دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

درروزگاری که لبخند ادمها به خاطرشکست توست برخیز تا بگریند......

صفحه ام راکه بازمیکنی وحرفهایم که میخوانی دل کوچکم راشادمیکنی!میدونم که کسی هست...

 هرچندکه میدانم بعضی وقتها باید سکوت کرد
باید تلاطم دریا را درون خود تحمل کردباید حرف دل را قورت دادباید نشست و دید روزگار چه برسرت می آورد
حتی نمیتوان گریه کردباید بغض کردباید دم نزد و سکوت کرد...سکوت!!!اماازخداکه پنهان نیست ازشماچه پنهان

اگرگذرزمان دلهاراتنگ یاسردودستهاراازهم جدامیکندچشمهاراعاشق یاترمیکندامامن که خدایم وبعدشمادوستان راکه ازدست نمیدهم مینویسم برایت ای خاص ترین مخاطب من همون که روزی عشقش راخرگوش کوچولو(هووووش توچولو)صدامیکرد

اکنون دل به فرشته هایی چون شوماعزیزان داردومینویسدازحس امروزش...

وقتی درلابلای حرف هادنبال نیمه گمشده دلت درجستجوی حال واحوال خودت وگاهی باتمام احساست نطری میگذاری انگاردوبال یک پرنده ای راگشوده ای که ازقفس پریده است ودرحوالی هرمخاطبی میگردد وبرایش رهایی آرزومیکندودستش رادرازمیکندوفریادمیزندحال که به من سرزدی بیاوبال بگشاوبامن ومابپر...

پرنده ای ازدنیای نامردی هابه مجازی ترین بهشت دنیامیبردسرزمین عشاق که  حاصل پیداکردن مخاطبین خوب شد...

دنیای من شوماهستید

نمیشناسمت امادوستت دارم تک تکتان را

دیگردلم نمیلرزد...قلبم نمیشکندپاهایم نفسهایم نگاهم درطلب کسی نیست ...روحم رارهاکرده ام ازهمه وابستگی ها

واین نکات رابرای خودمشق کردم دل راپیونداعضاکردم به همه مخاطبان عزیزم


ﻣﯿﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻓﺮﻕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﭼﻮ ﯾﺎﺭ ﻧﺎﺯ ﻧﻤﺎﯾﺪ، ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ .. ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺸﻖ ﯾﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﻃﺮﻓﻪﺳﺖ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ . ﺍﻣﺎ ﺩﻭﻃﺮﻓﺶ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺴﺘﻦ . ﯾﮑﯿﺶ ﻋﺎﺷﻘﻪ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻭ ﺍﺻﻮﻻ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎﺷﻪ . ﻋﺎﺷﻖ ﭘﯿﺶ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﻏﺮﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﯾﻌﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺷﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺑﺒﺎﺯﻩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﺎﺯﺷﻮ ﺑﺨﺮﻩ . ﺍﻣﺎ ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺗﺎ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﮕﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﭼﺸﺖ ﺍﺑﺮﻭﺳﺖ، ﺑﻪ ﺗﺮﯾﺞ ﻗﺒﺎﺷﻮﻥ ﺑﺮﻣﯽﺧﻮﺭﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻦ ﮔﻮﺭ ﭘﺪﺭ ﻫﺮﭼﯽ ﻋﺸﻘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ! ﻏﺮﻭﺭﻣﻮﻥ ﺟﺮﯾﺤﻪﺩﺍﺭ ﺷﺪ . ﺷﺨﺼﯿﺘﻤﻮﻥ ﺧﺮﺩ ﺷﺪ ! ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮔﻔﺘﻦ، ﻣﻌﺸﻮﻗﯽ ﮔﻔﺘﻦ . ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﯽﻭﻓﺎ ﺑﺎﺷﻪ، ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﺑﺎﺷﻪ، ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﻭﺣﺸﯽ ﺑﺎﺷﻪ !! ﺍﻣﺎ ﺑﻪﻫﺮﺣﺎﻝ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻃﺮﺷﻮ ﻫﺮﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ، ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ، ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﭼﭗ ﻭ ﭼﻮﻟﻪ ﻭ ﺑﻪﺩﺭﺩﻧﺨﻮﺭ ﻣﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ .) ﺍﮔﺮﻡ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺍﯾﺮﺍﺩﺍﺕ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﺦ ﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﻗﻮﻩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻋﺎﺷﻘﻪ( ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻋﺎﺷﻘﻪ، ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﯼ ﻫﻤﻪﭼﯽ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ. ﺩﺭﺳﺘﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻫﻢ ﺗﻤﺎﯾﻠﯽ ﺑﺎﺷﻪ، ﺍﻣﺎ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻓﻘﻂ ﺩﻟﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻧﺎﺯﺵ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ) ... ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺑﻮﺩ( ﻭ ﻟﺰﻭﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﮔﻢ ﻭ ﮔﻮﺭ ﺷﻪ ﺩﻕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ . ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺷﻘﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻕ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺴﻮﺯﻩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﻩ . ﭘﺲ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﻭﻻ : ﺯ ﻋﺸﻖ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎ ﺟﻤﺎﻝ ﯾﺎﺭ ﻣﺴﺘﻐﻨﯽﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻭﻣﺎ : ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺍﺩﺍﯼ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺯﻭﺩ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻩ ﺩﺭﺑﺮﯼ، ﺑﻬﺘﺮﻩ ﺯﺭﺗﯽ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﻧﮑﻨﯽ . ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺳﻨﮕﯿﻨﯿﻪ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺯﯾﺮﺵ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭﺕ ﻓﻘﻂ ﺍﺭﺯﺵ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﯼ. ﮔﺮﭼﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﻝ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﻮﻟﯽ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﮐﺘﺎﺑﺎ ﺑﺎﺷﻪ، ﺍﻣﺎ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻫﺮﭼﯽ ﻣﺎ ﺩﻭﺭﻭﺑﺮﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ، ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﻪ . ﻭﺍﻗﻌﺎ ﭼﻨﺪﺩﺭﺻﺪ ﻣﺪﻋﯿﺎﻥ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﻣﯽﻣﻮﻧﻦ؟ ) ﻣﯿﮕﻢ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﻫﺎ(! ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﻭ ﻃﺮﻑ ﺗﺤﻮﯾﻠﺖ ﻧﮕﺮﻓﺖ، ﺍﺻﻦ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ. ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ؟ ﻫﻤﻪ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎﻡ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ؟ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯽ .. ﭼﻮﻥ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ . ﻋﯿﻦ ﺧﯿﺎﻟﺸﻮﻧﻢ ﻧﯿﺲ . ﻫﻤﻪ ﮐﻪ ﻣﺚ ﻣﻦ ﻣﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺘﻦ . ﺍﯾﻦ ﻭﺳﻂ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻭ ﻓﺎﺿﻼﻧﻪ !!! ) ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﺖ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﻧﻤﯽﺭﻩ ( ﻣﯿﺰﻧﻦ، ﻓﻘﻂ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺭﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﺪﺗﺮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺸﻮﯾﻘﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ! ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﺴﺒﺐ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻨﺎﺏ ﺣﺎﻓﻈﻪ :
ﮐﻤﯿﻨﻪ * ﺷﺮﻁ ﻭﻓﺎ ﺗﺮﮎ ﺳﺮ ﺑﻮﺩ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﻭ ﺍﮔﺮ ﺯ ﺗﻮ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ ..

 

 

ساکتم...

ساکت ; اما پر از حرف , پر از رمز و راز , مثل سیگار...
و امروز پس از سال ها سیگار کشیدن ,
احساس می کنم سکوت سیگار را فهمیدم.
وقتی کسی حرفهایت را نمیفهمد
باید در سکوت
آرام و بی صدا سوخت....
این روزها از کنارم که میگذری احتیاط کن هزاران کارگر در
من مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است
"تنهایی" تاوان همه "نه" هایی است که نگفتم
تا دل کسی نشکند همه ی " محبتهایی که زیادی هدر دادم تا
دلی به دست آورم همه ی دوستت دارم های آبکی که
جدی گرفتم...
همه ی سادگی که در این دنیای هزار چهره خرج کردم
تنهایی تاوان
خطوطی بود
که بخاطرت ازشون رد شدم و دست آخر من موندم و
خاطراتت... تنهایی ...
تاوان همه خوش بینی
است که به دنیا و آدمهای این روزها داشتم !
مـتـنـفـرم . . .
از ایـن تـصـمـیـم گـرفـتـن هـای یـک طـرفـه . . .
از ایـن رفـتـن هـای "بـه خـاطـر خـودت"
از ایـن آدم هـایـی کـه "بـه نـام مـن"
و "بـه کـام خـود" عـمـل مـی کـنـنـد . . .
بـرو !!!
تـرس از هـیـچ چـیـز نـدارم
وقـتـی یـقـیـن دارم بـیـشـتـر از مـن
کـسـی دوسـتـت نـخـواهـد داشـت
بـیـشـتـر از مـن کـسـی طـاقـت کـم مـحـلـی هـایـت را نـدارد
بـرو !!!
تـرس بـرای چـه ؟
وقـتـی مـی دانـم یـک روز تُـف مـی انـدازی بـه روی تـمـام
آن هـایـی کـه
بـه خـاطـرشـان مـن را از دسـت دادی . . . !
دنیا بازی‌هایت را سرم در آوردی
گرفتنی‌ها را گرفتی‌
دادنی‌ها را "ندادی"
حسرت‌ها را کاشتی
زخم‌ها را زدی
دیگر بس است
چیزی نمانده
بگذار آسوده بخوابم
محتاج یک خواب بی‌ بیدارم ...
ﯾــﻪ ﺭﻭﺯ ﺧــــــﻮﺏ ﻣﯿــــــﺎﺩ
ﮐـــﻪ ﺑـــﺎﻻﯼ ﻋﮑﺴـــــﻢ ﻣﯽ ﻧـﻮﯾﺴــــــﻦ :
ﺍﻧﺎ ﻻﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﯿـــــﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ ...
ﯾــﻪ ﺧـــﻂ ﻣﺸﮑــــﯽ ﮐﻨــــــﺎﺭﺵ
ﻣﻨـــﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻟﺒﺨﻨــــﺪ ﻣﯿﺰﻧـــــﻢ ﺗـــﻮ ﻋﮑـــــﺲ ...



ﺍﺯ ﻫـــﺮ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﺣَـﻠِﺶ ﮔـُـــــﺬﺭِ
ﺯﻣـــﺎﻧــﻪ ,
ﻣـــﺘـــﻨــــﻔـــــﺮﻡ . . .




ﻓﺮﻗﻲ ﻧﻤﻴﻜﻨﻪ ﺩﻭﺩﻱ ﻛﻪ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﺍﺯ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺎﺷﻪ
ﻳﺎ ﻗﻠﻴﻮﻥ ...

ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﻟﻴﺸﻮ ﭘﺮ ﻣﻴﻜﻨﻪ ...

ﺗﻘﺼﻴﺮ ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ ...

ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻛﻨﻴﻢ ...

ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺷﻮ ﺩﻭﺩ ﻛﻨﻴﻢ ...

ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﻜﺶ ...

ﻣﺴﺖ ﻛﻦ ...

ﺑﻐﺾ ﻛﻦ ...

ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻦ ...

ﺩﻕ ﻛﻦ ...

ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﺎﻱ ﺑﻲ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﻧﻜﻦ ...


چه فرقی میکند که کجای قصه ی تو ایستاده ام
من یکی بود همیشه ام
و تو یکی نبود بی کسی هایم
آخرش از تو سر در نمیاورم
آخرش کلاغ ها راست می گویند که تو نیستی
پایان این قصه هر چقدر بالا و پائین بروی
راست یا دروغ خبری از تو نیست ...

ومن دیگربازنمیگردم

نه برای تبریک ونه برای تسلیت...

آری دنیایم راتونامردکردی



ﻫﺮ ﭼﻲ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻲ ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻬﺖ ﻇﻠﻢ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ !!!!!!!

ﻫﺮ ﭼﻲ ﺻﺎﺩﻕ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻲ ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻬﺖ ﺷﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ !!!!!!!

ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻲ ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻟﺘﻮ ﻣﻲ ﺷﻜﻨﻦ !!!!!!

ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻲ ، ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻦ ﺁﺩﻡ ﺿﻌﻴﻔﻲ ﻫﺴﺘﻲ !!!!

ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻲ ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻘﺖ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻥ !!!

ﻭ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﺧﺎﻛﻲ ﺗﺮ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻱ ، ﻭﺍﺳﺖ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺎﺋﻠﻨﺪ !!

ﻭ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺯﻧﺪﮔﻴﺴﺖ !...

تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد

یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد . .

حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

قیـــــــــصر امیــــــن پــــــور


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد