دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

نشنیده بگیرخشکی باغ را!!!دلیل بی آبی نیس!باغبان مرده است...

تـــــــو با محبـت پابنـــــــد نمی شوی..!

مـــــــن هم

کار دیگری بلـــد نیستم ... !

"بــــــه ســـلامـــت"


ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ
ﻭﻟﯽ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﮔﺮﻣﺖ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﻱ
ﮔﺬﺷﺖ ......

عکس

دل استــ دیگر خستــه مـــی شـــود
بـــی حوصـــله مـــی شــود
از روزگـــار از آدمـــــــها از خــودشـــــ
از این قابــها ، از اثبـــاتــ ، از تـــــوضیـــــح
از کلماتــــی که رابـــطه ها را بـــه گنـــد مـــی کشـــد
از اینـــ همـــه مهـــربــانیــ کـــردن
و نا مهـــربانی دیـــدنــ ، از ســـــنگ صبـــور بـــودن
و آخــــر هـــم مُهـــر ســنگ بـــودن خوردنـــــ
از زهــر حـــرفــ هـــایی که تــــا آخـــر عمـــر آدم را مـــی آزارد
خســـــته ام …
کــــآش مـــیــشـد خــودمـــو یـــہ جــآیی جــآ بــــذارم
و بـــرگـــردم بــبــیـنــم
دیــگـہ نـیــســتــم …!

عکس

اگه به تو نمی رسم ، این دیگه قسمت منه
نخواستم اینجوری بشه ، این از بخت بد منه
قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز
چطور دلت اومد بری عاشقه چشماتم هنوز
فکر نمی کردم که یه روز این جوری تحقیر بشم
به جرمه دوست داشتنه تو اینطوری تنبیه بشم
قد یه دنیا غم دارم قد یه دنیا غم دارم
چطور دلت اومد بری ،عاشقه چشماتم هنوز
 
ادامه مطلب ...

احســـــــاس میکنم روی دست خدا مانده ام

دنیامحل گذره وباهرشکستی وهرپیروزی نمیتونی حتمابگی همه چی درسته یاتمومه همان طورکه

هرگزدرهوای ابری پاییزی نمیشه فهمیدوقت اولین وآخرین بارش راپیش بینی کرد!من نمیدانم

دوباره کی به انتهامیرسم اماهرباری که به آخررسوندی منوولی من عاشقانه تروصبورانه ترآغازشدم!

امروزک میخوانی نفرینت کردم بخاطراینکه فرصت عاشقانه زندگی کردن رابرای 6ماه ازمن گرفتی.

باخودم عهدکرده بوددل به کسی نبندم فقط

گاهی ؛
احساس میکنم روی دست خدا مانده ام ...
خسته اش کرده ام ،
خودش هم نمی داند ؛
بامن چه کند



برای تو زندگی می کنم، به عشق تو زنده هستم، اگر نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز می دهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو می رود…
عشق تو، حضور تو، به من نفس می دهد هوای بودنت
این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم
نه به انتظار شکستم، نه منتظر کسی دیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی، تو مال منی و همه زندگی ام هستی…

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند می تپد ،
به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام…
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،
به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو می میرم….
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،
به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمی شود چشمهایم از این انتظار ، می مانم و می مانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم،
تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمی توان از تو گذشت، به خدا نمی توان چشم بر روی چشمهایت بست ،
بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمی مانم ، نمی گویم همیشه بمان ،
تا زمانی که هستی من نیز می مانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا می گذارم ،
نمی گویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی…
قلبی که تنها تپش هایش برای تو است،
زنده ماندن من به شرط تپش های این قلب نیست، به عشق بودن تو


زن و مردی چند سال بعد از ازدواجشون صاحب پسری میشن و چند روز بعد از تولد بچه متوجه میشن که اون یه نابغه اس
بچه در یک سالگی مثل یک آدم بزرگ شروع به حرف زدن میکنه و در دوسالگی به اکثر زبانها حرف میزنه
در سه سالگی با اساتید دانشگاه به بحث و تبادل نظر میپردازه و در چهار سالگی پیش بینی های باور نکردنی راجع به علم و پیشرفت اون میکنه
در جشن تولد 5 سالیگش در حضور همه فامیل اعلام میکنه :
من دقیقا یک سال دیگه میمیرم ، مادرم 18 ماه بعد از من میمیره و پدرم یک سال بعد از مرگ مادرم میمیره !!
پسر بچه همون طور که گفته بود در شش سالگی میمیره و مرد بلافاصله در چندین شرکت بیمه همسرش رو بیمه عمر میکنه
طبق پیش بینی بچه مادرش هم در تاریخی که گفته بود میمیره و ثروت هنگفتی بخاطر بیمه عمر زن نصیب مرد میشه !
مرد تصمیم میگیره یک سال باقی مانده از عمرش رو به خوشی بگذرونه ، پس به سفرهای تفریحی زیادی میره ، در بهترین هتلهای جهان اقامت میکنه ، گران ترین خودروهای دنیا رو برای خودش میخره و در آخرین روز عمرش تمام دوستان و آشنایانش رو دعوت میکنه ، مهمونی مفصلی میگیره و آخرین شب زندگیش رو با یک دختر زیبا مشغول خوشگذرونی میشه ...
صبح با صدای جیغ دختره از خواب پا میشه و در حالی که تعجب کرده بود که چرا هنوز زنده اس میپرسه چی شده ؟
دختره جواب میده : وکیل خانوادگی شما تو راهرو افتاده و هیچ حرکتی نمیکنه ، فکر کنم مرده!



وقتی دو نفر از هم جدا میشن ....

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ؛

چون به قلب همدیگه زخم زدن !

نمیتونن دشمن همدیگه باشن ؛

چون زمانی همو دوست داشتن !

تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن ...




قرار نیست که همیشه من خوش باشم !
دیروز من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم !
امروز دیگری خوش است برای با تو بودن !
و فردا یکی دیگر . . .
از تلاش دست نکش عزیزم که چشم ملتی به توست . . .
تو می تونی .


چشم به راه توام پاییز!

خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.
به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم
دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند،برای تو نامه بنویسم.
و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.
ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم.
کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.
می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به دنیا نیایند.
می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.
می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو هدیه نشود.
دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم.
دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.
دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من تو را میان چشمهایم بنشانم.
دوباره شب ،دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.
دوباره شب،دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.
دوباره شب،دوباره تنهایی،دوباره سکوت،
و دوباره من و یک دنیا خاطره...



تو میخواستی بشی سنگ صبورم ، تو شدی سنگ و من هنوز صبورم …
نگاره: ‏تو میخواستی بشی سنگ صبورم ، تو شدی سنگ و من هنوز صبورم …


.::Mo30::.‏

دیدی که سخت نیست تنها بدون من
صبح میشود شب ها بدون من
این نبض زندگی بی وقفه میزند
فرقی نمیکند با من ، بدون من

نگاره: ‏شمام تاحالا شده عکس عشقتون رو بزارید والپیپر گوشیتون !
حس خیلی خوبی داره ! تصویر کسی که تموم زندگیتونه جلوی چشمتون باشه ...
دل کندن از اون تصویر خیلی سخته...


.::Mo30::.‏
ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ...
ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ...
ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯿﮕﺬﺭﻡ ...
ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯿﺮﻗﺼﻢ ...
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ !
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺎﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺯﺍﺩ !
ﻣﺪﺗﯽ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺷﮑﺴﺘﻢ، ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ، ﺳﺨﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ، ﮔﺮﯾﻪ
ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﺎﻻ ...
ﺑﺮﺍﯼ ' ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ' ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ' ﻋﻠﯽ ﭼﭗ' ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ...
ﺭﻭﺣﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺩﺭﺩﻡ ﻋﻤﯿﻖ ﺍﺳﺖ ...
ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺯﺧﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﯿﺪ


نگاره: ‏هوس کرده ام
که تو باشی
من باشم
وهیچکس نباشد
آنگاه داغترین آغوشها را از تنت
وشیرین ترین بوسه ها را از لبانت
بیرون بکشم
به تلافی تمام روزهایی که میخواهمت ونیستی ...

MaHsA‏
یک دقیقه سکوت !!
به احترام کسانی که
شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند!
بخاطر صداقت
که این روز ها وجودی فراموش شده است!
بخاطر محبت
که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید!
یک دقیقه سکوت
به خاطر حرف های نگفته!!
برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شود!
یک دقیقه سکوت
به احترام قلب هایی که از سنگ اند....

 

ادامه مطلب ...

خسته شدم دیگر قایق نمیسازم...


گاهی باید احساس نکنی......
تا..
احساست کنند ...!
گاهی باید کسی باشی که نیستی ...
تا...
کسی که بودی باشی .......!
گاهی باید چشم ها را بست......
تا....
تو را ببینند ....!
گاهی باید خوابید....
تا....
شاید بیدارت کنند .....!
گاهی باید رفت.....
رفت....!!!
و....
رفت...!!
تا....
بودنت احساس شود................!!!!

 

خسته شدم دیگر قایق نمیسازم...
پشت دریاها هر خبری میخواهد باشد...وقتی از تو خبری نیست،مرا همین جزیره کوچک تنهایی بس است..!!!

ادامه مطلب ...

بهار؟مبارک باشه روزدختر...


ﺭﻭﺯ ﻋﺰﻳﺰﺍﻱ ﺩﻝ ﺑﺎﺑﺎ، ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺩﺍﺩﺍﺷﺎ،ﻫﻮﻭﻱ ﻣﺎﻣﺎﻧﺎ، ﺟﻴﮕﺮ ﺑﭽﻪ ﻣﺤﻞ ﻫﺎ،ﻋﺎﻣﻞ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ
 ﭘﺴﺮﺍ،ﺩﺧﻲ ﻣﻨﮕﻮﻻ، ﺟﻴﻨﮕﻮﻝ ﻣﻴﻨﮕﻮﻻ،فرشته ها ﺭﻭﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻼ ﻣﺒﺎﺭﮎ

بهارجون تبریک



ﮔﻔﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ؛
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ؟
ﮔﻔﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ...
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ …
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺁﺧﻪ ﭼﺮﺍ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ
ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﺑﮕﯿﺮﺩ


ما گمان می کنیم که نقاب هایمان، شخصیت درونی ما را پنهان می دارد، اما هر آنچه در وجود خود
نمی پذیریم، در نامنتظره ترین لحظات سر بر می آورد و چهره زشتی از خود نشان می دهد.
بسیاری از ما زمانی طولانی در پی نور گشته ایم، اما هر بار با تاریکی بیشتری روبرو شده ایم. یونگ
می گوید: "شخص با تجسم اشکال نورانی به روشنایی دست نمی یابد، بلکه با آگاه شدن به
تاریکی به روشنایی می رسد."
الهی بودن یعنی کامل بودن و کامل بودن، یعنی همه چیز بودن؛ مثبت و منفی، نیک و بد، مقدس
و پلید! با تلاش در راه کشف سایه و موهبت های آن به این گفته یونگ پی خواهیم برد که
«طلا در تاریکی نهفته است.»


آب از سرم گذشته!
فریاد می زنم دوستت دارم و تو
آرام و خونسرد
به ترکیدن حباب ها می خندی…


ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾـﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﻧﯿـﺎ ﺗﺮﻣﯿـﻢ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯾـﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘـﻪ

بعضی وقتا یه کسایی هستن که واست خیلی عزیزن و ناخواسته یا خواسته تو رو زجر میدن
و تو رو به یه جایی میرسونن که به قول لیلا حاتمی تو فیلم لیلا میشن مثل یه عزیز از دست رفته .
تنها کاری که میتونی انجام بدی اینه که بشینی سر این قبر و گریه کنی زاری کنی واسه همه از دست رفته هات شایدم بخوای امیدتو از دست ندی و هزاران ممکن جلوت رو در نظر بگیریو....
به هر حال هر دوتاش درده
هر دوتاش عذابه ..



به کسی که تنهات گذاشت بگو....
این تو بودی که باختی نه من!!!!
من کسیو از دست دادم که دوستم نداشت
ولی تو.....
کسیو از دست دادی که عاشقت بود...



ﺑـــــــــــــﺎ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻣﻦ ﺑــــــــــــــــﺎﺯﯼ ﻧﮑﻦ ...
ﺑﺨـــــــــــــــﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑــــــــــــــــﺎﺯﯼ ﮐﻨـــــــــــﻢ
ﺷﻬـــــــــــــــﺮﺑـــــــﺎﺯﯼ ﻣﯿﺸـــــــــــــﯽ ...!


 


ادامه مطلب ...

این روزها که به بدترین شکل واسم رقم زدی اسمش جوونی بود

اونــی کــه از من گــذشـــت

واســه مـن در گذشـــت

روحــش شــاد و یــادش فــرامــوش

سلام دل شکسته من حال واحوالت چطوره?؟میدونم چندوقته نه کسی سراغت ومیگیره ونه واسه عیادت

ازت گلی گرفته میشه،ببخش اگه بحرفت نکردم وباعث شدم اینجورله ولورده بشی بسوزی وبشکنی

اما...

دلم ...

عزیزم ...

نفسم... بخدادست خودم نبودگول خوردم اعتمادبی جاکردم به مهربونیت قسم به بندبندازهم

گسسته ات به وسعت صدای شکستنت به بارهاپرپرشدن به سوختنت سوگندبه لحظه هایی

زجرخیانت ازگناه شکستن تونمیگذردمن دیدم چه خون ودلهاخوردی اونی روکه بال وپرش

دادی چطوری حق عشق ومهروصبوریت بجاآورد...

سالهاخواهدگذشت اماای دل من میدانم توفراموش نخواهی کردکسی راکه

نمک خوردونمکدون شکست

میدانم لیاقت توبیش ازاینهابودمیدانم منم بتوجفاکردم اماچرابامن قهری من که

گمان میکردم اوهم چون تو

صاف وصادق است من که...من...منوببخش وعذابم نده اگه توهم این چنین گرفته باشی ودلگیر

من که دیگرپناهی ندارم!!!دل مهربانم نگذاردیگرعاشق شوم نگذاردیگربه کسی اعتمادکنم

اماازاونگذر...من به عشق باتوبودن همه صبروقرارم رفت و....



ﺭﻭﺯ ﻣـــﺮﮔـــﻢ
ﺩﺭ ﺁﺧــﺮﯾـﻦ ﻧـﻔـﺴﻢ ...
ﻓـــﻘﻂ ﯾــﮏ ﭼــﯿـﺰ ﺑــﻪ ﺍﻭ ﺧــﻮﺍﻫــﻢ ﮔــﻔـﺖ :
ﺍﻭﻧـــــــﻄﻮﺭﯼ ﻧـــﻪ ﺍﯾﻨـــﻄﻮﺭﯼ ﻣﯿـــﺮَﻥ ..


.


دلم یه بغل می خواد،
دلم یه بغل می خواد که توش منو محکم فشار بده و بگه..
عزیـــزم چرا اینقده پریشونی؟من دیگه پیشتم غصه ی هیچیو نخور.
یه بغل که دستاشو سفت بپیچه دورم
یه بغلی که برم توش و هی نترسم که الان تموم میشه....

لحــظه ی رفــتـن
ســکـوتـم عـــلامت رضـا نـبـود
مــی خـــواسـتـــم مثـــل هـمـیشـه
روی حــرفت حــرفی نیــاورم


 

ادامه مطلب ...

خط به خط برات نوشتم ازخودم ازسرنوشتم

آنچه شرح حال خودم بودنوشتم وکمی ازاحساسم روبیان کردم هرچندگوش شنوایت درزمان حضورم ندیدونشنید

اماشایددرنبودم اثرات نامردی به من رادرزندگیت احساس کنی امابازهم مهم نیست میدانم که نمیفهمی

میدانم که نمیدانی ومیدانم که نمیخوانی

کمکم میخوام دنیای نامردراباتمام وابستگیم خاک کنم وترک کنم شایدبعدازاین

فراموش کنم حتی چقدراحمق بودم که بازهم برایت وقت گزاشتم ونوشتم ومطلب گذاشتم...

نمیدونم میتونم یانه

حیف...نمیدونم چی میشه سعی میکنم به دلم دروغ بگم که تورودوست ندارم اماحقیقت روهم

میدونم که تنفرم جایی برای دوست داشتن نذاشته

فرامـــوش کـــردنت کــار آسانــی اســت...
کافـــی اســت دراز بکشــم، چشمهایــم را ببنــدم و نــفس نــکشم...!


به سلامتی کسی که دیگه بهش زنگ نمیزنیم اما اگه بفهمیم خطش خاموشه دق می کنیم !
به سلامتی کسی که اگه همه باشن و اون نباشه انگاری هیچکس نیست …
به سلامتی اون پیرمردی که وقتی‌ ازش پرسیدن عشق چیست گفت همونی که منو پیر کرد
به سلامتی چشمی که چشم ما رو روی همه چشما بست!
به سلامتیِ اونی که وقتی بودیم باهامون حال کرد ، اگه نبودیم ازمون یاد کرد
اونی که اگه بودیم دعامون کرد ، اگه نبودیم آرزومون کرد !
اونی که وقتی بودیم خندید ، اونی که وقتی نبودیم نالید !
سلامتیِ اونی که هرچند دلخور بود ولی واس دلخوشیِ ما خندید



به من نپر ، لب ﭘﺮ میشی
ﻟﺐ تر کنم ، پرپر ﻣﯿﺸﯽ

  ادامه مطلب ...

نفرین نامه..

درد دارد کسی تنهایت بگذارد ............
که به جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند


شهریوراومدومن احساس بدی بهم دست میده وقتی یادم میادسال قبل که توهمین ماه تولدم بود

دیگه واست مهم نبودم ...دلخوش بودم لااقل احساست روببنم که بازم بخاطرم وبیادم داری شهرو

مغازه هاروبهم میریزی که شایدخوشحالم کنی اماتو...

وقتی عاشقی حتی اگه ببردرنده هم که باشی یک موش هم میتونه بیادبااحساست بازی کنه ودلت وبشکنه وبره...

این نامردیه عاشق ضعیفه ونمیتونه ازخودش دفاع بکنه

یادش بخیرروزگاری که عشق ومحبت مان بهم زیادبودلحظه ای نبوداگه عشقم بهم زنگ میزدواس میدادبصورت

آنی جوابش وندم...یعنی حتی اگه توحمام بودم میبردم مهم نبودگوشیم خراب بشه مهم نبوداگه میخواستم قبل ازتولدش

یک ماه بازاروبچرخم وتامناسب ترین چیزوواسش بخرم...مهم نبوداگه بهترین دخترای دنیاجلوم باشن بهشون نگاه کنم

چون اون روباتمام بدیهاش دوستش داشتم وکسی درنظرم نمیتونست باشه...

یادم میادوقتی بیرون قدم میزدیم اگه میخواستی سوارماشین بشی شماره پلاکش روبرمیداشتم نکنه کسی بدزده تورو

احساس بدی الان دارم که چقدراحمق بودم که خودم باعث شدم توراحت کنارم بزنی چون نمیخواست واسه

داشتنم تلاش بکنی من آماده ودردسترس بودم من باهرسازتومیرقصیدم...

آخرین اس ام اس تورویادم میادکه نوشتی دیگه نمیتونم ببینمت من دارم ازدواج میکنم!!!!!!!وای چقدرراحت نوشتی...

میدونم میخواستی منوازسرت بازکنی و

من همش گریه کردم گریه گریه تاوقتی که دیگه اشکام خشک شدوبالشتم وروی دهنم گذاشتم وهی نفرنت

کردم هی دادزدم نه بخاطرازدواجی که گفتی نه...بخاطرروشن شدن حقیقت بخاطراینه که چه راحت دل میشکوندی

چه آسون ضربه زدی وخوردم کردی بیزاربودم ازصبوربودنم ازاینه چرانفهمیدم داشتی بهم نامردی میکردی چرا

کوربودم چرابهت اعتمادکردم چرررررررررررررررررررررررررآآآآآآآآآآآ

توگفتی نمیخوای ببینی منوآخه منی که دل تنگت بودم امااهمیت ندادی اون روزآ...ولی بخاطرمشکل

خودت قرارگذاشتی باهام

وهمدیگه رودیدیم!!!آخه این عادت بودکه فقط بفکرخودت باشی همیشه بفکرخودت بودی لعنتی

نمیدونم این مطالب ومیخونی یانه امامن ازکنارتوبودن فقط ضررکردم ازلحاظ روحی ضربه ای خوردم که دیگه

جبران نمیشه باهیچ چیزی...میتونستم باخراب ترین آدمهاباشم وخرجشون کنم واوناهم ...

امامن که اینجوری نبودم ونیستم خودت میدونستی میشدبهم اعتمادبکنی حتی هرجامیرفتم بهت میگفتم

من دیگه باورهام ازدست دادم ...اینقدربرام عزیزبودی که حاضربودم تمام اعضای بدنم رو

اگه نیازداشتی بهت اهداکنم جون میدادم برات ...چه شبهایی بیداربودم نگرانت بودم وتودرخواب نازبودی

وتوفقط خواب بودی اره خواب خرگوشی...

نمیدونم چی بگم امااگه بخواهم بگم واست چه کارایی کردم اجرخودم روکم کردم ولی کاش میتونستم یک

نفرین نامه ولعن نامه بنویسم ومث زیارت عاشوراکه شمرویزیدومعاویه وابوسفیان و...لعن میکنه منم تورو

نفرین کنم که جفاکردی به من وقلبم به راه عاشقی به انسانیت

حالابایدنفرین کنم تویی که سرت قسم میخوردم اما...

حالاهم نفرین برتوبرمن...بی معرفت... بیوفا ...بی لیاقت ...سنگدل... خاین... نامرد.....................

عاشق هرکس شدم او شد نصیب دیگری ... دل به هرکس دادم او هم زد به قلبم خنجری ... من سخاوت دیده ام دل را به هرکس می دهم ... شر م دارم پس بگیرم آنچه را بخشیده ام 

روزی که عاشق شدم عقلم را در پس دیوانگی پنهان کردم

روزی که به کمال عشق رسیدم غرورم را زیر پا له کردم

،روزی که عشق و زندگیم در هم آمیخته شدند دنیارا فراموش کردم،

روزی که در عشق شکست خوردم دیگر توانایی تصمیم گیری نداشتم.

چراکه عقلم را_شادمانیم را_غم_غرورم را همه و همه را از دست داده بودم


اینجا جاییست که پشت دوستت دارم ها هم نوشته شده:ساخت چین

ادامه مطلب ...

زندگی من بادل نابینای توزجرشد...

ﻣُﺮﺍﻗــﺐ ﺑــﺂﺵ
ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺴـﯽ ﺍِﻋﺘــﻤـــﺂﺩ ﻣﯿﮑﻨﯽ،
"ﺷﯿـــــــﻄﺎﻥ" ﻫَـــــﻢ ﯾﻪ ﺯَﻣــــــﺂﻧـﯽ
"ﻓﺮﺷﺘـــــــــــﻪ" ﺑــﻮﺩ...

میدونم بازجملات تکرارمیشونداماوقتی دل ساده ام شکسته شدبارهااین جملات روباخودش
تکرارمیکردوحس تنفررادرونش بارور...خب دوباره گوش کن چی میگم؟

آهای تویی که معنی عشق ومهربانی رومعنی فداکاری ووفاداری رونمیفهمی من سالهابه پات سوختم وساختم واست جون دادم وقت گذاشتم پاک نگه داشتمت مراقبت بودم وبخاطرتوازهمه چی وهمه کس گذشتم رومانتیک وبااحساس بودم واست ازبرگ گل بهت نازک ترنگفتم...پس چرادرجواب همه خوبی هام وفداکاری هام واژه خیانتت شدنصیب من چرابعدچندماه که رفتی فقط اس دادی که میدونم بهت بدکردم حلالم کن!حتی نپرسیدی حالم چطوره!؟منی که هرروزکنارت بودم یهودیدم سردشدی وازم دوری کردی نفهمیدی چقدرزجرکشیدم ازدوریت ازبی خبریت حتی وقتی فهمیدم بهم نامردی کردی فقط گریستم همش هق هق...ازت متنفرم  ازتویی که ندیدی ونشنیدی کوربودی...

هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”

آتش می گیرم !!!

یعنی او نخواست که نشد ؟!


کار سختی پیش رو دارم : بعد از رفتنت باید زنده بمانم !

Havooooosh tocholo

گاهی دلگرمی یک دوست آنقدر معجزه میکند که انگار خدا در زمین کنار توست!


میدونی چقدخوبه آدماتوزندگیشون وقتی دچارسختی میشن ودست تنهان یکی باشه که دستت

وبگیره یکی که بشه بهش اعتمادکنی وتکیه کنی،یکی که ممکنه اصلاکسی نبینش جلودست و

چشمت نباشه امابدونی همیشه هس مث یک فرشته پیدامیشه ونجاتت میده وگرفتاریت یادردت

روتسکین والتیام میده چیزی میدن اماطلب کارنمیشن وبی توقع برات خدمت میکنن.اینافرشته هایی

هستن توزندگی ماکه خدافرستادشون واسه اینکه خطانریم راه وبه هرکسی مجبورنشیم اعتمادکنیم

که دنیادنیای نامردیست که به این بهانه کسی ازماسواستفاده نکنه امابعضی هااین فرشته هارو

نمی بینن وتن به تن هرآدمی دل به دل هربی سروپایی میدهند!من دیدم چندتاازاین فرشته هاروحتی اگه

اون فرشته بخاطرعشق ودوست داشتن هم داره واسه یکی جون میده امابازم اون بعضی هااصلانمیفهمن.

وای که چه خوش شانس یاشایدم  خدادوستش داره کسی که خدااین فرشته هاروسرراهمون قرارمیده

یکی ازاون فرشته هاتویی بهار...اماافسوس که این فرشته همیشه تنهان سنگ صبورمیشن

بلاگردون میشن ولی هرگزکسی براشون مرهم نمیشه یاحتی ازدردشون هیچکی درمان نمیشه...

دنیای غریبیست بهارم که خداهم فرشته هاش روهمیشه امتحان میکنه یکی نیس بگه خداجون تاکی......

بـــــعضـــــى وقـــــتـــــا...

بـــــه گذشـــــته که نگاه میکنـــــى و یه رابطه ى خـــــاص رو مرور میکنى،

تنـــــها ســـــوالى که تو ذهـــــنت میـــــاد ایـــــنه کـــــه..

"مگـــــه ممکـــــنه مــن انـــــقدر احـــــمـــــق بـــــوده باشـــــم ؟"

 گاهى ارزش واقعى یک لحظه را تا..
زمانى که به یک خاطره تبدیل نشود را نمیفهمى ...
و چقدر دردناک است این جمله:
" یادش بخیر ...

ادامه مطلب ...

ومن آه میکشم...

نمیﺑﺨﺸﻢ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺎ
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺭﺩﻧﺪ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺰﺩﯾﮑﻢ...
ﺧﺪﺍﯾـــﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮ ﺻﺖ
ﺣﯿﺎﺗﻢ ﺁﻫﯽ ﻧﮑﺸﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ
ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ


ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ،

ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﺩ ﺍﺳﺖ !
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﯼ .....
ﻓﺮﺩﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ !!!!
ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯﺕ ﺩﯾﺪﻧﯿﺴﺖ....


عکس

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛

به من گفت: نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.

وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!


نگاره: ‏‎A Relationship Is Not
Holding
Hands
While You Understand
Each
Other,
It’s About Having Lots
Of Misunderstandings
and Still Not Leaving
Each Other’s Hands…♥

Like For More -->> •٠·My Heart Is Born To Love You So i Can't Live Without You·٠•‎‏

پاره تنم به تن دیگری رفت

عادتم را که میدانی

لباسی که بر تن دیگری بوده نمیپوشم

دیگر نمیخواهمت ...

ادامه مطلب ...

ای همه آرامشم... من آرومم


حالم خوبه آره دنیای فراموشی واسم خیلی جالبه گاهی آدم میتونه معتادبه موادیامشروب

بشه تابه این حالت برسه امامن باحرفهای توبه اینجارسیدم وفهمیدم ارزشش رونداشت

هرچندکه توقمارعشق باختم امادوست خوبی چون توودوستای خوبی چون تووخانواده

بالاتروباارزش ترازهرچیزی هستن...من وقتی دیدمش دیگه دل کندم مث یک میت که

چشاش بازبودتایکی بیادوببنده واسش ومن چشام بسته شدوقتی که آخرین بارکنارش بودم

اونجاآخرراه ودیدم اونجابی هیچ حرفی اززندگیش اززندگیم زده نشد

جایگاه خودم ودیدم توی قلبش دیدم باچشمان خودم که جانم میرفت ومن دیگه اون عاشق نبودم

اشک بریزم والتماس کنم من دیگه سردشدم همون لحظه میگن خاک واسه خانواده صاحب

عذاسرده راست میگن حتی واسه منی که حس میکردم مرده ام  همین که 7قدم ازم دورشد

ازهمه دلبستگی هاووابستگی هادل کندم

این دنیاروارزونی خودش میدم چون واسه اون تازه داره یه حس های جدیدشروع میشه مث

من که دنیام دنیای فراموشی ودفن خاطراتشه حالاداره بایکی دیگه این حس روتجربه میکنه

حالامیگذارم دنیاروتجربه کنه باعذاب وجدان ومن تنهاگذشت وفداکاری که واسش تونستم

بکنم deletکردن هرچی داره نزدم واینکه بذارم هرجورکه راحته زندگی کنه فقط اون چیزی که

باقی مونده تعهدمن بهش بودکه توسختی هاتنهاش نذارم وماههاقبل قول گرفتم اگه ازمن جداشدی

فقط تومشکلاتت میتونی رومن حساب کنی من رفیق سختی هات بودم وعشق وکیف وخوشی هات

باشه باهرکی که حال کردی ومیکنی

درسته روزگاربرخلاف آرزوهایمان گذشت اماقلب شکسته من که ازجوروستم توازت نگذشت

گذشته ام ازجلوچشام دارن ردمیشن آهسته توآروم ردشدی ازمن توروزهای غم وغصه نمیدونم

چطورشدکه کسی توقلبت اومدوجای منوپرکردواست اماتوبه هر۲تای ماخیانت کردی هر۲بیخبربودیم

که توداری بااحساسمون بازی میکردی!بگذریم...الان ازوجدانت بیخبرم اماچطوری میتونستی به قلب

شکستم جفاکنی چطوری راحتی الان باظلمت راحت داری زندگی میکنی چطوری تونستی

اینقدرراحت بدبشی!دیگه میدونم حتی مرگ من روی تواثرنمیذاره آخه تومنفعت خودت رودر

نظرگرفتی مث همیشه ومنم مث همیشه فریب خوردم مث همیشه توبردی!شایداگه عاشق

نبودم روزگارم این نمیشدکه توراحت بشکنی قلبمواگه عاشق نبودم دلبسته نبودم ازت بت

نمی ساختم مهربون نبودم هرگزغصه بعدازتووغم نمک نشناسیت ونمی خورم هرگزشکسته

نمیشدم!!!اون بلایی که نفرقبلی سرت آوردروتوسرمن خالی کردی ومن سپربلای توشدم نامهربون


ترنم سحر

آسون وداع کردم باهات ، با اینکه می مُـــردم برات…

  ادامه مطلب ...

اولین باری که آخرین بار بود

خواستم امروزازحس جدیدم صحبت کنم ازحسی که این تقریبا2هفته داره آروم آروم منوبه طرف دنیای فراموشی

مدهوشی وخاموشی میبره...چی بگم ازقلبم؟ اینقدرتنفرتوی سینه ام موج میزنه که حدودش بیش ازحدشده

ومن نگران خودم هستم ...اینکه دیگه فراموش کردم ک قبلاکسی تودل تیکه تیکم بوده که توزندگی شیرینم

اومدوبانامردیش عشق ووفاومهربانی روبه لجن کشیدورفت نمک خوردونمک دون شکست اینکه بایدتف کردبه

هرچی رفاقته...

اومدم کم کم ازخونه بیرون واززندان درونم بیرون زدم شایدتوی ان شهری که برام گوشه گوشه اش

خاطره است کمی باآدمهاباخیابوناآشتی کنم اماهنوزبااینکه یکم سخت بودامادیگه دلگیرنبود

دیگه تومغازه هاخیابوناچشام دنبال تونمیگشتن نمیخواستم دیگه بهت فکرکنم...

اولین باری که دوستت داشتم یادمه اولین باری که بهت فکرنکردم نمیدونم تواین 2هفته کی بود

اماآخرین بارهس که میخوام بگم دوستت دارم اولین باری که بهم خیانت کردی وباهام بدشدی

نمیدونم کی بودوشایدنفهمم امااخرین باری که بخاطرخیانتت اشک ریختم ویادمه...

اولین حس هامعمولاواسه آدم زیباست امابرامن این اواخرسوختن وزجربود...

میخواستم جملاتی ازاولین چیزابنویسم یاآخرین هااماترسیدم مث یک نفرین حساب بشه...

خب مث همیشه باچندتانقطه چین میگذرم ازادامه حرفام...






انگـــار صبــــورتر که میشوی؛ دنیـــا”پـــرروتر”میشـــود….!!!


نه به دیروز کار دارم نه به فردا فکر می کنم دوست دارم از همین امروز لذت ببرم ... خاطراتم را قاب

کردم و زدم به دیوار و از تماشایشان لذت می برم، چون چه خوب چه بد هنر دست خودم است ...

دوستم داشته باشی یا نداشته باشی به حالم فرقی نمی کند من یاد گرفتم که دوست بدارم که

عشق بورزم ... خطاکردی شاید ببخشمت نه اینکه لایق بخشایشی برای اینکه من لایق آرامشم ...

در کنارت بودم و تمام وجودم برای توبود تا وقتی برای من باشی،حالاکه با یکی دیگه هستی آهسته

و بی سر و صدا ولی با یک لبخند می روم، آخر شنیدم که می گویند جواب ابلهان خاموشی ست!!

چون، من یک عاشقم اماازتومتنفر



بار اول با معذرت خواهی !
بار دوم با گریه !
بار سوم با ریختن غرورت نگهش می داری !
ولی بار چهارم ...
... دیگه نه میشه ، نه باید کاری بکنی !
چون حتی اگه بمونه باز موقتیه !
یعنی کسی که دلش با تو نباشه و بخواد بره ، میره !
بفهم !
پس فقط برو کنار و بهش بگو :
خداحافظ .
بیشترش دیگه نمی ارزه


من رابــطه هایی را دوســت دارم که دو طــرفه اند...
هــر دو میکوشــند برای ادامــه دار شــدنش...
هــر دو خطــر می کنــند...
هــر دو وقــت می گــذارند...
هــزینه می کنــند...
هر دو برای یک لحظــه بیــشتر، در کنــار هــم بــودن
با زمــان هــم میجنــگند...
من عاشــــق رابطــه های دو طــرفــهام.
رابطه هــایی که بــرای هر دو طرف ادامــه اش،
با ارزشتــرین چــیز دنــیاست.
بــــرای هــــر دو...!


http://dl.iranmoosighi.ir/ahang/1391/04/23/Amin%20Rostami%20-%20Bi%20Marefat.jpg


بی معرفت دلم برات تنگ شده بی معرفت تو نیستی یو

گریه شده یه عادت دلم برات تنگ شده خیلی زیاد

دلم به جز تو هیچکس رو نمی خواد

اینقده گریه کردم این شبارو قسم دادم خدا رو به خدا رو

چه غصه ها که از غم تو خوردم عطر تو رو خونه به خونه بردم

من به تو دل دادمو دل سپردم نبودی که ببینی غصه خوردم

دلم برات تنگ شده خیلی زیاد نبودی یو ندید بی تو مردم




تنها راز منی...
تو را به خدا هم فاش نمیکنم!

نگاره: ‏یادت هست ؟
تخت خواب دو نفری که فقط به خاطر من خریده بودی 
هرشب با رویای من میخوابیدی 
اما.. حالا که شناختمت با خود میگویم 
چه تن های که روی آن تخت لمس نکردی 
وااااای واااااای 
امان از سادگی من‏

یادته تخت اینجوری دوست داشتی حالاواسه لمس کی نمیدونم اماطفلی من چه ساده وااااای واااااای
امان از سادگی من که حرفهات وباورمیکردم...




کاش وقتی فهمیدم دروغگو هستی همون جا ازت میگذشتم
کاش....

چه سکوتی دنیا را میگرفت اگر هرکس...

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم

از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی درکویر خشک،مجبور به زیستن هستم.

از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟

از چه بنویسم؟

از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟

ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.

از چه بنویسم؟

از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم

دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.

شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم

به نوعی گناهکاری شناخته شدم.

نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،

یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.

هرچندکه توراحلال نمی کنم.

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...

امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...

از من بریدی و از این آشیان پریدی...
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی درکویر خشک،مجبور به زیستن هستم.
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی و از این آشیان پریدی...

(زبان حال من بتو....)

من : آغوشت بوی خیانت میده !!
تو : سکوت
من : فقط بگو آره یا نه
تو : اوهوم
من: ....... چرا ؟!
تو : عاشق او بودم ... او عاشق من بود
من : پس چرا برگشتی پیش من ؟!
تو : چون ... تو رو دوست دارم ... چون ... تو دوستم داری
من : سکوت
تو : تاوانش رو میدم ... هر چقدر دوست داری می تونی کتکم بزنی
من: هه! هه! هه! ... تاوان ! کتک ! ... نه ! ... نه ! ... من روی جای بوسه هام خط سیاه نمی کشم ...

من ... میگم ... فقط برو ... برو جاییکه دیگه نبینمت !

تو : نه
من: میری ... باید بری
تو : میرم آ
من: برو ... برو ... برو ...
توبایدبری ... دیگر نه " او " را داری نه " من " را ... تاوان سنگینی داشت خیانت به " من" و خیانت به " او " !!!


ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ...
ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﻤﺎﻥ ...

ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺭﺍﺣﺘﻢ ﺑﮕﺪﺍﺯ ...
ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ...
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ ...
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ...
ﮐﺎﺭ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ !!!

نگاره: ‏هدی‏

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ " ﻋــﻮﺽ ﻧﻤﯿﺸﻦ " ﻓﻘﻂ ﺑﻌــﺪ ﺍﺯ
ﻣﺪﺗﯽ ...
" ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻥ"

 

چه سکوتی دنیا را میگرفت اگر هرکس... به اندازه ی صداقتش سخن میگفت

ادامه مطلب ...