دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

هچنان باران میبارد...


همچنان باران میباردوهمچنان من زندانی خاطرات تودراتاق تنهایی ام هستم همه رفتندومن نمیدانم چرامانده ام پای تو...نمیدانم امامیمانم تاابداین دست من نیست تقدیر من نیست این قولیست که من به دل شکسته وصبورم دادم قصه ای برایم گفت ومرامجاب به بودن کردگفت میمانی؟گفتم هستم هرچه باداباد...شاهنامه قصه ماآخرش دیدنیست منی که بعدجدایی آخرراه تازه دیدم ...من دیدم امانفهمیدم چرااینقدربتوی ظالم وفادارم!!!!!یادت بیادداستان فیلم عاشقانه ای روکه واست تعریف کردم وگفتم منم مث اونم وتواشک ریختی...



مگه یادم میره توبرام چی بودی!چشم براهی سخته نمیخواستم برم اماراهی نداشتم جزفرارازتوکه بیشترازاین مجبورنباشی بهم دروغ بگی ونفش بازی کنی آره رفتم باتنفررفتم ولی باعشق رفتم این دوباهم ادامه میدن عشق وتنفر!عشق توواسه من اولین وآخرینه.میگذارم عشقمون همینطوری بمونه خاطرات ناب منوتودرصندوقچه دلم دفن خواهندشدوباخودم خواهم گفت به چشمات بیاموزهرکس ارزش دیدن ندارن من خربودم که فک میکردم جزتوکسی بهترتواین دنیانیست حالافهمیدم این دنیاباآدمهایی مث تواصلاخوب نیست آدمهایی فقط بفکرخودشونندودوست وواسه سواستفاده میخوان واسه پرکردن اوقات بیکاری!دنیاهمیشه اینجورنمیمونه نامرد...


همــآنگونهـ کهـ آمدمـــ ،

از خیالت پـآکـــ میشومـ ....

ـآرامــ‌.... بی صدا ... بی چراغ ...

قـــول میدهمــ ذره ای رفتنـــم ،

آرامــش /سکوتت/ را برهمـــ نزند .....

 

بـــی تــآبمـ نمــی شــوی ...

بــی قراری نمــی کنمـ ....

/فراموشـــیمــآن مبــآرکـــ/ .... (!)

نمی نویسم , چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

حرف نمی زنم , چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی

نگاهت نمی کنم , چون تو اصلا نگاهم را نمی بینی

صدایت نمی زنم , زیرا اشک های من برای تو بی فایده است

فقط می خندم ...

چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام

پس فقط می خندم ...!

 

        

 

خدایـــا ... کــاش اعتراف کنــی جهنمــی وجود ندارد ....

تحمــل همین روزـهای برزخــی کاف ــی است .... !


http://ups.night-skin.com/up-92-02/23f4htudb1lzeqmw640.gif

دیر باریدی باران

خیلی دیر...

من مدتهاست در هجوم نبودن کسی خشکیده ام

دیگر بودن یا نبودنت برایم فرقی ندارد ...!


 

به آغـــوش تو محتاجـــــم برای حــــس آرامش

برای زندگـــی با تو پراز شوقم پراز خواهــش

به دستای تو محتاجم برای لمـــــــس خوشبختی

واسه تسکین قلبی که براش عادت شده سـختی

به چشمــــای تو محتاجم واسه تعبیر این رویـا

که بازم میشه عاشـــق شد تو این بی رحمی دنیا

به لبخنـــد تو محتاجم که تنــها دلخوشیـــم باشه

بذار دنیــای بی روحـــم به لبخنــد تو زیـــبا شه

به تـو محتاجــــــمو باید پنــــاه هق هقــــم باشی

همیشـــه آرزوم بوده : همیشـــه عاشــقم باشی


باور نکردی
باور نکردی که سکوت
همان حرف نگفته
همان نگاه مشتاق و پرپر
همان التهاب دیدار
و همان
همان هایی که هیچگاه
کلمه ایی برایش
متولد نشد
...سکوت
همهء آنهاست
...باور نکردی
که سالها
با طعم بوسه هایت
نوشتم
با طعم بوسه هایت
خواندم
و با طعم بوسه هایت
نفس کشیدم
...باور نکردی
که باران
بهانه ایست،
برای تو
که التهاب دریا
در چشم من
همان قرارهای توست
...و عشق
امان از عشق
عشق،
عشق و باز هم عشق
کلمه ایی که
روسیاهان زیادی را
سپید کرد
...و همان عشق
ردپایی نگذاشت در تو
اما مرا
خاک ریز کرد
خاک ریز
...افسوس
باور نکردی
...


تـــاثیر گذار ترین قــانون زندگــی من ،

قــانون ِ /کهـ نبـــآید/ بـود ...!

عــاشق کســی شدم ،

کهـ نبـــاید ...

دستـــان یخ زدهـ امـ ،

دستــان تب دار اویــی را طلب کــرد ،

کهـ نبـــاید ...

دلـــم بودن اویـی را خواستـــ ،

کهـ نبایـــد ...

اشکهایـــم بیــآد کســی سرازیر شد ،

کهـ نبــــاید ...

میدانــم ... ایراد از من بــود ...

کـــآش میشد این روزـهآ کمــی مُـرد ...!

+فصــل دو نفرهـ ها که تموم شده ...

حالا نوبت ماست...

که دستامون و بذاریم تو جیبمون و رو جدول خیابون راهـ بریم ...!


صبر کردن دردناک است و فراموش کردن دردناکتر

و از این دو دردناکتر ان است

که ندانی باید صبر کنی یا فراموش!


بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی

بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی

بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی

بزن به سلامتی آرزوهایی که نتونستی لمسشون کنی

بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبودولی هنوزهم دوسش داری
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی ولی نمیدونستی برای چی
 
بزن به سلامتی دوست و آدمهایی که از پشت خنجر زدن
 
هنوز مست نشدم نگاه می کنم به انتهای شیشه و آخرین پیکم
                                           هی خدا دمت گرم


پیش از آنکه درباره زندگی ، گذشته و شخصیت من قضاوت کنی .....

خودت را جای من بگذار،از مسیری که من گذاشته ام عبور کن

با غصه ها ، تردیدها ، ترسها،دردها و خنده هایم زندگی کن.....

یادت باشد ...

هر کسی سرگذشتی دارد .

هر گاه بجای من زندگی کردی آنگاه می توانی درباره من قضاوت کنی....


 

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی

هرگاه زیر پایت خش خش برگی را احساس کردی

 
هرگاه در میان ستاره ها ستاره ای خاموش دیدی

 
برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود

نه به زبان بلکه از ته دل بگو

 

 

  هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چنـــد روزی ست حــــالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنـــم گاه بر حـــــافظ تفاءل می زنـــم حـــــافظ  دیوانه فالــــم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت: ما زیـــاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود انچه ما پنداشـتـیـم شیوه چشمت فریب جنگ داشت ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم    

دلم برای /جهــنمــت/ تنگ شــده ...!

 

اشک ها کلماتی هستند که به زبان آوردن آنها بسیار سخت است.

گریه هرکس به این معنا نیست که او ضعیف است ،

بلکه به این معناست که او یک قلب دارد....این رابفهم لطفا...

 


خر هرچیز خوب میشه
اگه خوب نشد..
بدون هنوز
آخرش نشده(چارلی چاپلین)



در زمیــ ــن عـــــ ـــشــقــ ـــی نیست که زمینَت نزنــد ...!

    آســ ــمــ ــ ــآن را دریابــ ــ ...!



همچنان باران میبارد...

نظرات 1 + ارسال نظر
غریبه پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:38 ب.ظ

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولین نیست . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد