده موندن، بکش دست نوازش بر سر من به تن کن پیرهنی رنگ محبت، اگه خواستی بیایی دیدن من که من بی تو نه آغازم نه پایانم.... ادامه مطلب ...

ازت متنفرم...

دل من حالش خوش نیست همش میگیره وداره میمیره روزای سختی دارن برام سپری میشن روزایی که بافکرخودکشی وسرم بدست گذشتندروزایی روکه پیش رودارم بدون هیچ امیدی وپرزماتم میگذرند...

یک داغی روگذاشتی رودلم که دیگه خاموش وسردنمیشه،خواستی خوشبخت بشی!!! باشه...امابهرقیمتی؟؟؟؟

اگه حیقیقت رولحظه اول میگفتی اینجورنمیشد!دنیام وخراب کردی دیگه به کسی اعتمادنمیکنم دیگه به کسی خوبی نمیکنم...خداجون دلم خیلی خیلی شکسته چطورشدمن که به کسی بدنکردم همه وقتم ودیدی واسش گذاشتم ازهمه چیزام گذاشتم تاکمبودی حس نکنه اگه میگفت بمیرمیمردم اما!نشدبخوادمن نه بگم!ریاکار...بدکردی بد! هرچقدرکه دوستت دارم الان ازت متنفرم ازاینکه حالابااحساس پاکم نسبت به توبازی شد،توحق داری ازدواج کنی امابه چه بهایی بدنبال خوشبختی رفتی به شکستن وله کردن وبازی بامنه بیخبر!من مث ... باوفابودم حتی محل ... نذاشتی که بگی داره کسی توزندگیت میادمنم بهت گیرنمیدادم چراسردشدی!نفرین به من به تووبه هرکی که اومدجای منوگرفت وباعث شدتوخیانت کنی ومنوبدبخت بایک وابسته وپل صراط روواسه خودت باریک تر،اونجامنتظرت هستم من شکایت دارم پیش خداازبندش اون بایدبگه چرا؟من سالم بودم وخدایابنده تودیوونم کردباهام بازی کرد.ازت متنفرم تاقیامت قیامت من ازت نمیگذرم بهت تبریک میگم امیدوارم خوشبخت بشی اماحساب مااون دنیا.باخودم عهدکردم هرشب واسه ظلمی که کردی بهم گریه کنم ونفرین آخه دیگه اشکام بندنمیاد... فریادکشیدم باهق هق بلندخیلی پستی نامردی بی...ی تونمیدونستی پستی چقدردوستت دارم چراپنهان کردی چراباهام بازی کردی چرابخاطرمنفعت خودت دلم ونابودکردی آیاشکستن دل عاشق گناه نیست؟من شکایت کردم غرغرکردم هی پیلت کردم که چرانامهربونی چراسردی چراحسی نداری بهم وتومیگفتی نه تغییرنکردی من بازآروم میشدم امامن که مریض نبودم هی گلایه کنم حس میکردم یه چیزی شده گفتم ازاون روزی که گوشیت ونشونم ندادی فهمیدم چیزی هست امانمیخواستم بهت بی اعتمادبشم ولی حس بدی پیداکردم پس دلیل گیردادنم به احساست الکی نبودمن میفهمیدم توآدم سابق نیستی.نفرینت کردم وبخداواگذارت کردم چون خیانت کردی بخاطریکی دیگه منوله کردی خدامیدونه چه تصمیمایی واسه انتقام ازت گرفتم اماخداخودش جوابت بده که مت تفاله شدم توواسم همون کسی بودی که سرت قسم میخوردم که هرگزبهم دروغ نمیگی پنهان کاری نداری وفاداری وباصداقتی اماریدی به باورام ازسادگیم سواستفاده کردی وبازیم دادی منه احمق بایدمیفهمیدم ازروزی که توحست بهم تغییرکرده کسی دیگه جام روداشته کم کم میگرفته حالاکه به حرفهات وکارات فکرمیکنم به اینکه نمیخواستی زیادببینیمت وکنارم باشی وحرف بزنی جای دیگه گیرکرده بوددلت فقط نمیدونم چراخیانت کردی باهام بازی کردی وهی باحرفات عذابم دادی من دگیرتوبدم چون دلیل منطقی واسه سردیت وبی مهریت پیدانمیکردم نگوخانوم داشته آماده خیانت میشده خوب منم بهت کاملاایمان داشتم ولی حالاکمرم وقلبم شکست بدترین ضربه روخوردم بخاطرخیانتت اگه میگفتی قراره خواستگاربیادومیخوای ازدواج کنی من که حرفی نمیزدم اماتونگفتی نگفتی تا...بدکردی نامردتورومیسپارم به خدا 

ببین هروزدارم زجرمیکشم ونمیفهمی سبزرفتی بهارم امامن زردوخشکیده ماندم


خاطره هایم تاب میخورد روی بند دلم
گیره های نگاهت نمی گذارد باد ببرد
این روزها را . . .


غمگینی آدم هایی کـه دوستشـــان دارم غمگینم میکند.
گاهی دلـــــم می خواهد با انگشتم گوشه لب شان را بالا ببرم
شاید خنـــــــده یــادشــان بــیاید!!!
اینکه کاری از دستــــم بر نمــی آید......
اینکه زورم به دنــــــیا نمی رسد ، تلـــــخ است !
خـــــــــــــــــــــــــــــــیلی تــــــــــــــلخ .........



کاش میدونستم اون کیه که دل بهش دادی!

14 سالگی : تا پارسال هر کس بهشون میگفت : چطوری ؟ میگفتن : خوبم مرسی... حالا میگن : مرسی خوبم !!! 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام ! نقاشیشون بهتر میشه ! ( بتونه کاری و رنگ آمیزی و ... ) 16 سالگی : معنی یک عاشق واقعین ! .... فردا صبح هم میخوان خود کشی کنن ... شوخی هم ندارن 17 سالگی : نشستن و اشک میریزن ... بهشون بی وفایی شده (شروع کوران حوادث) 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... تو خیابون جلوی پاشونم نگاه نمیکنن ! 19 سالگی : از بی توجهی یک نفر رنج میبرن !... اون یک انسان به تمام معناست !!! 20 سالگی : نه ? نه ... اون منو نمیخواست !.... آخرش میره یه کور کچلی میگیره... میدونم 21 سالگی : فقط 27... 28 سالگی قصد ازدواج دارن.... فقط 22 سالگی : خوش تیپ باشه ! ... پولدار باشه !... تحصیلکرده باشه !... قد بلند باشه !.... خوش لباس باشه !... ( آخ که چی نباشه ) 23 سالگی : همه خواستگارارو رد میکنن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختی باشه ! چقدر پول داره ! فقط شجاع باشه ! مارو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه 25 سالگی : اااااااااه !!! پس چرا دیگه هیچکس نمیآد !؟ ... هر کس میخواد باشه... باشه 26 سالگی : یه نفر میاد.... همین خوبه ... بله.... 27 سالگی : آخیش.... 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی

بیوفادوستت دارم

میبینی باهام چیکار کردی؟خوشحالی آره؟ کاش میدونستی چقد دوستت دارم کاش احساسم و درک میکردی دلم برات تنـگ شـده به خدا دوستت دارم دارم آتیش میگیرم نمیتونم فراموشت کنم کاش میدونستی عاشقی چه دردیه به همه عاشقا حسودیم میشه هرجا دونفر و میبینم که عاشق همن حسودیم میشه میدونی چقد سخته حرفات بغض بشن بمونن تو گلوت؟؟؟ میدونی چقد سخته ببینمت و هیچ نگم؟ یه بارم بزار حرف من باشه وای خدا نمیدونم دیگه چیکار کنم دیگه طاقت هیچ چیزیو ندارم نامرد دوستــــــــــــــــــــــــــت دارمـ میفهمی یعنی چی؟؟؟ یعنی قلبم فقط با وجود تو کار میکنه یعنی زندگیم شدی یعنی هر لحظه و هر ثانیه به تو فک میکنم