ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروزبارون شدیدی میباریدومن رفتم بیرون واسه خودم خرید...نامردهرجامیرفتم ازت خاطره دارم حالم بدترمیشه وقتی بیرونم لعنت به این بارون یاده آهنگی که زیربارون باهات خوندم افتادم...
ومن به خاطراتمون بیشتراندیشیدم...
باهم شرکت اولی که کارمیکردیم شرکت بسیاربزرگی بوداماتوواسه رابطمون حساس نبودی اماازوقتی که کارت روعوض کردی توشرکت کوچیک باتعداداندکی کارمندکارکردی تغییرکردی وترسیدی من بهت به محل کارت نزدیک بشم حتی زنگ واس نمیدادی...
شایدازاعتمادزیادبهت نمیتونستم قبول کنم توداری بهم خیانت میکنی اماته دلم فقط میترسیدم که نسبت بهت بی اعتمادبشم واسه همین افکارپریشونم ودورمیریختم به خودم دلداری میدادم...
نمیدونی وقتی سردشدی چه هراسی داشتم که نکنه خطایی کردم چقدرخودم عذاب دادم!عذاب کشیدم عذاب کشیدی تابحال؟شده ۲ماه ۱۰کیلووزن کم کنی!شده شب وروزنخوابی شده گریه کنی اینقدرکه چشات تاربشه ضعیف بشه ماههاخودم زندانی میکردم ...اماباااااازم نفهمیدی...
چه لحظات شیرینی بودکنارتوبودن شادبودیم وبی غم،صبح به محضی که ازخواب پامیشدم اولین چیزی که به ذهنم میومدیادتوبود!پس گوشی روبرمیداشتم اس میدادم وصبح بخیرمیگفتم،اگه نمیگفتم توزنگ میزدی نکنه خواب بمونم.همیشه سرساعت خواصی باهم صحبت میکردیم،من همیشه منتظرتوبودم هنگامی که توخواب بودی من بیداربودم هنگامی که توتب داشتی من بیماربودم حالاتودیوارشدی من بیذاربودم!هرگاه که جایی میخواستی بری من کنارت بودم چون نگرانت بودم حس میکردم بایدازت مراقبت کنم...........!!!!
وااااایییی از روزهای اینطوری که آدم رو یاد خاطره های شیرینی می ندازه که میدونی دیگه هرگز تکرار نخواهند شد
این جور روزها یه حس مزخرفی داره ... انگار توی دل آدم یه حفره ی بزرگ هست که کل جون آدم رو میخواد بکشه درونش اه، اه، اه!!! فکر کنم این تنها دردی یه که با گذشت زمان هم خوب نمیشه، فقط شاید یه خرده شدتش کمتر بشه
ولی نذار توی این حس زیاد بمونی، آخه با فکر کردن و حسرت خوردن که چیزی عوض نمیشه، فقط هی حالت بدتر میشه!
من اینجور موقع ها به یکی از دوستام زنگ میزدم که باهم یه برنامه بزاریم، مثلا بریم بیرون یا بریم سینما یا حتی فقط بریم بیرون دور بزنیم! اینطوری حال آدم بهتر میشه
مقصر خود ماییم
عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که
از زندگی ، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند ,.. نه میخواهند
دقیقا، دقیقا، دقیقااااااا!