دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

آخرین حرف...

دردودلام روواست نوشتم زندگیم وچه ساد باختم

ازتونامردی دیدم اماتموم شدچه احمقانه سوختم وساختم

حالابریدم مث توازت گذشتم تااون دنیاجلوت وبگیرم بگم که باختم

جرمم توبودی عشق توبانفرت ازت آمیخته شدانگارتورونداشتم

                                         تسلیت دل صبورم

                              میدونست مجنونشم اما...میدونست نفسمه اما...

گذشت لحظه های با تو بودن
و در پاییز عشقمان
نامی از دوست داشتن باقی نماند
چقدر زودگذر بود قصه من و تو
و در آنروز که دست بی رحم تقدیر
درو کرد گندمزار دلهایمان را
و تهی شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده های غمگین
در آن کویر آرزو
شاعری دل شکسته و تنها
می نوشت شعری به یاد با هم بودن ها
شعری برای خشکیدن گلهای عشق در مزرعه دوست داشتنها
قطره اشکی به یاد همه خاطره ها ....

باتموم بدی هایی که کردی است دل نگرونم

عاشق اگه عاشق باشه توهرحالی ووضعی وهرسنی وحنی بعدمرگش معشوقش ودوست داره!

خب منم غلام حلقه به گوش توبودم واست میمردم بدون حتی مزدی اما...

خداجون منوببخش اگه واست شریک آوردم غلت کردم!اینقدرکه اون روپرستیدم وستایش کردم اگه واسه توکرده بودم الان پیغمبرامتت بودم وجام توبهشتت بود اماخداواسه بنده ای کردم که نمک نشناس بودومدتهاآزارم دادباحرفهاش.نمیدونی چقدرتحمل وصبرکردم گفتم عاشقی حقته بکش وابستشی قول دادی تنهاش نذاری صبرکن فقط گاهی که کم طاقت بودم شکایت میکردم واین اواخرقهرکه شایدبفهمی اماافسوس نداشت تودلت اثربیرحم.خداجون ببخشم اگه نمازم واگه دعاهام واگه قرآن خوندنام وبه نیت سلامتیش و آرامشش خوندم ببخش ! اگه قبله من بود

پس میگیرم همه کارام رو ونمیبخشش دلم !نفرینش کردم شایدبرگرده به خودم امامن که چیزی واسه باختن ندارم به ته خط رسیدم.اون بی رحم پرپرشدنم ودیدورفت گفت حرفی باهام نداره گفتم بیاببینمت گفت ازدواج کرده..................آزارم دادی امامن باعشق ازش گذشتم


شایدبنظرت مسخره بیاداماحس میکنم هرجاهستم ومیرم چشات مراقب ونگرانمه حتی حالاکه میدونم باورش محاله اماحس میکنمت چون این حسه منم واسه توهست.روزایی که توسرماوگرمازیربرف وبارون هم پام بودی ویادته؟شبهاصحبت های پنهانی وآروم صحبت کردناحرفهای عاشقانه ومستانه رویاهای بچه گانه باکمی شیطنت یادته؟توی پارک عکس گرفتن رفتن بیرون بادردسرمراقب بودیم آشنایی نیادازدرتوآسانسورتوماشین حتی هتل یادته؟نمیدونم چرااماخیییییییییلی خواستم بهت محبت بکنم توجه کردم عشق ورزیدم وقت گذاشتم برات شاهدرشدکردنت بودم شاهدهرلحظه نفس کشیدنت بودم باتمام وجودنخواستم کمبودی حس کنی پس چرادرتواثرنداشت حتی گریه های من!ستاره من توآسمون دلت چه زودخاموش شدمن که راه رواشتباه نرفتم...واینک هرجامیرم بیادتمتم جاهایی که بودم باهات گریه میکنم...

عشق من به من محل بذارببین اشک وتوچشام یکباردستات ودوباره بذاربگیرم دوستت دارم فقط دوباره بگودوستم داری بکن تکرار،منم بدبودم اگه نبودم که خیانت نمیکردی؟خواستم بمیرم امافهمیدم حتی مرگ من واست مهم نیست وتوزندگیت ومیکنی تودودستی به این زندگی چسبیدی وازخودگذشتگی واسم نداری شایدارزشش ونداشتم امافقط بگوعزیزم من بتوچه بدی کردم؟خواستی ازدواج کنی من که نگفتم نکن چراکارات پنهانی شدچراغذابم دادی تواین یک سال خب میگفتی داره خواستگارمیادواست وباهام بازی نمیکردی!۵سال پات بودم چیززیادی ازت نخواستم هرگزسواستفاده نکردم هرچی بودوخواستم بخاطرعلاقه شدیدم بهت بودنمیدونستم چطوربایدبهت ابرازکنم چطوربایدتوی دوست داشتی روداشته باشم مجبوربودم مجبورتابهت همه جوره عشق بورزم!من ساده تمام کارهام وبهت میگفتم توهم میگفتی اماتایک سال پیش گفتی دیگه مجبورنیستی همه چی روبهم بگی خسته شدی ازگزارش دادن...حالافهمیدم منظورت چی بودداشتی زمینه چینی میکردی یاوقتی که گفتی میتونی بری باهرکی که خواستی یا...یک جایی توی قلبت خونه من بوداماتوهمه چی روخراب کردی عزیزم!هرچقدردوستت دارم بیشترازاون ازت متنفرم خاین هربلاسرم آوردی وباهام بازی کردی وشکستیم سرت بیادنامردازت متنفرم عزیزم ازت بیذارم نفسم

به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

 اگر چنین است پس نفرین بر عشق…

روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم

نفرین به تو ای غریبه…

باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد

میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج

محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم

چیزی بگو چیزی نخواهم گفت

سکوت های سر به زیر  از کودکی با من است

و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه…

عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است
عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است
عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است
عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست!
بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است...!!!!


بعضی از آدم ها آنقدر نگاهشان،

چشم هایشان،

دست هایشان

مهربان است

که دلت میخواهد

یکبار در حقشان بدی کنی و نامهربانی

و ببینی نگاهشان،چشم هایشان،دست هایشان

وقتی نامهربان می شود چگونه است!

در نهایت حیرت تو

می بینی

مهربان تر می شوند انگار

بدیت را با خوبی

نامهربانی ات را با مهربانی

پاسخ می دهند.


اگر دوستت دارم هایت را جدی نگرفت ؛
غصه نخور ..
اگر رفت ،
گریه نکن ..
یک روز چشمان یک نفر ،
عاشقش می کند ..
یک روزی معنیه کم محلی را می فهمد ..
یک روز شکستن را درک می کند ..
آن روز می فهمد آه هایی که کشیدی ،
از ته قلبت بوده ..
می فهمد شکستن یک آدم تاوان سنگینی دارد


لمس دستان تو
وسوسه شیطان نبود
به قداست چادرت قسم
حس قنوت نمـــاز هایم بود


یادمان باشد : وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
در برابرش مسئولیم …
در برابر اشکهایش ؛
شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ….
واگر یادمان برود !
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ،

واین بار ما خود فراموش خواهیم شد …

چه زیبا گفتم دوستت دارم
چه صادقانه پذیرفتی
چه فریبنده آغوشم برایت باز شد
چه ابلهانه با تو خوش بودم
چه کودکانه  همه چیزم شدی
چه زود به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی
چه ناجوانمردانه  نیازمندت شدم
چه حقیرانه واژه غریبه خداحافظی به من آمد
چه بیرحمانه من سوختم
.
.
.
جایی هست که دیگه کم میاری
از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . .. .
جایی که فقط میخوای یکی باشه ، یکی بمونه نره
واسه همیشه کنارت باشه
من الان اونجام
تو کجایی ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد