چگونه در این چشم های زیبا
جا داده ای
این همه دروغ را؟!
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..
عاشق که شدی کوچ میکنند
با تو از عشق میگفتم
از پشیمانی
و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!…
در جواب صدایی بی وقفه می گفت:
“دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!!!”
نفرین ؟ !
با تو پیدا شده ام خسته ی راهم نکنی
مست و شیدا شده ام باز تو زارم نکنی
گوش کن چشم مرا زاغه من چوب بزن !
باز این چشم مرا چشم براهت نکنی
تازه همراه تو و موج نگاهت شده ام
باز یک عمر مرا روزه ی نامت نکنی
همچو کابوس به چشمان توام خیره شدم
باز با چشم ترت غرق گناهم نکنی
باریا این رمضان نیز برفت
ای خدا ماه که شد باز رهایم نکنی
هرگز تردیدی به خود راه ندادم که همه بر من خیانت می کنند و باز هر بار هم که خیانت می کردند غرق در شگفت می شدم.((فرناندو پسوا))
ایراد، خیانت، سوءظنی شادمانه و میل به تمسخر، همگی نشانی از سلامت است و هر امر بی قید و شرطی، نشانی از بیماری.((نیچه))
حیله و خیانت، بیشتر از اشخاص ناتوان سر می زند.((لارشفوکولد))
هر که خیانت ورزد، دستش در حساب بلرزد.((؟))
هر کس که به راز دیگران آگاه گشت، اگر آن راز را بگشاید مانند آن است که به خیانت و فساد آلوده شده است.((؟))
هرگز معتقد مشو، هرگز پیرو مشو، هرگز بخشی از سازمان مشو. راست باش و صادق با خودت. به خود خیانت مکن.((اشو))
راستی، امانت است و دروغ گفتن خیانت.((بوذرجمهر))
در وجود هر یک از ما خائنی بنام خودخواهی وجود دارد که فقط در برابر تملق و چاپلوسی نرم می شود.((پل والری))
اگر کسی یک بار به تو خیانت کرد، این اشتباه او است و اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد، این اشتباه تو است.((دالایی لاما))
نخستین خیانت، جبران ناپذیر است و از طریق واکنش زنجیره ای، خیانت های دیگری را بر می انگیزد که هر کدام از آنها ما را بیش از پیش از خیانت پیشین دور می کند.((میلان کوندرا))
نه چتر با خودت داشتی، نه روزنامه، نه چمدان
" عاشقت شدم "
چگونه باید میفهمیدم مسافری؟؟
انقدر دلم برایت تنگ شده
که اگر بفهمی
خودت از نبود خودت ، خجالت میکشی
این روزها احساس میکنم حیوانی درنده با تمام توان در پی جسم ویران شده ی من در حال دویدن است!صبح که می آید با آرزوی اینکه شاید امروز دیگر آن حس ناآشنا را حس نکنم بیدار میشم اما چه سود هر لحظه هر دم نزدیک شدنش را احساس میکنم بیمی از این ندارم که مرا از بین ببرد یا نابود کند.اما از انتظار میترسم از اینکه منتظر آمدنش باشم در هراسم.هر لحظه خراشیدن روحم به وسیله ی خنجری سمی را حس میکنم اما دریغ از اثر!دلتنگی چون افعی گرسنه ای روح بیمار مرا می آزارد اما برای چه؟باز هم کاری نمیشود کرد فقط باید منتظر بمانم همان چیزی که از بودنش همیشه در هراسم.........
خیانت همیشه در اوج اعتماد اتفاق می افتد .
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
این روزها در جواب هر که از حالم می پرسد تا میگویم"خوبم" چشمانم خیس میشود