دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

حکایت دوست

نیما یوشیج در جشن یک سالگی

فرزندش نوشت:

پسرم!یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی.
از این پس همه چیز جهان تکراریست
جز مهربانی...




حکایت دوست حکایت همان کهنه شرابسیت که هرچه بیشتر بماند مستیش بیشتر میشود.

تقدیم به کهنه ترین شراب از طرف مست ترین دوست .?

به سلامتى بهروز وثوقی که گفت: رفیق آلوچه نیست بهش نمک بزنى، عاشق نیست بهش کلک بزنى، رفیق مقدسه،باید جلوش زانو بزنى...رفیق خیلی مخلصیم.





میخواهم اعتماد کنم اما بد جایی دنیا آمده ام

 

زمین جایگاه مار های خوش خط وخالی بود که

 

هر روز نیشم میزدند مرا هیچ چیز عذاب نمیدهد

 

جزاینکه همیشه دانسته خطا کردم،ندانسته

 

آلوده شدم،نشناخته وابسته شدم و

 

نخواسته رانده شدم.................

 


دوباره سیبی بچین آدم...

 

همه خسته ایم...

 

شاید از اینجا هم بیرونمان کردند...

 




از روزگار آموخته ام بغض هایم را دیگر نگویم...

 

گاهی سبک نشوم سنگین ترم......

 


...جون الهی بگردم نبینم حالت بدباشه...به من فکرنکن درسته گاهی حرفهایی ازروی دلتنگی میزنم امامیتونم تحمل کنم هردردی رو!شایدسختی های زیادی که کشیدم پوستم کلفت شده نمیدونم...فقط رازدلتنگی من وقصه غصه هام روتومیدونی هرگزبه کسی شکایت وگلایه ازجورزمانه نکردم همیشه امیدواربه فضل الهی بودم وکسی روهم ناامیدنکردم ممکنه بخاطرظاهرم باشه که آروم نشونم میده ولبخندبه همه میزنم که کسی ازسردرونم باخبرنشه...اماتوسینه ام جهنم بود.
من باکسی بودم که قصدازدواج باهاش رونداشتم اماعلاقه بین مااینقدرشدیدشدکه من همه چی روهمه کس روفراموش کردم وفدای دلم کردم آخه کاری باهام کردکه من متحول شدم تحولی که خودم خواستم واون مجبورم نکردفقط خواستم شبیه چیزی باشم که آرزوداشت...فداکاری کردم تاشکست عشقی که درگدشته خورده بودوفراموش کنه اماناگهان دیدم خودم هم اسیرش شدم!!!!اسیرش شدم امایکطرفه اگه اونم مث من بودمیشدتحمل کردمیگفتم قدرفداکاریهم ومیدونه اشکالی نداره سربه سرهستیم بروواست خوشبختی آرزومیکنم...اما!
جوری شدم مث دیوونه هامجنون شدم وهرچه بیشترمیگذشت من روانی تر...میدونستم اگه بخوادروزی ازمن جدابشه میگه راحت !بازیم نمیده منم گفته بودم باهمه عشقی که بهت دارم حاضرم گذشت بکنم وازسرراه توبرم کناراگه روزی خواستی باکسی که دلت میخوادازدواج بکنی!
گفتم تاسرمنزل خوشبختیت کنارتم وتنهات نمیذارم توی این دنیای نامردگفتم تومیتونی منونخوای وراحت ازدواج کنی اماهرگزباهام بازی نکن بااحساسم وقلبم...
کنارش بودم وهرچه من نگرانش امااون چون کودکی بازیگوش وبی هواس دنبال کارای خودش...هرچی بگم ازمراقبت ازش ورسیدگی بهش کم گفتم امااون گل رابه زلف کودکی آویخت ورفت...



 سلام دوباره اومدم تا بنویسم اما این دفعه خیلی فرق داره اخه این دفعه از عشق نمیگم از نفرت میگم این دفعه اومدم از بدیهات بگم این دفعه اومدم از جهنمی که توی این دنیا برام ساختی بگم از زجرایی که بهم دادی  و میدی بگم  از نا مهربونیهات از این که منو به همون اندازه که به خدا نزدیک کردی ازش دور کردی از حرفایی که روبروم زدی اونم وقتی که من برای دیدنت هق هق میکردم از قولی که ۳سال پیش توی همچین ماهی بهم دادی ولی الان یادت رفت از این که حاضر بودم برای خوبیت و پاکیت روی قران دست بذارم ولی بد بودی خیلی بد تر از چیزی که تصورشو می کردم بدتر از بد اونقدر که منوهم تو بدی خودت بد کردی حالم از هرچی عشقه بهم میخوره حالم از تو بهم میخوره از تویی که ادعا میکنی انسانی ولی هیچی از عشق نمیدونی شوته شوتی..... حالم از خودم  بهم میخوره از خودم که عاشق تو شدم عاشق کسی که منو از خودم روند

.

.

.

.

.

فقط ازت یه چیزی میخوام اونم خودمه من خودمو از تو میخوام بهترین چیزمو یعنی وجودخودمو ازم گرفتی و با یه مشت پوچی و بدی رهام کردیو خودت به راحتی داری مثلا زندگی میکنی

ازت خواهش میکنم اون کسیو که مثلا دوسش داری نشکونیش امیدوارم اون بشکنه تورو

 

 

 

هیچ وقت نمی بخشمت هیچ وقت هرگز

 

دعا بکن ببخشمت بدجوری ازت شاکیم

آهم نگیره دامنت رو من که ازت نمیگذزم

 



من بودم تنها..., تو اومدی چشمام تو رو دید و قلبم تو را پذیرفت حالا من بودم و تو ...,عشق اومد من بودم و تو و عشق..., وبلاگی ساخته شد که من ,تو و عشق را در بر گرفت وبلاگی برای تو , تویی که خالقت خداست خدایی که از عشق سر شاره
اولین عشق در قلب یه عاشق وارد شد و آخرین عشق هم باقی ماند تو آرزو و زندگیه یه عاشق شدی آرزوش شادی تو شدو حال در این جهان تو تنها نیستی بعد از خدا یه نفر به کمک خالقت عاشقت شده پس فراموش نکن خودت را خداتو و این وبلاگ را ..............

وحالا من هستم تنها بدون تو تو خوش باش با شکستن من




کجایی

 کجایی

 کجایی

 کجایی

کجـــــــــــــــــــــــای

 

 

 

 

گلی که خشکیدچیدن نداره من مال خشکی و تو مال آبی حالا این نامه رو بخون ،شاید دیگه خیلی دیر باشه ،هنوز یک بغض با سکوت فریاد تو گلومه شاید از خودت بپرسی  کجام و در چه حالیم  برای دلخوشیت میگم  خوش باش عزیزم  عالیم  اما حقیقت  اینکه بدون تو شکسته ام ، تو مرز زندگی بدون تو نشسته ام  شاید بپرسی از خودت  چی شد کجا رفته صدام  حق بهم بده که بعد از تو  نخوام با دنیا راه بیام ،شاید از خودت بپرسی  چی شد که بی نشون شدم  برای دلکندن ازت یه نصفه جون شدم ،میدونی من دارم رنگ بی بند باری میگیرم  واسه خنده از هرچی  یاری میگیرم  دارم می فروشم همه لحظه هامو  دارم رنگ زخم کاری میگیرم ، درام تو دلم  اشک رفتن می بارم ، می خوام داده ها تو برات پس بیارم ، نمی خوام بفهمی وقتی نباشی  من حتی این گریه ها رو هم ندارم   ، تو روبه رهائی من رو به این غم، تو  میری تا توی سرنوشتت نباشم اگه روزی برگشتی  من نبودم بدون خواستم اما نشد بی تو باشم،  می خندم تا یادم نیاد خاطراتت که سنگین تر نشه  خواب بی تو،  نمی خوام حال دلم رو بفهمی  نمی خوام بفهمی که بی تو نمیتونم ،غروبه تو میری من می شکنم باز بروت این شکست نمی خوام بیارم ،  نمی خوام بفهمی که وقتی  نیستی دلیلی برای زنده موندن ندارم ، به دادش رسیدم دلم رو رها کرد ،صداش کردمو رقیب رو صدا کرد به پاش می نشستم خودش دید که خسته ام  ولی بی وفا رها کرد دو دستم برای شب نشینی فقط رفیق قدیمی ، وقتی شکسته اطلسی  وقتی گرفته آسمون  وقتی تنهای شده شریک خونه مون  وقتی نگاه روشنت حالا غریبه  باچشمام نه دیگه اسمت یادمه نه دیگه عشقت رو میخوام یه ترس بی تو گم شدن یه رد پای بی نشون باید گذشت از باورت باید رها شد نیمه جون  یه ترس تنهای و غم باید  تو رویا ها نشست باید به رو عاشقی چشم های دلتنگی رو بست  محرم نبودی ابرکم هورم نفسهای من هم راه دلتنگی شدن  این بغض عاشق بودن ، محرم نبودی  تا بگم اون مرد تنها که رسید هم رنگ چشمات نور گرفت  هم یاس رویا ها رو چید ، چطور دلت امد بری بعد از هزارتا  خاطره تاوان چی رو من دارم میدم  اینجا کنار پنجره  ،چطور دلت امد بری چطور تونستی بد بشی  تو اوج بی کسیم چطور تونستی ساده رد بشی ،چطور دلت امد با من اینجوری به مهری کنی  شاید تو هم همین الان  تو هم داری به من فکر میکنی  ، چطور دلت امد که من اینجوری تنها بمونم  رفتی سراغ زندگیت  نگفتی شاید نتونم،   دلم سبک نشد ازت  میدونم که دیگه نمیخوای، آره بزار بگم این بار تو انتخاب شدی برای کشتن صدام  اجیر شده دست هوس به قیمت اشک چشمام  عادت شده برام تو راحت منو بکش ، فکر عذاب من نباش قلبم نمی ترسه بزن نگاه نکن به گریه هام ، بزن بزن آدم کش تو بی رحمی بزن تا من راحت شم  از این وجود زخمی ، بزن این اولین بارم نیست  گریه ام به حال دلته  این گریه از غم نیست ،  اینجاس که دیگه باید بگم هی دل من گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش  مثل همیشه بفهم که داری غصه میخوری شکایت از کسی نکن با اینکه دلخوری  دلت نگیره ای دل مهربونم  دل من عاشقتم این رو بدون  ، هی دلم  دلم گرفته میدونی آخه از هم جدا کردنمون ، دل نگرونتم همش ، اگه خطا کردم ببخش خدا منو بخاطر تمام  خوبیات،  ببخش منو ببخش اصلا فراموشم کنو فکر کن منو نداشتی  اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی  برو بگو تنهای رو خیلی زیاد دوستش داری  اگه تو تنها  بمونی با کسی کاری نداری دل من  

چقدر سخته که همه بهت تبریک بگن اما از اونی که انتظار داری اون بهت چیزی نگه لال شدی..


بـیـچـاره چـوب کـبـریـت کـوچـک

آتـش از سـرش شـروع شـد ولـی بـر جـانـش افـتـاد

مـراقـب افـکـارت بـاش....



" انسان هیچ وقت بیشتر از آن

موقع خود را گول نمی‌زند

که خیال می‌کند

 دیگران را فریب داده است "


دیر است
دنیای تازه‌ای
که به آن رسیده‌ای
دست‌هایت را
وقتی
در دست‌های من می‌گذاری
که مرده‌ام..........بای بای



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد