دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

چه سکوتی دنیا را میگرفت اگر هرکس...

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم

از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی درکویر خشک،مجبور به زیستن هستم.

از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟

از چه بنویسم؟

از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟

ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.

از چه بنویسم؟

از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم

دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.

شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم

به نوعی گناهکاری شناخته شدم.

نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،

یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.

هرچندکه توراحلال نمی کنم.

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...

امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...

از من بریدی و از این آشیان پریدی...
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی درکویر خشک،مجبور به زیستن هستم.
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی و از این آشیان پریدی...

(زبان حال من بتو....)

من : آغوشت بوی خیانت میده !!
تو : سکوت
من : فقط بگو آره یا نه
تو : اوهوم
من: ....... چرا ؟!
تو : عاشق او بودم ... او عاشق من بود
من : پس چرا برگشتی پیش من ؟!
تو : چون ... تو رو دوست دارم ... چون ... تو دوستم داری
من : سکوت
تو : تاوانش رو میدم ... هر چقدر دوست داری می تونی کتکم بزنی
من: هه! هه! هه! ... تاوان ! کتک ! ... نه ! ... نه ! ... من روی جای بوسه هام خط سیاه نمی کشم ...

من ... میگم ... فقط برو ... برو جاییکه دیگه نبینمت !

تو : نه
من: میری ... باید بری
تو : میرم آ
من: برو ... برو ... برو ...
توبایدبری ... دیگر نه " او " را داری نه " من " را ... تاوان سنگینی داشت خیانت به " من" و خیانت به " او " !!!


ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ...
ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﻤﺎﻥ ...

ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺭﺍﺣﺘﻢ ﺑﮕﺪﺍﺯ ...
ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ...
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ ...
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ...
ﮐﺎﺭ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ !!!

نگاره: ‏هدی‏

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ " ﻋــﻮﺽ ﻧﻤﯿﺸﻦ " ﻓﻘﻂ ﺑﻌــﺪ ﺍﺯ
ﻣﺪﺗﯽ ...
" ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻥ"

 

چه سکوتی دنیا را میگرفت اگر هرکس... به اندازه ی صداقتش سخن میگفت

 تنهاکه باشی به همه چی وهمه کس دل میبندی....

نگاره: ‏هدی‏


ﻧﻘﺎﺷﯿﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻭﻟﯽ ...
ﻗﺸﻨﮓ ﺭﺍﻫﺸﻮ ﮐﺸﯿﺪ
ﻭ ﺭﻓﺖ..



نگاره: ‏یه لحظه هایی تو زندگی هست که سرجمع دو دقیقه هم نبوده
 اما یه عمره یادش داره ما رو داغون میکنه!!!

Eli‏


تـــــو باید باشی تا کم نیاورم...
باید باشی تا فراموش نکنم...
نفس کشیدن را... عشق را... زندگی را... بودن را...
تــــــو باید باشی...
تا حریرِ نگاهت را ...
بپیچم دورِ تنهایی های دلم ودلگرم شوم ...
باید باشی...
تا دلم آسمان را... پرواز را...
لمس کند... نفس بکشد ...


نگاره: ‏برای کشتن ِ - یک عُمـر خاطره
مغزو هدف نگیر - به قلب شلیک کن...

زندگی یک اواره‏

می نویسم...
می نویسم از تو برای تو و دور از تو ....
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...

می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...
و نه دستانم لمس می کند...

تنها با شعفی صادقانه ...
با دلم احساست می کنم... !!!!


پشت رل ... مست مست ... صدای آهنگ ... از این خیابون به اون خیابون ... سیگار پشت سیگار ...
پیک به پیک مشروب ...
امروز اینجوری خاطراتم رو گذشته م رو مرور کردم ... نــــــه ... یه روز دیگه هم نمی تونم بمونم
... میرم ... نمی تونم زیر آسمون جایی نفس بکشم که تو داری توی بغل یکی دیگه نفس کم
 میاری، حالا از روی اجبار یا عشق به حال من فرقی نمی کنه ... چیزی که مهمه اینه که تو داری
توی بغل یکی دیگه نفس می کشی !!!
نگاره: ‏پشت رل ... مست مست ... صدای آهنگ ... از این خیابون به اون خیابون ... سیگار پشت سیگار ... پیک به پیک مشروب ... 
امروز اینجوری خاطراتم رو گذشته م رو مرور کردم ... نــــــه ... یه روز دیگه هم نمی تونم بمونم ... میرم ... نمی تونم زیر آسمون جایی نفس بکشم که تو داری توی بغل یکی دیگه نفس کم میاری، حالا از روی اجبار یا عشق به حال من فرقی نمی کنه ... چیزی که مهمه اینه که تو داری توی بغل یکی دیگه نفس می کشی !!!‏

نفهمید ... اومدم ببینم کجای قلبش هستم تا بمونم
دیدم من هیچ کجای قلبش نیستم، من فقط روی مخش بودم ... همین!!

نظرات 1 + ارسال نظر
Ali جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:04 ب.ظ http://funday.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری اگه تونستی به وبلاگ من هم سر بزن. (با تشکر)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد