دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

زندگی‌ خیلی کوتاه است...بهار

چندیست در نبودنت به ساعت شنی می نگرم ، یک صحرا گذشته است !

.

.

توآب شدی از خجالت و

                      من آب شدم از ندیدنت

                حالا

دو اسکلت کنار هم

                روی دکل های برق

به علامت: خطر مرگ

.

.

 در مرکز برج اخلاق

بمب کار گذاشته اند

وجدان انسانی میتواند

خنثایش کند

که هفت کفن پوسانده است...

 

ادامه مطلب ...

فایده ای نداره...

دیروزعصربارون شدیدی میومدومن زیربارون خیس شده بودم وبه گذشته هافکرمیکردم هواکه تاریک شدتوپارک راهنمایی رفتم کلی اشک ریختم بیادخاطراتم وقرارهامون توی این پارک!توباخودت حتمامیگی آخ چقدرضعیفه گریه میکنه امامن فقط بخاطرداغی که دیدم وعزادارم گریه میکنم جرم من عاشقی ودلدادگی بودتومیدونی احساسی ام وبقول تورومانتیک...

اونچه باعث شدفقط بتوفکرکنم وخودم وآدمهای دوربرم روکناربزنم چی بوده تومیدونی؟تومیدونی زیربارون قدم زنان وحیرون عاشقانه چراهی اسم توروزیرلب نجوامیکردم ومیگفتم نامردبیمعرفت توجایی(کجایی)بیوفا...قسم خورده بودم اگه ازت جداشم دیگه فکرت نباشم دیدم نمیشه آخه من آدمم جون دارم مث تونیستم آدمکی کوکی...

نمیگم خسته هستم وداغونم نمیگم شکسته ام یابایدبمیرم اماداغ دارم ازتوزخمی وسوخته دلم وناچارشدم جدایی پیشه تاحرمتهاشکسته نشه تاتوباخیال راحت به زندگی خیانت بارت بادلبرت برسی بی استرس از من مجبورنباشی واسم نقش بازی کنی وهی بلرزونیم شایدفداکاری کردم امامیدونم تودیگه ارزشش ونداری

چطوری باورش کنم نبودنت روحقم این نبود!!!این همه گفتم اماجمله کلیدی که آرومم کنه روتوبایدبگی تاراحت بشم ازدرد!خلاصم کن... آه دنیاپس دل من چی چرازنده منورهاکردچراتواین بلاتکلیفی وچشم انتظازی منوگذاشت ورفتم چرامن بایدتمام ماههای دوری خودم وزندونی کنم که بیرون باخاطراتت روبرونشم چرابایدیادگاریهات وعکسهات وپنهون کنم که دلم بهنشون رونگیره آه امان ازبیوفایی ونامردی یار!درحسرت مهربونی وشیطنت وعشق توماندم و...نفرین بتوودنیای نامرد!توخوش باش من هم خوشم ناناجون بیوفا...

باهم بودیم اماتوگم بودی تواونی که میشناختم نبودی دیگه نمیدونستم کجای زندگیتم!سردبودی ومن گرم چه تناقضی!بارفتن توجانم رفت.

روزهاچون ابروباددگذرندومن دقایق های بی توبودن رامیشمارم.گاهی دوستت دارم ازحال واحوالت باخبرشوم ویه وقتایی باخودم فکرمیکنم نکنه این جدایی خواب وخیال است!اماحیف که حقیقتی انکارناپذیراست جدایی ما!!خواب بودم آری خواب وخیال وسرابی بیش نبودجدایی ماخوابی که اگربیداربودم نمیگذاشتم توبه من خیانت ونامردی کنی!بگذاردل شکسته ام چون من بخوابد،زیرااگربیدارشودوتورانبیندهمش بهونه تورامیگیرددلتنگ همه چیزتومیشود!میدانی که روزهای آخرسردی تورابیشترازبیش حس میکردم خسته شدم خسته ازتلاشهای بیهوده برای بدست آوردنت خسته ازهمه چی...

روزهای بیتوفقط میگذردوامایادتودیگرآرام وقرارومونس وروانم نیست!یادتوعذاب وکابوسم شدونام تودلهره تکراررسیدن!من نادارعشق نبودم ناچارش بودم من زاده عشقم بی عشق میمیرم!اگرنماندم چون نخواستم انجمادرفتارت بامن باعث خواب زمستانی قلب عاشقم بشه نخواستم مرگ یک عاشق باعث رنجشت بشه رفتم تاامنیت رابی من هم تجربه کنی دوست داشتن وعشق راباکسی دیگرامتحان کنی آری قلب من مکان آزمون خطایت بودوموش آزمایشگاهیت توقفس کوه یخی توجان دادوتونفهمیدی!رفتم تااون فداکاری عاشفانه روحس کنی وبدونی پاحرفم بودم وگذشت کردم ازجسمت اماازروحت گله دارم وناراضی هستم روحت رواون دنیاملاقات خواهم کردزیاددورنیست...!

کاش باهام مث یک عاشق رفتارمیکردی تونتونستی راه ورسم محبت کردن بیاموزی سعی کردم بهت درس محبت کردن وعاشقانه زیستن وبیاموزم ولی تو...میدونستی بیتودق میکنم وازدوریت هق هق نمیدونستی ها؟


ادامه مطلب ...

عشق ابدی...

 اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو … دوستت دارم!
تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!
این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!
این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم
این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ، این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!
تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم!
خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ، به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!
کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار ، در انتظار بهار
کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی…
بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ، میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم
نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ، از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!
دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ، مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم
میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ، اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن ،دوستت دارم … حالا هر جا که میخواهی برو…

یک روز به دنیا آمد. زندگی کرد. یک روز هم مرد. همین!


ادامه مطلب ...

احساسم وبهم برگردون...

 

من چرا دل به تو دادم !تویی که دل می شکنی

 

یا چه کردم که نگه باز به من نمی نکنی

 

دل و جانم به تو مشغول ووجودم مال توبود

 

اماتولت جای دیگربودکه محبت نمیکنی ...

عاشقت بودم نامحدودمیخواستمت بی نهایت

لگدبه خوشبختیمون زدی چرابیرحمی میکنی...

کاش میشدتورودزدبخوانم یاشکارچی احساسم...!!!!!

روزگاری به گفته تو من عاشقترین آدم این شهربودم ...روزگاری دردل توبروبیایی داشتم تاج سرت بودم وهم...بودم!!!!!

برگردون بهم جان وروان وعشق واحساسی که نابودکردی ازمن!عمری که هدرکردم محبتهای بی ثمر وسادگی ووفاداریم ونادیده گرفتی

همه هستی ام روازمن گرفتی ای بی معرفت!!!میدونم اگه بعدهزاران سال هم منوببینی خواهی گفت درلحظه اول چطوری؟ کجایی؟سراغی نمیگیری؟چه خبر...!!!انگارنه انگارکه من بخاطرخیانت توبخاطرسردی وبی احساسیت رفتم توآنقدربیخیال وشوت هستی که رفتن من دلیلش شکستن قلبم بود وآزاردادن دلم وتوازدرک آن هم ناتوانی ...

ناتوان وبی لیاقت ونمک نشناس ...دارم کم کم درهای قلبم روبروهمه دنیاحتی تومیبندم...دیگه واسم آدمیت وانسانیت مرده همه روبچشم نامردمیبینم این کاری که توبامن کردی ومنوهم مث خودت سردوبی روح کردی وبی اعتمادبه دنیا..


من شریک گریه هاتم نه رفیق خنده هات

من همون سنگ صبورم نه رفیق نیمه رات

اماتو...



ادامه مطلب ...

دنیای کثیف...


هرگزفکرنمیکردم دنیامون به این کثیفی باشه فک نمیکردم عشق ورزیدن به معشوق آخرحماقت شایدسادگی باشه!جواب خوبی بدی ودستم نمک نداشته باشه!رمزورازی نبودمن فقط عاشق شدم وابسته نگاهی معصوم، کی میدونست ازبی مهریش ناگاه خسته شدم!آخرین نوشته اش رادارم وقتی نوشت شکسته شدم بااینکه میگفت میخوادازدواج کنه ازدلش رفته شدم!غم من فقط بخاطربازی بااحساسم بو...


چه شـباهـت متـفـاوتی بـین ماسـت…

تـو دل شـکـسـتـه ای ،من دلــشــکـسـتـه ام ..

h2yb09flsh2x5wbebyt.jpg

فهمش واسه بعضیا خیلی سخته که...

اینجا زندگیه منه

دستشویی اون طرف تره

                    

+افتاد؟؟

+خیلی بده کلی جواب داشته باشی واسه یکی

ولی مجبور باشی حرمتشو نگه داری

ادامه مطلب ...

به سلامتی تو...


تویی که میگی
دیگه مثل من پیدا نمیکنی
واقعا فکر میکنی بعد از تو
دنبال یکی مثل تو میگردم ؟ !




در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ، که امروز ، اینقدر دیوانه وار ، تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی ؟ !



با " یکی بود یکی نبود "

شُروع می شود ایـن قصه

با " یکی ماند ، یکی نماند "

تمام !!

یکی مـن بودم یا تو ، مهم نیست . . !

مهم

قصه ایست

که تمام می شود...

 

ادامه مطلب ...

اگه تو دیپلم خیانت داری...


این شعر و تصنیف زیبای اون رو همه ما حداقل یک بار
 
خوندیم و شنیدیم
 
شعری زیبا از مهرداد اوستا :
 
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
 
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
 
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
 
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
 
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
 
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
 
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
 
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
 
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
 
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
 

ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد
 
 به گوش کمتر کسی رسیده.

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می‌گذارند.
 
 دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ،
 
پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد
 
ازدواج می‌دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می‌شوند، به هر نحوی
 
که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می‌کنند عقیده ی
 
 او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه
 
حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز 
 
مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای
 
 از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می‌بیند…
 
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و
 
کم حرف می‌شود.

بله نامزد اوستا فرح دیبا بود ..
 
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب
 
 وجدان می‌شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می‌خواهد که او را ببخشد.
 
اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می‌سراید..


 

ادامه مطلب ...

تقدیم به فرشته بهاری...

فردی را مجسم کنید که از آغاز تولد بدون بازو و دست متولد شده است،بازوانی که اگر وجود  داشتند او را قادر می ساخت چیزی یا عزیزی را در آغوش بگیرد و دستانی که اگر وجودداشت می توانست لمس کردن را تجربه نماید و یا بتواند دستی دیگر را بفشارد  .


عکس عاشقانه تنهایی


آבما گاهے اوقات گریـﮧ مے کننـב

نـﮧ بـﮧ פֿـاطراین ڪـﮧ ضعیف هستنـב

نـﮧ ....

بـﮧ פֿـاطر ایـלּ ڪـﮧ مُـבت طولانے قوے بودَنـב


ادامه مطلب ...

به نام او که همه هستیم از اوست...

روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
روزی تو را نمیدیدم از این رو به آن رو میشدم!
گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم
گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام
راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
میدانستم تو نیز مثل همه …
نمیبخشم تو را …
دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت
نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا
مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و  غم
تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو حتی نمیریزد یک قطره اشکم

ادامه مطلب ...

فارغ از عشق...


اگه فاصله افتاده اگه من با خودم سردم

                                          تو کاری با دلم کردی که فکرشم نمیکردم


چه آسون دل بریدی از دلی که پای تو گیره

                                          که از این بدترم باشی واسه تو نفسش میره


نمی ترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه

                                            همیشه لحظه ی آخر خدا نزدیکتر میشه


تو رو دست خودش دادم که از حالم خبر داره

                                              کنار تو چشماشو یه لحظه برنمیداره


تو امید منی اما داری از دست من میری

                                             با دستای خودت داری همه هستیمو میگیری


دعا کردم تو رو بازم با چشمی که نخوابیده 

                                             مگه میزاره دلتنگی مگه گریه امون میده


مریضم کرده تنهایی ببین حالم پریشونه

                                           من اونقد اشک میریزم که برگردی به این خونه


حسابش رفته از دستم شبایی رو که بیدارم

                                             شاید از گریه خوابم برد درها رو باز میزارم


نمی ترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه

                                              همیشه لحظه ی آخر خدا نزدیکتر میشه


تو رو دست خودش دادم که از حالم خبر داره

                                                     کنار تو چشماشو یه لحظه برنمیداره

ادامه مطلب ...

زنگ تفریح مغز...

مواظب جان کنار دستیتان باشید...
اگر این متن راقبلاً خوا.نده اید،لطفاً باز هم بخوانید .

چهارمین نشانه سکته نیز مشخص شد: زبان
هیچ گاه این سه حرف را فراموش نکنید: لحد


خواندن این متن تنها یک دقیقه از زمان شما را خواهد گرفت...

ادامه مطلب ...

تولدت مبارک...سنجاب توچولو

میگن امروزتومتولدمیشی!...........................واقعا!!!

ادامه مطلب ...

وقتی که نبود...

سالها میگذرد از شب تلخ وداع
از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی
تو نمیدانستی تو نمی فهمیدی
که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن
رفتی و از دل من روشنایی ها رفت
لیک بعد از ان شب ...

ادامه مطلب ...

بخشش...هرگز

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم  

 

ویا ازروی خود خواهی فقط خود راپسندیدم 

  

اگر ازدست من در خلوت خود گریه میکردی  

 

 

اگر بد بودم وهرگز به روی خود نیاوردی  

 

 

اگر تو مهربان بودی ومن نامهربان بودم 

  

برای دیگران سبز وبرای تو خزان بودم  

  

اگر زخمی چشیدی گاه گاهی اززبان من  

  

اگررنجیده خاطر شدنگاهت ازنگاه من  

 

                              

   گناهم را ببخش...

بجای توباخودم حرف زدم وحلالیت گرفتم...امانه من نه خودم! ونه هرگزتوروهم نمیبخشم

لعنت به تولعنت به من 

ادامه مطلب ...

گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم

" آدمهایی که ما را ترک میکنند سه دسته اند
یک گروه آنهایی که بر میگردند گرچه نه آنها دیگر همان آدمهای سابق هستند و نه ما
گروه دوم کسانی هستند که هرگز بر نمیگردند چه آنهایی که نمیخواهند ، چه آنهایی که نمیتوانند
گروه آخر آنهایی هستند که باید دعا کنیم آنچنان پلهای پشت سرشان را خراب کنند که اگر هم بخواند ، نتوانند برگردند.
خطر ناکترین گروه سومیها هستند . چون موقع رفتن طوری ما را میشکنند ، که ما تا مدتها در کما میمانیم و خیلی دیر میفهمیم که برای چه آدمهای بی ارزشی اشک ریختیم ، احساس گناه کردیم، از خود گذشتگی کردیم ، و تا مرز نابودی ، زندگی را فدا کردیم ... خیلی دیر میفهمم ... خیلی دیر ... ولی یک روز میفهمم ...
چیزی که هرگز نمیفهمیم این است که اصلا چه چیز این آدمها را آنقدر دوست داشتیم؟

( روزی که آدمهای بزرگتری ، با ارزشهای والاتری وارد زندگی ما شدند ، آن روز قدرِ خودمان را بیشتر میدانیم )" (نیکی فیروزکوهی )و.......(بهار)

ادامه مطلب ...