دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

احساسم وبهم برگردون...

 

من چرا دل به تو دادم !تویی که دل می شکنی

 

یا چه کردم که نگه باز به من نمی نکنی

 

دل و جانم به تو مشغول ووجودم مال توبود

 

اماتولت جای دیگربودکه محبت نمیکنی ...

عاشقت بودم نامحدودمیخواستمت بی نهایت

لگدبه خوشبختیمون زدی چرابیرحمی میکنی...

کاش میشدتورودزدبخوانم یاشکارچی احساسم...!!!!!

روزگاری به گفته تو من عاشقترین آدم این شهربودم ...روزگاری دردل توبروبیایی داشتم تاج سرت بودم وهم...بودم!!!!!

برگردون بهم جان وروان وعشق واحساسی که نابودکردی ازمن!عمری که هدرکردم محبتهای بی ثمر وسادگی ووفاداریم ونادیده گرفتی

همه هستی ام روازمن گرفتی ای بی معرفت!!!میدونم اگه بعدهزاران سال هم منوببینی خواهی گفت درلحظه اول چطوری؟ کجایی؟سراغی نمیگیری؟چه خبر...!!!انگارنه انگارکه من بخاطرخیانت توبخاطرسردی وبی احساسیت رفتم توآنقدربیخیال وشوت هستی که رفتن من دلیلش شکستن قلبم بود وآزاردادن دلم وتوازدرک آن هم ناتوانی ...

ناتوان وبی لیاقت ونمک نشناس ...دارم کم کم درهای قلبم روبروهمه دنیاحتی تومیبندم...دیگه واسم آدمیت وانسانیت مرده همه روبچشم نامردمیبینم این کاری که توبامن کردی ومنوهم مث خودت سردوبی روح کردی وبی اعتمادبه دنیا..


من شریک گریه هاتم نه رفیق خنده هات

من همون سنگ صبورم نه رفیق نیمه رات

اماتو...



گاهی وقتا آسمان رنگی دگر میگیره ...

نمیدانم که دلش تنگ شده یا شاد است ......

گاهی وقتا که شبم روز شده

                                    روزگارم تیره ....

نمیدانم که دلم دلتنگ کیست ..

یا به کی این چنین شد خیره......

گاهی وقتا حس شادی دارم ...

که دلم میخواد با تو تقسیم کنم ......

وقتی که با شور و عشق بهت میگم ...

                           با اشک تو ، شادیام

                                    از وجودم میره .....

گاهی وقتا سنگ دل ...

گاهی وقت سخت بیرحم ......

که حرفات از یادم نمیره .....

گاهی وقتا مهربان ....

گاهی وقتا عاشق ....

ولی وقتی دل شکست .....

بخدا دیره ..خیلی دیره ...

وقتی که غمگینی . دلتنگی .....

با تمام هستی ام می گریم ،می گویم ...

دل من از زندگی دلگیره .......

تو بمان با خاطرات ......

که دل غمگین و تنهام  .......

هرچه زودتر بمیره .. بمیره ..

                                                                 (( غـــــروب ))



 

چه زود فراموش شدم آن زمان که نگاهم از نگاهت دور شد

چه زود از یاد تو رفتم آنگاه که دستانم از دستان تو رها شد.

مقصد من در این راه عاشقی بیراهه بود ، اینهمه انتظار و دلتنگی بیهوده بود .

با اینکه دلتنگ هستم اما چاره ای جز تحملش ندارم ، خیلی خسته ام،راهی جز تنها ماندن ندارم.

چه زود قصه عشقمان به سر رسید اما آن مرد عاشق به عشقش نرسید.

چه زود آسمان زندگی ام ابری شد ، دلم برای آن آسمان آبی تنگ است ، که با هم در اوج آن پرواز میکردیم و به عشق هم میخواندیم آواز زندگی را…

آرزوی دلم تیدیل به رویا شد ، تنها ماندم و عشقم افسانه شد .

چه زود رفتی و چشم به ستاره ای درخشانتر از من دوختی ، با اینکه کم نور بودم اما داشتم به پای عشقت میسوختم ، با اینکه برای خود کسی نبودم ، اما آنگاه که با تو بودم برای خودم همه کس بودم .

چه زود غروب آمد و دیگر طلوعی نیامد.

هر چه به انتظار آمدنت نشستم نیامدی ، هر چه اشک ریختم کسی اشکهایم را پاک نکرد، هر چه در گوشه ای نشستم و زانو به بغل گرفتم کسی نیامد مرا در آغوش بگیرد و آرام کند ، خواستم بی خیال شوم ، بیخیالی مرا دیوانه کرد ، خواستم تنها باشم ، تنهایی مرا بیچاره کرد .

چه زود گذشت لحظه های با تو بودن ، چه دیر گذشت لحظه های دور از تو بودن و دیگر  نگذشت آنگاه که تو رفتی و هیچگاه نیامدی .

باور داشته باش هنوز هم برای تو زنده ام ، هرگاه دیدی نیستم بدان که از عشقت مرده ام .

چه زود فراموش شدم آن زمان که دلم برایت خون شد.

تازه میخواستم با آن رویاهای عاشقانه ای که در سر داشتم تو را خوشبخت کنم ، میخواستم عاشقترین باشم ، برای تو بهترین باشم ، اما نمیدانستم دیگر جایی در قلبت ندارم . چه زود فراموش شدم آن زمان که دیگر تو را ندیدم .



خدا حافظ

خداحافظ ای شعر شب های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه


خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته


تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم، اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا


به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد


خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نو بهار همیشه



تقدیم به زازا

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

خیال میکردم توبرام پشت و پناهی

ا این همه خستگیهام یه تکیه گاهی

چه آرزوهایی که بر تو بستم

بلور قلبمو به پات شکستم

تا به تو تکیه کردم پشتمو خالی کردی

تو رسم دل شکستنو بد جوری حالی کردی...؟



 



من چرک نویس احساسات تو نیستم

دوستت دارم هایت را جای دیگری تمرین کن...


 
 
 
 
 

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا شنبه 19 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 02:59 ق.ظ http://Shn.lineblog.com

خیییییییییییلی متناتون قشنگه..راستش منم یه وبلاگ ساختم ولی بلدنیستم عکس بزارم....اگ راهنماییم کنیدممنون میشم...وبتون عالللللی بود....♥

سلام مرسی ازاینکه اومدی وبه وبلاگم سرزدی ویه ببخشیدبهتون بدکارم بخاطردیرجواب دادنم چون همین امروزبلاخره بعدماههاسرزدم به اینجا...دوست مهربانم فعلانمیشه عکس گذاشت ومنم نفهمیدم علتش چیه اگه تونستم متوجه بشم بهت میگم مشکل ازکجاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد