دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

بیاازنوشروع کنیم...ای دل

میدانی عزیزکم وقتی عاشق میشوی بی دفاع ترین موجودروی زمین هستی میدانی که چون قاصدکی باهرنسیم وبادی

سرگردان ودورشده ازاصل خویش میشوی!وجنس بلوردلت شکننده ازهرناملایمات.

گاهی میخواهم متنفرباشم اما!امابعدازهزاران سال دوری وفراغ وحتی کینه تولحظات فراموشی درست

تواوج برگشت به زندگی ناگهان اندک خبری دنیایت رابه روزاول جای اول برمیگردونه وباهمه زجری که کشیدسست

 نرم تسلیم معشوق نامردوبی وفایت میشوی.

میدانی درست مث آدمی که میدونه سیگاربرای قلب وریه ضررداره امابازمیره سراغش ومیکشه

بی اختیاربازخامش میشوی...

نمی تونم فرمولی برای دوباره عشق نشدن یاوسوسه دوباره ات

بدهم تاجلوی احساس زیبات وبگیری امافقط میخوام بگم

قدرخودت وبدون

من دیگه نمیذارم بادلم بااحساسم بادلت بااحساست بازی بشه

بیاپروازکنیم بی قیدوبندهرگزنذارعشق اسیرت بکنه دلبسته چیزهای فانی نشو

برخی آدمهامیاینددرزندگیت تانعمت شوند

اماعبرت شدنداومدندتنهانباشی اماازجمع دزدیدن تورو...

برای خودت زندگی کن وازنوشروع کن بهار



اگر روزی داستانم را نقل کردی: بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد بگو تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت بگو دلشکسته بود اما دل کسی را نشکست بگو کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد و شاید بد بود اما بدی کسی را نخواست...


 

ای کاش برمیگشتم به 5 ماه قبل اونوقت هیچ وقت
هیچ وقت
هیچ وقت
هیچ وقت
با زندگیم
با سرنوشتم
با قلبم
با...
بازی نمی کردم
هیچوقت...
اما نمیشه...
از قلبم طلب بخشش می کنم...


چند وقتیه انگار قسمت نیست

چیزی بگم... خیلی دلم ریشه

هی با خودم می گم

یه کم تحمل کن درست می شه

 حالم رو این روزا که می پرسن

میگم خودم خوبم... دلم خوبه

آدم بدون شعر یه سنگه

برنوی بی باروت یه چوبه

 از عشق می ترسم تو این روزا

عشقی که اول آخرش سوزه

باید سیاوش باشی تا رد شی

اسبت که چوبی باشه می سوزه

 من واسه چیزایی دلم تنگه

که خیلی پاک و بی نشون بودن

اون دستای سرد و زمختی که

با نخل و شبدر مهربون بودن

 من بچگی هامو دلم می خواد

مشتی پرستو یه کمی گنجشک

پدرم رو ... که پر زد رفت

از بس تو این دنیا نمی گنجید

خونم کثیفه دود این شهره

حس می کنم دلگیر و افسردم

دلگیرم از این شهر و آدمهاش

از اومدن اینجا پشیمونم


پروردگارا ، چه کسی است که تو را خوانده و تو او را جواب نداده ای ؟

و چه کسی است که از تو درخواست کرد و به او عطا نکردی ؟

و چه کسی است که با تو مناجات کرده و او را نا امید ساختی ؟

یا به تو نزدیک شده پس تو را دور گردانیدی ؟

...

و کُنتُ مِنهُ قَریباً یا قریب ...

  و تو به او نزدیک بودی ! ای نزدیک...

...

خدای من ، تو همانی که در نیمه های هر شب ندا می دهی ...

آیا درخواست کننده ای هست تا به او عطا کنم ؟

آیا ادعا کننده ای هست تا اورا اجابت کنم ؟

آیا استغفار کننده ای هست تا او را بیامرزم ؟

آیا امیدوارکننده ای هست تا او را به امیدش برسانم ؟

آیا آرزومندی هست تا او را به آرزویش برسانم ؟

اینک من در درگاهِ تو هستم و بیچاره ی تو ام در درب خانه ی تو

ناتوان تو ام به درب خانه ات

بی نوای تو ام به درب خانه ات

آرزومند در درگاه تو هستم

از تو عطا و بخشش تو را می خواهم

و امیدوار رحمت تو

و آرزومند گذشت تو هستم

و آمرزش تو را تمنّا می نمایم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد