وبالت نمی شوم
این منم که باید همیشه سکوت کنم... این منم که همیشه باید بگویم چشم... این منم که همیشه باید تحمل کنم...
من از این منم بیزارم... دلم برای یک نفر تنگ است… نه میدانم نامش چیست… و نه میدانم چه می کند … حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم… رنگ موهایش را نمی دانم… فقط میدانم که باید باشد و نیست
درک کن که نمی شود درک کن که نمی شود لعنتی نادیده گرفتن آن همه تفاله های با هم
بودن دیروزمان
تهِ استکان زندگیم... من مرد سفر بودم اما به من که رسید جاده مرد... شاید... خسته بود از این همه مسافر نامرد
چرا نفهمید من مثل تو نامرد نبودم.... من بچه ی ناخلفی برای خانواده و نمکدان
شکن دوستی نبودم... ادا
و اصول دیدم ولی برای کسی نقش بازی نکردم...
نمی دانم این منم را دوست داشته باشم یا
آن منم را در هر صورت بحال خودم که فرقی
ندارد...من هایم یک من هم نمی ارزد... نگاهم نکنند ... بگو وقتی خیره ات می شوم کارشان به کارِ خوشان باشد ...! نه که فکرکنی خجالت می کشم ... نه !! حواسم نیست
عاشقت می شوم ... +92/9/7 می خواهی چه بلایی سرم
بیاوری؟! فوق فوقش خیانت می کنی فوق فوق فوقش می گذاری و
می روی
فوق فوقش من بی تو میمیرم...
مگر نمی گویند: از هر چیزی که بدت بیاید سرت می آید! پس بگذار امتحانش کنم. من از این به بعد ورد زبانم این خواهد بود:
من از تو بدم می آید! درد دارد... وقتی میرود همه میگویند... دوستت نداشت وتو نمیتوانی به همه ثابت کنی
که هرشب با عاشقانه هایش خوابت میکرد +غصه نخور دلم.همه چیز درست میشه 92/6/13
شک کرده بودم کسی بین ماست ! حالا یقین دارم “من” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر
من! ۲۰
میدهم ، شاید هم ۲۱ . . ! خیانت را در لباس عشق بازی کردن هنر میخواهد ،
که تو باهنری . . ! اونی که با اینکه میدونه ناراحت میشی راستشو
میگه
سگش شرف داره به اونی که مثل سگ دروغ میگه
! +نوشته شده در تاریخ 92/5/7 +اسکار حق توست... خوب مرا فیلم کرده بودی رفتنت کافی نبود ؟ حالا داری در شعرهای دیگران پرسه می زنی ؟ شعرم را حلالت نمی کنم...
اگر بین واژه های نامحرم ببینمت...