دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

با احتیاط عاشق شوید جدایی خبر نمیکند!

{ تقدیم میکنم به تمام عاشقان }
برای تو نامه ای می نویسم ...دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد.دلتنگی که فاصله را نمی فهمد ! نزدیک باشی و اما دور ...دور ...دور !تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است .تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند ...پر از کوچه هایی که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند ! فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند ! خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد ؟!
حالا نشسته ام برایت نامه ای بنویسم .می دانی ،نامه ها می مانند حتی وقتی برای همیشه پنهان باشند و کسی که باید ، آن ها را نخواند ! قرار نیست این را هم بخوانی ...قرار نیست بیقراری ام را بفهمی ! قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شد و چند واژه را پنهان کرد ...قرار نیست بفهمی که دوست داشتن چقدر سخت و عشق چه درد بزرگی است ...قرار نیست که بفهمی چقدر دوستت دارم !و چه اندازه این دوست داشتن پیرم کرد...اما برایت این نامه را می نویسم برای روزی که تو هم دلتنگ باشی ! دلتنگ کسی که دوستش داری...برای روزی که هزار بار پشت پنجره رفته باشی و هزار قاصدک را بوسیده باشی ! برای روزی که به هوای هر صدای پایی تا دم در دویده باشی و با بغضی سنگین در انتظارش نشسته باشی ! برای شب هایی که در تمام فال های حافظ هم خبری از آمدنش نباشد و هزاربار پیراهنش را بوییده باشی !
تو فکر می کنی آن روز چند سال خورشیدی دیگر است ؟آن روز چقدر از هم دور شده باشیم ؟ پای کدام بن بست کنار کدام درخت پایین کدام پنجره برای آخرین دیدار گریسته باشیم ؟
هنوز زود است ...برای تو که از حال دلم غافلی زود است ..نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم ...نباید بفهمی که قدم هایم هر روز پیر و پیرتر شده اند ! و هر روز سایه ام ،کمرش خم و خم تر می شود !این روزها برای گریستن دیگر باران را بهانه نمی کنم ...برای بیقراری ام سراغ پنجره ها نمی روم ...وقتی قاصدکی روی شانه ام می نشیند دیگر از تو خبری نمی گیرم شاید نشانی ام را گم کرده ای...گیسوانم یک در میان سپید و سیاهند مثل روزهایی که یک در میان شاد و ناشاد می گذرند! کوچه ها را که نگو ...بی خبرتر از آن می گذرم که پنجره ای برایم گشوده شود ...تکان دستی ، سلامی...خیال کن غریبه ای که او را هیچ کس نمی شناسد !هنوز هم ایستگاه ها را دوست دارم ...نیمکت هایی که بوی تنهایی می دهند .هنوز هم انتظار را دوست دارم .هنوز هم زل می زنم به هر قطاری که می گذرد ...به دست هایی که توی هوا تکان می خورند و به بوسه هایی که میان دود ...گم می شوند ! خوش به حال قطارها همیشه می رسند ...اما من ...هیچ وقت نرسیدم ! هیچ وقت ...تمام زندگی ام فاصله بود ...
این نامه باشد برای روزی که یکی از این قطارها مرا هم با خودش برده باشد ...چمدانی پر از نامه جا می ماند برای تو، از مسافری که عمری عاشقت بود ...
اینجا

راستی عشقم ....

میدانستی که از وقتی تو آمدی به زندگی ام
از وقتی که دوستم داشتی
از وقتی که دوستم نداشتی
از وقتی که رفتی
از وقتی که فراموشم کردی
شیطان هـــــــــــر روز نفرینم میکند؟
میدانستی؟

آخَر بَعدِ تو ، دیگر هیچ وسوسه اش برایم کار ساز نبود ...

آخَر بعد تو من حتی به دیگری نگاه هم نکردم ...

حتّی نگاه عشقم...

کاش بدانی شیطان هم نفرینم کرد

  


گـاهــی وقتــا تــوی رابـطه هــا

نیــازی نیسـت طرفـت بهـت بـگه : بــــرو !
همیـن کـه روزهــا بـگذره و یــادی ازت نکنــــه
همیـن کـه نپرسـه چـه جـوری روزا رو به ...شب مـی رسـونی
همیـن کـه کـار و زندگـی رو بـهونـه میکنـه
همیـن کـه دیگـه لا بـه لای حرفـاش دوسـتت دارم نبـاشـه
و همیـن کـه حضـور دیگـران تـوی زندگیـش پـر رنـگ تـر از بـودن تــو باشـه
باید بری........



 

یکی از سخت ترین کارا

پاک کردن پیامایی ِ که یه روزی واست یه دنیا معنی داشت!


کاش این آخرین عکس دو نفره مامی شد!













چـه معنـى دارد زنـدگـى ...!؟

وقـتى کـه هـیچ اتـفاقـى

مــن و تــو را

سـر راه هـم قـرار نـمى دهـد ...


نامم را پاک کردی ، یادم را چه می کنی؟
یادم را پاک کنی ، عشقم را چه می کنی؟
اصلا همه را پاک کن , هر آنچه از من داری , از من که چیزی کم نمی
شود .
فقط بگو با وجدانت چه می کنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای ؟
نــــــــــــــ ـــــــــــه
شدنی نیست...
نمی توانی آنچه رانداشتی پاک کنی عزیزم !


زمانه بدی شده
ادمای بدی شدیم
اگه عشقت بهت خیانت کرد اعتراض نکن...
اگه دروغم گفت اعتراض نکن...
بهشم گیر نده چرا با کسی لاس میزنی...
اگه جای بدی رفت نگو نرو...
اگه بگی میشی خز.. میشی عقب مونده...
آره خیانت..دروغ..هرزگی شده روشنفکری
ولی من همچنان عقب موندم....
هنوز هم گریه هامُ
خنده هامُ
غر زدنمامُ
سکسمُ
حتی پوک زدن به سیگار لعنتی رو
فقط با یه نفر میخوام
با تــــــــــــــــــــــو میخوام

اره من عقب مونده ام


















نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد