دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ خیلی ام ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ


آنقدر پیش این وآن از خوبیهایت گفته ام
که وقتی سراغت را میگیرند
شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت...

 


همه زندگیم درد است؛ درد..
نمی دانم عظمت این کلمه را درک می کنی یا نه؟!
وقتی می گویم درد...
تو به دردی فکر نکن که جسم انسان ممکن است از یک بیماری شدید بکشد!
نه؛ روحم درد می کند!

بههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههار


همیشه باید یک کسی باشد،
که معنی سه نقطه‌های انتهای جمله‌هایت را بفهمد!

همیشه باید کسی باشد،
تا بغض‌هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد!
باید کسی باشد،
که وقتی صدایت لرزید بفهمد!
که اگر سکوت کردی، بفهمد!
که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد!
باید کسی باشد،
بفهمد که درد داری!
که زندگی درد دارد!
بفهمد که دلگیری!
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچک تنگ شده!
بفهمد که دلت برای راه رفتن، برای دویدن، تنگ شده. . .
همیشه باید کسی باشد،

ولی نیست. ....


عاشق باش!
اما از عشق خود برای معشوقت بند نساز...


براى فراموش کردنت هرشب آرزوى آلزایمر مى کنم.
خوش بحال تو.
که وقتى او” آمد، بدون هیچ دردسرى
فراموشم کردى


همه چیز با تو شروع شد!
اما هیچ چیز بدون تو تمام نمی شود
حتی همین دلتنگی های من...


چراااا تنــهام گذاشـــتى ؟!؟
.
.
.
از کجــا میدونـــستى بـِـدونه تو انقــدر به من خوش میگذره




کاش انسان مثل شمع فقط یک شب زندگی میکرد اما در کنار پروانه اش!!!!


شـــعــور اگـــه خـــریدنـــی بـــــود
مـــن حاضـــــر بـــــــــودم واســـه
بعضیـــا از جیـــب خـــودم مــایـــه بذارم بخـــرم . .


تنهایـــی هایم را هم هدفمند کنند ، راحت میشوم !
این روزها زیــاد به چشم می آیند . . !

نگاره: ‏تنهایـــی هایم را هم هدفمند کنند ، راحت میشوم !
این روزها زیــاد به چشم می آیند . . !‏


چقدر باید بگذرد تا من،
در مرور خاطراتم،
وقتی که از کنآر " تو " رد میشوم،
تنم نلرزد...
بغضم نگیرد...
اشکم نریزد....





یه نِصبه شَبی بود که بابا یهویی فِشار دادُ ما هم پامون سُر خورد از پُشتِش تُلُپی افتادیم تو رَحِمِ مادر که داشت نَفَس نَفَس میزد اون زیر…!! نُه ماه خوردیم و خوابیدیم و عشق و حال کردیم غافل از اینکه دنیا همین یه وجب جای گرم و نرم نیست….! هر چی که هوس میکردیم یه لگد میزدیم به شکم مادر که ویارش میگرفت و گر گر لواشک آلو و برگه زردآلو و قرقروت و کشک تخته ای میفرستاد اون تو برامون….چه حالی داشت تنها خوری….!! تازه داشتیم به جُغ و پُغ میفتادیم که یهو یکی تَخت کَله اَمون رو گرفت زرتی کشید بیرون….! هنوز گیج میزدم که از پا اویزونمون کَردَنُ دوتا زَدَن دَرِ کونِمون….بشکنه دَستِت اِلهی قابلِمه…..!!
هنوز چشممون باز نشده بود که همه قربون صدقه دودولِمون میشُدَنُ میگفتن دودول طلا…! کاکُل زَری…!! هنوز از حموم زایمون در نیومده بودیم که دادَنَم دست عاقِله مَردی که دهنش رو آورد بیخ گوشِمون به عربی یه چیزایی گفت…! تا خواستم بگم نَخون لامَصَب نَخون که دیدم یه لَندِهوری چاقو به دست چشمای حیزِش رو دوخته به تمام عزت و اعتبارِمون…. بُریدَن آقا…بُریدَن….!!بشکنه دَستِت اِلهی سِیّدِ چُل بُر…..!!
سر دودولِمون یه عَمامه بستن هُلِمون دادَنِ توی این دنیا…! دنیایی که دوست نداشتم پابذارم توش بس که کِثافت بود…از همون اولش هم با زورُ هُل و فِشار بود….جَبر روزگار بود…! بابا جون…! کاپوت که نبود اون روزگار اما یه کُهنه پیدا نمیشد که مارو بریزی وسطش پرت کُنی توی سطل خاک….یا بقول امروزیا سطل زباله…که شرف داشت به این روزگار….که شرف داشت به این روزگار…!؟!


این روزها بد میگذرد...
بد میگذرد وقتی ساعت ها کلمه زیرورو میکنم,

و از خودم جز "تمام شدم" به چیز دیگری نمیرسم...
بد میگذرد غریبی روبروی آینه...
بد میگذرد این روزهای بی رویای دور از خاطره...
بد میگذرد کنار این دلتنگی های مدام...
بد میگذرد وقتی حرف تا پشت لب هایت بیاید و همانجا بماند...
وقتی بغض, بی صدا بشکند اما نچکد...
وقتی زود دلگیر شوی...
وقتی هی صبوری کنی و صبوری...
بد میگذرد وقتی هرچه توقع داشته باشی نشود...
وقتی روزگار تند بگردد و تو از این گردش, جز سرگیجه نصیبت نشود...
بد میگذرد زندگی بی رویا...
وقتی دست های یخ زده ات را کسی درنیابد...
وقتی کسی نگران عبورت از خیابان های شلوغ زندگی نباشد...
وقتی کسی نگاه بی تابت را تاب نیاورد...
بد میگذرد لب تشنه زیر باران...
بد میگذرد روزگار...
بد میگذرد...

بد...




گرانی می کند بیداد و یاران

رفیقان را چه ارزان می فروشند!!!


عکس


گاهی دلت از کسایی میگیره
که فکر میکردی با تمام
آدمهای کنارت فرق دارن!
خودشون... دنیاشون... زندگیشون...
و بعد از مدتی میفهمی که دنیایی ندارن
که بخوان به خاطرش زندگی کنن!
این آدما وجودشون توی
ذهنتم زیادیه چه برسه تو زندگیت!





دلم می خواهد ویرگول باشم تا وقتی به من میرسی، مکث کنی!!!



لبخند زَن در دو موقع آسمانی و فرشته مانند است :
یکی هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوق می گوید دوستت دارم ودیگر هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند .

«ویکتور هوگو»




همه چیز را فروختم جز آن صندلی که جای او بود شاید آن روز که برگشت خسته باشد

نگاره: ‏همه چیز را فروختم جز آن صندلی که جای او بود شاید آن روز که برگشت خسته باشد

هدی‏


کاش میشد برگردی و ببینی
چشمانم چگونه تقاصِ
تمام بیخیالی هایت
را پس میدهند.....!


خیلی تلخه
عاشق کسی باشی که روحشم خبر نداشته باشه
اما خیلی شیرینه که
یواشکی
عاشقانه
نگاهش کنی و
توی دلت بگی
آخه لا مصب خیلی دوستت دارم


من عادیم،ولی دوره ای شده که باید خاص باشی،تا ازت حساب ببرن،وگرنه میزنن تو سرت،و بهت میگن ،ساده،بذار بگیم،زیاد دردش نمیاد،هیچی نمیگه،وقتی هم میگی میشی،کسیکه اینجوری نبود،تغییر شکل داده،تهدیدت میکنن



در برابر خاطراتت توقف کن.شاید سهم
"من"یک"یادت بخیر ساده " باشد ...........


خدایا!
خط و نشان دوزخت را برایم نکش!
جهنم تر از نبودنش
جایی سراغ ندارم...



دیشب در خواب ناگهان خدا در گوش من گفت:
تورا چه به عشق؟!
گفتم چرا؟
گفت :تو خوابی و عشقت در آغوش دیگری...
لبخندی زدم و گفتم:
خدایا این مخلوق توست!
شاید تو در خوابی، خبر ازرسم دنیا نداری؟...



وصیت نامه عجیب حسین پناهی☻

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست....


قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.

در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم !


درد من،
چشمانی بود که
به من "اشک" هدیه
میداد و به دیگران
چشمک!!!!



دلم بشکنه حرفی نیست
فقط کاش لایقت باشه


پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :

خانم !

تو رو خدا یه شاخه گل بخرید

زن در حالی که گل را از دستش میگرفت

نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید!

زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟

پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !

تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم...

نگاره: ‏هدی

دلشکسته ی راه عشق‏من . . .
دعــــا میکــــنم . . .
تـــــو را داشــتـه بــــاشـم . . .
تـــــو . . .
دعــــا مــی کنـــی ..
دیگـــــر نبــــاشـــم ! ؟ ! . . .
بیـــــــــچــا­ره خـــدا . . .


ایـــــن تــــــــــــو نـیـسـتــــی کـه مــــــرا از یــــاد بـرده ای...
ایـــن مـنـــــم
کـه بـه یــــــادم اجــــــازه نـمـی دهـم حـتــــــی از ذهــــــن تـــــو عـبـور کـنـد!!!
صـحـبـت از فـــــــرامـوشـی نـیـسـت،
صـحـبـت از لـیــــــــــــاقـت است...!!!


نگاره: ‏بهونه که می گیره
نق که میزنه
بی حوصله که میشه 
یعنی دل تنـــگه
قهر که می کنه
لوس که میشه
یعنی بی تابه
یعنی کم دارتت
به همین سادگی!!!
زیاد پیچیده نیست
فهمیدنِ حالِ زنی که عــاشق شده.....!

Fereshteh Ha‏

مــــن درد مـیکشـم امـــا تـــــو چشمـهـــایت را ببنــد...
سـخـت اسـت بـدانـم می بینی و ...
بـی خیـــــالـی...



حالم از کلمه ی “عزیزم” و “عشقم” بهم می خوره
من رو همون “ببین” صدا کن
بی ریایی شرف دارد به ریا کاری . . .



لعنت به همه کسانی که تو نیستند اما عطر تو را میزنند


زخم ها" خوب می شوند!
امـــــا
"خـــوب شـــدن"
با
"مثل روز اول شدن"
خیلی فرق داره ..


جدا که شدیم ... هر دو به یک احساس رسیدیم
تو به "فراغت"...
من به "فراقت"...
یک حرف که مهم نیست...!



وقتی میشکنم ... خوب تماشا کن... شاید... روزی دنبال تکه هایم بگردی...!!

نگاره: ‏هدی

دلشکسته ی راه عشق‏

نظرات 2 + ارسال نظر
بهار دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:57 ب.ظ

" تو سکوت می‌کنی
و فریاد زمانم را نمی‌شنوی.
یک روز، من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز برای اولـین بار
مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید " (حسین پناهی)

برای مخاطب خاصم ...
لبخند فراموش نشه... هرجاکه هستی
تابستان نزدیک است ومن دلتنگ
پاییز هم میگذرد
زمستان می اید
او هم با همه ای سپیدی اش می رود
بهار می اید
بهاری که اکنون داریم
اون بهاری نیست که
منتظر ان هستیم



وقتــــــــــــــــــــــــی رفــــــــــــــــتــــــــم

هـیــچــکی از رفــــتــن مـــن غـصــه نــــخـورد

هـــیـــچــــکی بــــــا مــــــــونــــــــدن مـــــــن شـــــــاد نـــشد

وقـــــــتــــــی رفـــــــتـــــم کــسـی قـلـبـش نــــگـــــرفــت

بــــغـــــض هــــــیـــــچ آدمــــی فـــریــاد نـشــــــــد

وقــــتــــی رفــتــم کـسی گریــــــش نـــــگرفت

اشـکــشـو کـسی نـریخت پشـــت ســــرم

وقتی رفـتـم کسـی غـصـش نـگرفـت

وقتی رفـتـم کـسـی بـدرقـم نـکــرد

وقـتـی رفتم،نه که بارون نگرفت

هـوا صـاف و خـیـلـیـم آفـتـابـی بـود

اگــه شــب مــی رفــتـم و خــورشــیـد نــبـود

آســمـــون خــوب مـــیـــدونـم، مـــــهتـــابی بــــود

وقــــتـــــی رفــــتــــــم کــــســــی اشـــکـــــش نـیـومد

نــــــیــــــومــد هــیــــــــچ جــــــا صـــــدای گـــــــریـــــــه ای

تــــوی ایــن دنـــــیـــای بد،هــــــــیـچــــــکـــــــی نـــــداشــــــــت

از ســــــــــفــر رفــــــــتـن مــــن گـــــلایـــه ای

کــــــی مـــیـــــرم؟کـجــــا مـــــــیــرم؟،میــــــــام یـــــــــا نـــــــه؟

دریا شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:02 ق.ظ http://darya022.blogfa.com

اور کن این صدا را
صدای گذشت زمان را
این صدای بی صدا را
امید را
اینها همه از آن من هستند
و از آن تو
باور کن که من
امروز کتابم را گشوده یافتم
و همه آنچه را که در خود داشتم
همه آرزوها را در آن خواندم
و اکنون به فرداها می اندیشم
فردای خوشبختی
عشق، محبت و گذشت
و می دانم تو چه به من می گویی
به من می گویی:
خدا را فراموش نکن.
خزان را فراموش کن و به سبزی برگ و زلالی چشمه بیندیش
و آنگاه
بهار از آن توست ...

سلام
خیلی ممنون شعرقشنگی روکه واسم نوشتی یکجورایی بهم حس زیبایی دادیه قدرت عجیب که ازدلم سخن میگفت...
وبلاگ زیبایی داری مخصوصااون آهنگی روکه گذاشتی
بیادداشته باش دنیاباتمام عظمتش وزیباییش میتونه فریبنده هم باشه این همون دنیای نامردی که روزگارتنهایی روبرامون ساخت منووماازاوج وفاداری به انتهای خیانت کشیده شدیم ولی این همه تنهایی یکروزتموم میشه وحس مرده ی ما باعشق به خدازنده خواهدشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد