دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

تولدت مبارک...سنجاب توچولو

میگن امروزتومتولدمیشی!...........................واقعا!!!

خب خودت میدونی روزتولدت یکروزخاص بودواسم همیشه میگفتم ای جان صدای گریه هات وقت تولدچجوری بوده اونقه اونقه میکردی وچقدرمعصوم بودی...الانم معصومی اماکمی نامردوخیانت کار...اگه عاشقت نبودم روزگارم این نمیشد...

بهرحال من نیمه خالی لیوان ونمیخوام ببینم خوبی هاومهربونیهات هم کم نبوده

واسم کارهای زیادی کردی اونم بیشترازتوانت اماکمترازلیاقتم...

شایدمن اگه جای توبودم وکسی بامن اینقدرعاشقانه ورومانتیک رفتارمیکردخودم وواسش تیکه تیکه میکردم ولی خب توکلابیتفاوت ونمک نشناس شدی...

وقتی میخواستم واست یک کادویی بخرم  ازیک ماه قبلش بازاروزیرورومیکردم میگشتم میگشتم تاچیزمناسبی واست بخرم اماخودتم میدونی گاهی مناسبت وگیرنمیاوردم یعنی باب دل خودم نبود...

من به چیزی نیازوکمبودی نداشتم خوب میدونستی هرگزچشم به چیزی ازدیگران یاازتونداشتم حتی گاهی که مشکلی واسم ایجادمیشدتورودرگیرنمیکردم تاناخواسته ذهنت درموردم به بیراهه نره...

میشدجوری باشم که راحت ازت سواستفاده کنم اماحتی بهش فکرنمیکردم چون من به دشمنم هم بدی نکردم چه برسه به توکه همه داروندارم بودی ومحرم اسرارم

احتمالافکرمیکنی منم بی معرفتم که اس نمیدم یازنگ بهت نزدم امانه یکم توروخدافکرکن مغزت وبه کاربندازمیشه بعداین همه درگیری وسردی وبیتفاوتی هات من بمونم؟...

آره قول دادم تاابدبهت وفاداربمونم قول دادم تنهات ندارم درسته ولی توآیااون لحطاتی که باکسی درارتباط بودی باخودت فکرنکردی نبایدمنوبازی میدادی وحقیقت ومیگفتی...؟فکرنکردی من سرقولم هستم تاوقتی که توهمون آدمی باشی که ازنظرم بهترین وباوفاترین بود!امانیستی خب.

من هنوزم دوستت دارم وخواهم داشت امامیدونی تنفرم بهت هم دارم تنفری که فقظ آخرتمون روتحت شعاع قرارمیده ومن آه میکشم آهی به بلندای فریادهمه مظلومان جهان اشک میریزم به هق هق مجنون وقت دوری ازلیلی وسکوت میکنم چون نیلوفرآبی اسیردرمرداب...

من همان وفادارعشقت من همان هستم وقت اولین وآخرین دیدار...من نابجاعاشق شدم من خسته وزمین گیرشدم من بتوجون دادم دست توراگرفتم وزندگیت راازنوساختم توزندگیییم شدی وقتی که زیرسرت بلندشدزندگی مرانابودکردیحالاتودشمن جونیم شدی...

من هرگزنخواستم منوانتخاب بکنی امابه احترام عشقی که بهت داشتم نبایداینقدرعذابم میدادی!

تولدت مبارک عزیزم امیدوارم خوش باشی حالاکه حتمابه آرزوهات رسیدی امیدوارم ...

فکرمن نباش من خوبم خدایی دارم مهربون ودوستی هم زبون...

منوببخش که باوفاموندم عاشقت شدم بهت محبت کردم صادق بودم باهات ومراقبت بودم

منوببخش اگه میخوام وفاداربمونم خوشحال باش که بااین همه احساس حس تنفرم وبیشترازبیش افروختی خوشحال باش که خنجرزدی به قلبم

فرصت به هردومون نمیدم برگشتی نیست نامرد...تونیستی که ببینی...حس وحالم و!!!

شرمنده عشقه بی آلایشم وبی منطوروبااحساسم شدم حیف همه خوبی هایی که ...حالاجواب دل شکستم وچی بدم وقتی سراغت ومیگیره بگم چی؟رفته مرده زندست سالمه خاینه قاتله بیوفاست بی عاطفست...چی بگم هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا



جایی نرو .. نرو از پیش من تو نباشی دلم ، پره خون میشه من جایی نرو منو تنها نذار من بیچاره رو، نرو اینجا نذار تو نباشی به کی بگم عاشق شدم بی تو دل میبُرم بخدا از خودم تو نباشی به کی دیگه تکیه کنم دیگه روو شونه های کی گریه کنم ؟ این دنیا رو نمیخوامـــو نمیخوام زنده بمونم عشـــــق من اون لحظـــه که تو میری ، میـــرم از این دنیا، میدونم عشـــــق من از حال من تو خبر داری و درمون این دل بیماری و من دلخوشیم به تو رو دیدنه عشقت همیشه توو قلب منه اینجا بمون و از اینجا نرو با جون و دل من میخوام تو رو من با تو به همه جا میرسم دنیام تویی بی تو من بی کسم ای عشق من زیبای من با من بمون دنیای من این دنیا رو نمیخوامــــو نمیخوام زنده بمونم عشــــــق من اون لحظـــه که تو میری ، میــــرم از این دنیا، میدونم عشــــق من


بدترین شکل دلتنگی اینه

 

که در کنار کسی باشی بدونی که

 

بهش نمی رسی....


چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز…

روز میلاد…

روز تو!

روزی که تو آغاز شدی!

تولد مبارک



هرسال وقتی…..(تاریخ تولد)……هزاران شهاب به سمت زمین هجوم میاوردن
از خودم می پرسیدم
چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟….
و امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که  زمینو
با گامهای مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه ….

تولدت مبارک




حتماکیک تولدتم کارخودته...میدونم استادی تواین کار



زمین اون گل رو به دست سرنوشت داد و سر نوشت اون گل رو تو قلب من کاشت تا باغچه خالی قلبم جایگاه یک گل باشد گل یاسمنم تولدت مبارک.





داره بارون میاد  خوب که نگاه کردم.

.

.

.

هوا که ابری نبود…

.اون فرشته ها هستن که دارن گریه میکنن……

آخه یکی ازشون کم شده

مهربون ترین تولدت مبارک





تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر…

تولدت مبارک…




روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو

کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم

من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون

چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم

تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش

بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک

با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک

عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک

فقط می خوان بهت بگن :.

.

.

.

.      تولدت مبارک


بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک

میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک

تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا

و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما

تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز

از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا

یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن

یکی به نیت تو یکی از طرف من

الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم

به خاطر و جودت به افتخار بودن

تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی

با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی

ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس

تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس

تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن

همین شعر و ترانه تو دنیای ما زندس

واسه تولد تو باید دنیا رو اورد

ستاره رو سرت ریخت تو رو تا اسمون برد

اینا یه یادگاری توی خاطره هاته

ولی به شوق امروز می شه کلی قسم خورد

تولدت عزیزم پراز ستاره بارون

پر از باد کنک و شوق ،پر از اینه و شمعدون

الهی که همیشه واسه تبریک امروز

بیان یه عالم عاشق ،بیاد هزار تا مهمون



میدونم چی دوست داری مثلاعروسک وکارتون بره ناقلا...مث من که عروسک بودم وتومترسک


  

این روزها... جای خالی تو را با عروسکی پر می کنم...
همانند توست... مرا دوست ندارد... احساس ندارد...!
اما هر چه هست ، دل شکستن بلد نیست!




چه قدر سخته وقتی که دلت می خواد سرت رو به دیواری تکیه بدی باز همون دیواری باشه که یک بار زیر آوار غرورش له شدی...!



...
دلتنگی ها و بی قراری ها چه زود شکل می گیرند و دیدار ها و لبخند ها چه دیر ...
ترا دیدم ، نگاهت آرام بود و دوست داشتنی و تنها سهم ناچیز من از بودنت ...
توی ذهنم از مهربانی ات عکس گرفتم ، قاب کردم و به دیوار قلبم آویختم . و حالا ...
روز هایم می گذرد با دلتنگی و لحظه هایم پر می شود از انتظار . انتظار فرصتی دوباره که من و تو باز به هم بر بخوریم ...
تنها برای تو که آرامش وجودم هستی می نویسم که به یادت هستم ...
به یاد تمامی با تو بودن ها و در حسرت تمامی لحظات بی تو بودن ، برایت دعایی می خوانم ...
الهی رنگ دو چیز را هرگز نبینی : دلتنگی و حسرت دیدار را
التماس دعا ...



...

خدا وصیت منو، گوش بده نامه مو بخون .. شاید دیگه من نباشم ، مواظب عشقم بمون

  میسپارمش بهت میرم، تموم تار و پودمو .....یه وقت نیاد برنجونیش،کسل کنی وجودمو

خدا یه وقت کسی نیاد ، بدزده قلب سادشو ..  کسی نیاد تو زندگیش ، بشینه زیر سایشو

بهش بگه دوسش داره ، خیلی بده زمونمون .. خدا سپردمش بهت ، مواظب عشقم بمون

فردا قراره منو تو،از همدیگه جدا بشیم..... فرا قراره  همدم گریه ی بی صدا بشیم

تو  کوچه های بی کسی،نیستی و پرسه می زنم... آی آدما نگاه کنین ،غریب شهرتون منم

یادش به خیر منو تو ، یه قلب  پاک و بی غروب ..حالا چی شد عوض شدی ،دلت کجاست سنگ صبور

من تو رو عاشقت کردم ........... هر جور شده حتی به زور

کی میخواد فردا تو رو از من بگیره ؟؟....کاش اونم ویرون شه اتیش بگریه

ما باید فردا رو از دنیا بگیریم .................... ما اگه از هم جدا بشیم می میریم

ما باید قدر این روزا رو بدونیم ............................. وای اگه فردا بیاد تنها می مونیم

خدا شاید این عشقی که من میگم و تو نشناسی ..نزدیک ترین کسم اونه خیلی دوسش دارم راستی

یادم نره بهت بگم عزیزترین کسم اونه .......خودم مهم نیست اما اون  ، نزاری تنها بمونه

بمیرم واسه هق هقش ، گریه چقدر بهش میاد .. وقتی که حرصس بگیره میگه از من بدش میاد

اما وقتی آروم میشه ، میبینه من بغضم گرفت .. همین دیوونه بازیاش از اول چشممو گرفت

حالا که دیگه مجبوریم با هم دیگه ودا کنیم......... بیا به یاد اون روزا همدیگر و دعا کنیم

یه وقت دیدی دعا گرفت خدا نذاشت جدابشیم .. ای وای داره فردا میاد  ، باید دست به دعا بشیم

با قلب پاکت از خدا ، بخواه منو صبرم بده.... هنوز نرفتی از پیشم  ، دوریت داره زجرم میده

کی میخواد فردا تو رو از من بگیره ؟؟.............  کاش اونم ویرون شه اتیش بگریه

عزیزم یادت نره دنیا دو روزه .......... نمی خوام فردا دلت واسم بسوزه

ای خدا حتی اگه دوستم  نداره .. تو می تونی نذاری تنهام بذاره







دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که مرا نمیخواهی
حسرت شده برایم آن لحظه که بگویی مرا میخواهی…
همه میدانند ،دلم تنها تو را میخواهد ، اما چه افسوس که عشق نغمه غمگینی برایم میخواند
در حسرت تو ماندن مثل لحظه ی بی بال و پر پریدن است ، در حسرت تو ماندن ، مثل لحظه ی در کویر خشک دویدن است ، مثل بی هوا نفس کشیدن است…
عاشقت هستم عزیزم ، کجایی که بی تو دارم شب و روز اشک میریزم…
عاشق هستم و تنها ، هیچکس نمیفهمد حال مرا …
دوستت دارم ای تو که نمیدانی قلبم دیوانه ی تو است، تمام وجودم پر از تمنای تو است…
همیشه در رویاهای خودم به سر میبرم ، چقدر دلخوشی به قلبم بدهم؟؟؟ ، تا کی به خیال آمدنت از آن دوردست ها به سوی سایه ی خیالی ات بدوم؟
نه انگار نمیشود همچنان تنها به خیال داشتنت زندگی کرد ، یخ زده ام دیگر در این اتاق سرد…
هر چه خورشید میتابد آب نمیکند این تن یخ زده را …
دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که حتی برایت آشنا نیستم…
غریبه ای از خاک تنهایی که عاشق تو است ، مدتهاست تنها و گرفتار تواست…
همیشه شب را به عشق بودنت سر میکنم ، فردا که می آید روز را از نو با حسرتی سرد شب میکنم…



همه میگن تو منو دوست نداری همشون پشت سر تو بد میگن

نمیدونن تو از آسمون میای خودشون اهل یه دنیای دیگن

همه میگن اسمشه تو با منی توی قلب تو یه کم جا ندارم

روی اسم تو باید خط بکشم برم و چشماتو تنها بزارم

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو از آسمون میای

نمیدونن که تو دل نمیشکنی

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو از آسمون میای

نمیدونن که تو دل نمیشکنی

تو رو با خیلیا دیدن همشون همه میگن بی وفایی میکنی

به منم میگن داری محبتو از چشای اون گدایی میکنی

اونا از چشای تو بی خبرن نمیدونن که نگات نفس داره

اونا غافلن که چشم روشنت توی نور ماه نقره دست داره

توی نور ماه نقره دست داره

همه میخوان که ازت دست بکشم همشون بهم میگن دیوونه ای

نمیدونن تو بهونه ی منی معنی شعر های عاشقونه ای

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو از آسمون میای

نمیدونن که تو دل نمیشکنی

تو رو با خیلیا دیدن همشون همه میگن بی وفایی میکنی

به منم میگن داری محبتو از چشای اون گدایی میکنی

اونا از چشای تو بی خبرن نمیدونن که نگات نفس داره

اونا غافلن که چشم روشنت توی نور ماه نقره دست داره

توی نور ماه نقره دست داره

همه میخوان که ازت دست بکشم همشون بهم میگن دیوونه ای

نمیدونن تو بهونه ی منی معنی شعر های عاشقونه ای

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو از آسمون میای

نمیدونن که تو دل نمیشکنی

نمیدونن نمیدونن نمیدونن

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو بهونه ی منی

نمیدونن تو از آسمون میای

نمیدونن که تو دل نمیشکنی



نظرات 3 + ارسال نظر
بهار چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:25 ب.ظ



به نظرم این متن برای توئه:

"یک عذر خواهی به "خودم" بدهکارم!
برای اینکه احساساتی بودم
برای اینکه یک رو بودم
برای اینکه زلال بودم
برای اینکه غرورمو شکستم
برای اینکه انسان بودم
"خودم" منو ببخش ...."

اززبون بهار...
مرد اگر بودم

نبودنــت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم

نبودنــت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه . ...

بعد تکیه می دادم به صندلی

چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم

تا بیشتر از یادم بروی .

نامرد اگر بودم ،

نبودنـــت را تا حالا باید فراموش کرده باشم .

مرد نیستم؛ اما نامرد هم نیستم !

زنم و نبودنـت پیرهنم شده است . . .


گل من
ای موجودزیباکه مانندپرندگان برروی گلهامی نشینی پس چرادیگردراین بهارزیبابه سوی گلهابازنمی آیی.به من بگوچه خطاازمن سرزده که روی ازمن برتافتی ودیگرنگاه نوازشگری به سویم نیفکندی.توراچه می شودکه چنین سردی به من روامی داری ودنیای هستی رادرنظرم تیره می نمایی وتاروپودقلبم رابه لرزه درمیاری.به خدای توسوگندگناهکارنیستم.آیااین طبیعت پست است که باعث جدایی تومن گشته است.هردقیقه هرساعت مهرومحبت من به توافزون است وهرروزازروزگذشته بیشتربه توعلاقه داشته وبیشترطالب تومحبت وعشقت هستم ولی افسوس که توازمن فرسنگهادوری وبه عظمت تردیدناپذیرعشق بی آلایش من پی نبرده ای پس چراآرام نشسته ای؟
ای بلبل زیبا،تمام گل های بهاری درانتظارقدوم توهستندکه برروی آنهابوسه زنی ونغمه سرایی برآنهانمایی ودل شکسته و خسته آنهاراشادسازی وقلب مجروحشان راالتیام بخشی.
جان ودل وامیدوآرزوی من تنها توهستی.همینقدربدان که سعادت وخوشبختی ولذت بردن اززندگی وزیبایی های آن هنگامی برای من میسراست که شریک زندگی ام توباشی!اگرچنین نباشدآن زندگی برای من مرگ تدریجی خواهدبود؛چندی نخواهدگذشت که این مرغ سبکبال روح،هرچه زودتربه پروازخواهدآمدوازاین قفس خاکی نجات خواهدیافت.آه!پس هرچه زودترکفن سفیدمراآماده کنیدوگواه باشیدکه درمرگ من کسی دخالت نداشته است.
هیچ گل وگیاه معطری راروی تابوت سیاه رنگ من نگذارید؛زیراگلی درسینه من است که پژمردنی نیست.دوستانم رانیزخبرنکنیدزیرانمی خواهم ازمعشوق من دلتنگ شوندوکینه اش رادردل گیرند.
"شکسپیر"

من زن خلق شدم

نه برای در حسرت یک بوسه ماندن

برای خلق بوسه ای از جنس آرامش

من زن خلق نشدم که همخواب آدم های بی خواب شوم

زن شدم که برای خواب کسی رؤیا شوم

من زن نشدم که در تنهایی ام حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشم

زن شدم

تا آغوشی در تنهایی عشقم باشم

به افتخار تو و من

و من زن شدم ، تحملی پایدار

یک دنیا

از سیبی

گفت که من چیدم

ولی هیچکس نگفت

نشان عشق

سیب سرخی شد

که من به آدم دادم

بهار جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ب.ظ

مرسییی!

tarsa یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:49 ب.ظ http://tarsa93.blogfa.com

دوستت دارم را برای هر دوی ما فرستادی

خیانت کرده ای

یا

عدالت

جنایت کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد