نمک خوردی ونمک دون شکستی

عزیزم تومنومیشناسی میدونی چقدربهت وابسته هستم. عزیزم تومنومیشناسی میدونی چقدربهت وابسته هستم.نمیدونم داری چیکارمیکنی الان امامن توروبهترازخودت میشناختم خط به خط نقطه به نقطه ولی چه احساسی الان داری رونمیدونم ونمیفهمم!تورامن چشم به راه میمانم گاهی چنان دوستت دارم که میخوام بیام وخبرازت بگیرم یااس بدم اماخودم روخییلی کنترل میکنم وزجرمیدم بااحساساتم میجنگم.منم مقصرم توخیانت تو...لعنت به من واشتباهاتم حیف اون همه ...!درچه حالی من که خرابم کاش تومث همیشه شادباشی!یادت میاد مگه میشدبدون خبرازتوکاری بکنم حتی تا۱۵روزپیش که باهات قهربودم تودلم باهات حرف میزدم وبجای اس که میدادم میگفتم خب دیگه وقته خوابته بخواب شب بخیربوس بوس ،یاسلام صبح بخیرپاشودیرت نشه بیرون سرده عزیزم مراقب خودت باشی،من بااجازت تابیرون میرم!اماالان دیگه اینارونمیگم همش میگم خیلی نامردی که سراغم ونمیگیری واس نمیدی یاکه... خیلی به احساسم بدکردی من عاشقت بودم حاله منونمیفهمی.قبلاناهرثانیه ازهم باخبربودیم وبدون هم کاری نمیکردیم همه چیزوباهم تقسیم میکردیم توگاهی ازکنارم بودن نمیترسیدی وبیرون باهم دست تودست بودیم وچسبیده به هم گاهی بیشتراز۱۰ساعت باهم بودیم!یادته قراربودبریم باهم درخت عشق ودوستیمون روبکاریم پیشنهادتوبودامانشدکه نشدحیف! عاشق حسادتت بودم وقتی احساس مالکیت داشتی روم خیالم راحت بودواقعادوستم داری...تااینکه یکروزدیدم!؟...ولش کن اعصاب ندارم.محبت زیادی جنبه میخواست که تونداشتی!إآآآه!اوف برتونفرین برتونمک نشناس