دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

کلبه عشق

به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . .

نگاره: ‏خبر عنه حرفاتونو به هم نمیزنید؟
خوب بنالید دیگه اه.
ما کهع عشق و عاشقی بلد نیستیم. شما ها که بلدید بگید به هم دیگه.
G.L Marilyn‏


دردناکترین قسمت یه رابطه عاشقانه اونجاست که یه روز بفهمی

تو فقط گزینه ی روز مباداشی .....



حکایت آغوشی که سرد شد؛
لبخندی که خشک شد؛
و اشکی که فرو ریخت …
حکایت دردهایی که به هیچکس نباید در موردشون چیزی گفت.
حکایت چشمانی که همیشه خیس هستن و باید پنهونشون کنم.
... از تو ؛
حکایت تمام حرفهای ناگفته ای که باید پنهونشون کنم
از تو ؛
حکایت اینهمه غمی که داره روی هم تلنبار میشه و انگار حکمتیه که هیچوقت تموم نشه.
حکایت خشمی که نمیتونم فریادشون کنم.
حکایت بغضی که نمیترکه…
حکایت من که باید تنها با این همه مشکل ریز و درشت دست و پنجه نرم کنم.
حکایت تویی که دیگر نمیشناسمت...


 

 

چقدر خوبه وقتی با عشقت قهر میکنی ؛ و بر خلاف میلت میگی دیگه دوست ندارم !

نمیخوامت .... این جمله رو بشنوی :


" غلط کردی چه بخوای چه نخوای مال منی " ... !!!


تو کجایی ؟
در گستره ی بی مرز این جهان
تو کجایی ؟
من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام
کنار تو
تو کجایی
در گستره ی ناپاک این جهان
تو کجایی؟
من در پاک ترین مقام جهان ایستاده ام
بر سبزه شور این روز بزرگ که می سراید
برای تو

احمد شاملو


صبح زود زن معشوقه ی خودش رو در حالی که شوهرش رفته بود سر کار به خونه میاره ،
در حالی که خبر نداشت پسر بچه ی 9 ساش تو کمدش داشت بی سر وصدا بازی میکرد،
به طور اتفاقی کار شوهرش اون روز زودتر تموم میشه و شوهرش میاد خونه
زن هم معشوقش رو تو کمدش مخفی میکنه
پسرش حالا پیش معشوقشه بود
پسر:اینجا تاریکه
معشوقه: آره تاریکه
پسر: من توپ فوتبال دارم
معشوقه: خوشبحالت
پسر : می خوای اون رو بخری؟
معشوقه : نه خیلی ممنون
پسر : می دونی بابای من بیرونه؟
معشوقه: خیله خوب چند می فروشیش؟
پسر : 500 دلار
هفته ی بعد هم همین اتفاق دوباره تکرار می شه و پسر و معشوقه با هم توی کمد تنها میشن
پسر : اینجا تاریکه
معشوقه : آره تاریکه
پسر : من یه کفش فوتبال دارم
معشوقه : خوشبحالت
پسر : می خوای اون رو بخری؟
معشوقه :چند می فروشیش ؟
پسر : ۲۰۰۰ دلار
معشوقه :باشه
چند روز بعد پدر به پسرش می گه پسرم : توپ و کفش فوتبالت رو بردار میخوایم بریم گردش با هم فوتبال بازی کنیم
پسر : اما من اونها رو فروختم
پدر : چند فروختیشون
پسر : ۲۵۰۰ دلار
پدر: تو این هارو به دوستت خیلی بیشتر از اونکه ارزشش رو داشت فروختی و این یه گناهه خیلی بزرگیه
فردا باهم میریم کلیسا تا اونجا به گناهت اعتراف کنی
اونها فردا میرن کلیسا تا کشیش ، پسر رو هدایتش کنه
باباهه قضیه رو به کشیش کلیسا می گه و اون هم میره تو اتاقک اعتراف تا تنهایی پسر بچه رو راهنماییش کنه
کشیشه میره تو اتاقک کنار پسر بچه میشینه
پسر : اینجا تاریکه
کشیش : دوباره اون مکالمه مسخره رو شروع نکن... :)))))


خیلی حالش خراب بود...از زمین و زمان بریده بود!

رفتم تو زندگیش..خیلی طول نکشید که حالش خوب شد ،حتی تشکر هم نکرد و رفت...!


بـبوسیـدش .. حتما ً قبـل ِ خواب ببـوسیـدش!
حتی اگه با هم دعـوای ِ بـدی کرده باشیـد ..
حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده ..
حتی اگه برچسـب ِ ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه !
ببوسیـدش ..
... حتی اگه بهتـون گیر ِ بیخـود داده باشه ..
حتی اگه گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره ! ..
حتی اگه نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مِش کردین !
ببـوسیـدش ..
حتی اگه بـوی ِ عرق و خستگی میـده ..
حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده ..
حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده !
ببوسیـدش ..
وقتی زیرپیـرهنی سفیـد ِ حلقه ای پوشیـده و بـازوهای ِ زیباش رو
با اون پیـچ ِ ماهیچه ای ِ مردونه انداخته بیـرون ..
وقتی صورتش ته ریش ِ جذابی داره .. وقتی صداش خسته ُ خمار ِ خوابه
بـبوسیـدش ..
حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه ..
حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل ِ آشپـز ِ دربـارش برخـورد می کنه ..
حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه !
بـبوسیـدشو به یاد بیارید لحظاتی که شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه
وقتی باهاتـون کُشتـی می گیـره و مثل ِ پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه .. !
وقتی با تمام خستگی هاش توی لحظات ِ دلتنگی هاتون داوطلبانه میبردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه .. !
بـبوسیـدش ..
حتماً قبـل ِ خـواب ببـوسیـدش!
شایـد فـردایی نباشـه …
شایـد شما فـردا نباشیـد …
شایـد اون فـردا نباشـه.....


نگاره: ‏‎MMD‎‏
مرد:
در آغوش کاناپه مهربانم در آرامش کامل خوابیده ام که صدای زنگ آیفون تمرکزم را به هم می زند.

نگاهی به مانیتور آیفون می اندازم و یک زن را می بینم که ابلهانه به دوربین زُل زده است.

چقدر احمق و آشنا به نظر می رسد...خدای من! زنم است!...یک ماهی می شود که با خاله خان

باجی های فامیل یک تور ایرانگردی تشکیل داده اند. چقدر زود یک ماه تمام شد ! مثل همیشه آسانسور

لعنتی خراب است و مجبور شدم چمدانهای سنگین را از پله ها بالا بیاورم....وسط اتاق بغلم می کند.

لباسش بوی عرق و دود گازوئیل می دهد...گونه هایش هم شور است. وقتی به حمام رفت خانه را

وارسی میکنم تا چیز شک برانگیزی برحسب تصادف این گوشه کنارها پیدا نکند، چون آنوقت مجبورم

کل این هفته را برای اثبات بی گناهی ام حرف بزنم. یکی از چمدانها را باز می کنم تا دلیل سنگینی

بیش از حدش را بفهمم. خدایا! اینجا یک بازار "سید اسماعیل" کوچک است!...صدای نا مفهومش از

حمام به گوش می رسد که این خود دلیلی بر آن است که دیوانه تر شده، چون قبلا با خودش حرف نمی زد.

وقتی از حمام بیرون آمد حوله اش را مثل عمامه سند باد دور سرش پیچید و خودش را روی کاناپه ام انداخت.

هزار با گفته ام کاناپه مثل مسواک، یک وسیله شخصی است و دوست ندارم کسی خودش را

روی کاناپه ام پرت کند...اینهمه جا...برود برای خودش یک کاناپه دست و پا کند...اه اه .... مشغول حرف زدن

است و من تمام حواسم به آن دسته از موهایش است که از لای حوله بیرون افتاده و از نوکش قطره قطره

روی کاناپه ام آب می چکد. می پرسم برایم چه سوغاتی آورده...موثر بود. مثل پنگوئن به سمت چمدانهای

آنطرف اتاق دوید و من فرصت پیدا می کنم تا طوری روی کاناپه لم بدهم که دیگر جایی برای دوباره نشستنش

باقی نماند... مثل شعبده بازها از داخل چمدانهاخرت و پرتهای رنگی در می آورد و نشانم می دهد. به گمانم

برای من خریده. وانمود می کنم که خیلی ذوق زده شده ام و برایش اطوارهای عاشقانه در می آورم.

کاش بشود دوباره سفر برود. حیف من.


زن:
چقدر زود تمام شد...دوباره مجبورم برگردم در آن خراب شده و هر روز شاهد مردی باشم که مثل

دیوانه ها روی کاناپه کوفتی اش می نشیند ... مجبورم بغلش کنم و خودم را ذوق زده نشان بدهم.

تنش بوی عرق می دهد. اصلا در حمام حواسم نبود که بلند بلند به بخت بدم لعنت

می فرستم، هرچند می دانم نشنیده چون یا یکی از چمدانها را باز کرده و فضولی می کند

یا خانه را وارسی می کند تا مدرک جرمی باقی نگذارد. عمدا همه موهایم را در حوله نپیچیدم

تا کاناپه اش را خیس کنم. وقتی مثل بچه ها حرص کاناپه بد ترکیبش را میخورد قیافهاش حسابی

دیدنی است. دلم برایش می سوزد و می روم تا سوغاتش را نشانش دهم. نگاه کن

خدای من.. کدام احمقی است که وقتی ببیند بعد از یک ماه برایش یک مایو بنفش راه راه و یک

جفت جوراب پشمی سوغات آورده اند اینقدر ذوق کند...واقعاً حیف من...


شب نشین



به سلامتى کسى که شناخت ازت نداره
اما نوشته هات رو میخونه و کلى ابراز احساسات میکنه
و بهت میگه که بفهمى تنها نیستى ...




فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت

هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد :

خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر و مرگش را نزدیک کن (طوری که مرد کافر می شنید)

زمان گذشت و آن فرد مسلمان بیمار شد.

دیگر نمی توانست غذا درست کند ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش حاضرمی شد.

مسلمان سر نماز می گفت خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی و غذای من را در خانه ام

حاضر و ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس ... !


روزی از روزها که خواست برود غذا را بر دارد، دید این همسایه کافرِ است که غذا برایش می آورد.

از آن شب به بعد، مسلمان سر نماز می گفت :

خدایا ممنونم که این مرتیکه شیطان رو وسیله کردی که برای من غذا بیاورد.

من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی!

نکته:جهل امریست ذاتی که با هیچ صراطی راهش تغییر نمیکند!



چه بسیارند انسان هایی که

بالای خط فقر هستند

و زیر خط فهم ....



رفت؟ به سلامت! منکه خدا نیستم بگویم صدبار اگر توبه شکست باز آید
آنکه رفت به حرمت آنچه با خود میبرد حق بازگشت ندارد!
خط زدن برمن پایان من نیست آغاز بی لیاقتی اوست.
آنان که عوض شدنشان بعید است عوضی شدنشان قطعی است!!!!!




وقـتــــی " خـــــواب "

بــــرایِ فــــرار از " بیــــداری " بـــاشـد ,

یعنــــــی " تمــــــام " شــــــده ای ..................!




سخت ترین کار دنیا
بی محلی کردن به کسی که

باتمام وجود دوسش داری....................



خدایا هر کس که میگوید هیچ کس مرا دوست ندارد
منظورش همان کسی است که برایش همه کس است..!!!
تورا قسم به اسم اعظمت کمک کن از امروز هر کس که میگوید
کسی مرا دوست دارد منظورش همان کسی باشد که برایش همه کس است..!!!
آمین



وقتی‌ کسی‌ رو پیدا کردی ؛

که کنارش بدون هیچ دلیلی ،

فقط به خاطر اینکه کنارشی ! خوشحالی‌ ....

دیگه به درک که بقیه چی‌ میگن !

کنارش باش و از کنار هم بودن لذت ببر ... !!!


نگاره: ‏درود بر کسانی که از پاکیشان دوستی آغاز میشود,
از صداقتشان دوستی ادامه میابد,
و به واسطه ی وفایشان دوستی پایانی ندارد.‏


دور شده ای
آنقـــــــــدر که حتی یادم نیست
دوستت دارم
یا
دوستت داشتم!



قــیـامـتی سـت !
از لـحـظه ای که زنــگ ِ تــلـفن بـــلـند مـی شـود ..
از جـــا مــی پَـــرم !
تــا لـحـظه ای کـه ..
مــثـل ِ هـمـیـشه ..
تــــو نـــیـستـی !


عکس


داستان ازاینجاشروع شد:خیلى عصبانى بود؛بهم گفت چقدردوستم دارى؟گفتم خیلى گفت بهم ثابت کن،گفتم:چجورى؟گفت تیغوبرداررگتوبزن گفتم عزیزم مرگ وزندگى دست خداست،گفت اگه دوست

دارى بزن.تیغوبرداشتم رگموزدم بعدکه داشتم توآغوشش جون میدادم،آهسته زیرلب گفت:اگه دوستم داشتى تنهام نمیذاشتى




زیادی که خوب باشی
برایشان عادت میشوی
تکراری میشوی
تاریخ انقضایت زود سر خواهد آمد و . . .
مهرت
وفایت
نجابتت
خوبی ات
وظیفه خواهد شد




عکس


میدونی فرق تو با عشق چیه ؟
اون کلمه است ولی تو معنی
اونی .
میدونی فرق تو با زندگی چیه ؟
اون اجباره ولی تو دلیل اونی .
میدونی فرق تو با شعر چیه ؟
اون نوشته است ولی تو تعبیر
اونی .





سلامتی کسی که بهش زنگ میزنی... خوابه ، ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه : خوب شد

زنگ زدی... باید بیدار میشدم...!

نگاره: ‏به سلامتی کسی که بهش زنگ میزنی... خوابه ، ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه : خوب شد زنگ زدی... باید بیدار میشدم...!‏

هر جا سخن از اعتماد است

من هر هر میخندم


وقت هایی هست
که جز به بودنت
دلم رضایت نمی دهد
حالا ...
من از کجا "تو" بیاورم ....؟؟!


گاهــــــے دلم برای خودم تنگ میشود
گاهــــــے دلم برای باورهاے گذشته ام تنگ میشود
گاهــــــے دلم برای پاکیهاے کودکانه ے قلبم میگیرد
گاهــــــے دلم از رهگذرانے که در این مسیـر بے انتها آمدند و رفتند ، خسته میشود
گاهــــــے دلم از راهزنانے که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد
گاهــــــے آرزو میکنم اے کاش
دلــــــی نبود تا تنگ شود
تا خسته شود
تا بشکند ...!!!
نگاره: ‏گاهــــــے دلم برای خودم تنگ میشود
گاهــــــے دلم برای باورهاے گذشته ام تنگ میشود
گاهــــــے دلم برای پاکیهاے کودکانه ے قلبم میگیرد
گاهــــــے دلم از رهگذرانے که در این مسیـر بے انتها آمدند و رفتند ، خسته میشود
گاهــــــے دلم از راهزنانے که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد
گاهــــــے آرزو میکنم اے کاش
دلــــــی نبود تا تنگ شود
تا خسته شود
تا بشکند ...!!!

faranak‏

آدما همیشه محکم ترین ضربه رو
از طرف کسی میخورن
که یه روزی براش سپر بلا شده بودن !!!

نگاره: ‏آدما همیشه محکم ترین ضربه رو
از طرف کسی میخورن
که یه روزی براش سپر بلا شده بودن !!!

faranak‏

نظرات 4 + ارسال نظر
hamed دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.pdfberoz.blogsky.com

سلام دوست من.
وبلاگ زیبایی دارید.خواستم اگه دوست داشته باشی با هم تبادل لینک داشته باشیم.پس اگه موافقی منو با آدرس زیر و عنوان دانلود به روزترین پی دی اف ها لینک کن و آدرستو تو قسمت نظرات وبلاگم بذار تا منم لینک کنم به شما .
من هر روز به دوستام سر میزنم.
باتشکر
http://www.pdfberoz.blogsky.com

بهار پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:45 ق.ظ

حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد !
سیلویا پلات

tarsa یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:28 ب.ظ http://tarsa93.blogfa.com

خیلی زیباست یعنی عالیه

مرسی دوست خوبم

س چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 10:00 ب.ظ

مطالبت واقعا حرف ندارن


فدااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد