به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . .
دردناکترین قسمت یه رابطه عاشقانه اونجاست که یه روز بفهمی
تو فقط گزینه ی روز مباداشی .....
حکایت آغوشی که سرد شد؛
لبخندی که خشک شد؛
و اشکی که فرو ریخت …
حکایت دردهایی که به هیچکس نباید در موردشون چیزی گفت.
حکایت چشمانی که همیشه خیس هستن و باید پنهونشون کنم.
... از تو ؛
حکایت تمام حرفهای ناگفته ای که باید پنهونشون کنم
از تو ؛
حکایت اینهمه غمی که داره روی هم تلنبار میشه و انگار حکمتیه که هیچوقت تموم نشه.
حکایت خشمی که نمیتونم فریادشون کنم.
حکایت بغضی که نمیترکه…
حکایت من که باید تنها با این همه مشکل ریز و درشت دست و پنجه نرم کنم.
حکایت تویی که دیگر نمیشناسمت...
ادامه مطلب ...
تا " دیروز " تمام حرف هایت را فقــط به او می گفتی ... !!!
کاش قدرت انتخاب داشتم ومیتوانستم عشقی که وجودم ومحبتی که توقلبم بودولبریزشده
بودازسرنزدن هایت به قلبم
به آنکه لیاقتش راداشت هدیه میکردم کاش هدرنمیشداین همه احساس کاش سرزمین
بکرعشقم راکشف میکرد...
کاش حق انتخاب داشتم و...افسوس سوخت احساسم سوخت دلم کسی هست که
میگویدجواب نامردیت دیروزوددارد
کسی که نمک میخوره ونمکدون میشکنه مث یک خون آشام خون میخوره ومث گربه بی چشم روست
مى خواهى بروى ؟
بهانه مى خواهى ؟
بگذار من بهانه را دستت دهم ، برو و هرکس پرسید بگو :
لجوج بود
همیشه سرسختانه عاشق بود
بگو فریاد مى کرد
همه جا فریاد مى کرد
که فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت
مى گفت هرگز ناراحتم نکردى
بگو درگیر بود
همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو بی احساس بود
به همه فریادها ، توهین ها و اخمهایم
فقط لبخند میزد
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند ...
اونی که میره تا عشقش راحت تر زندگی کنه اونی که میمونه و به خاطر عشقش میجنگه هردوعاشقندولی من هردوراه ورفتم بفهم...تومیگفتی باسرنوشت نمیشه جنگبدامادیدی باتمام سختی هاوناملایمتی هاوسردی هاجنگیدم وفقط اگه خیانت ودروغ هات ونمیدیدم هرگزتسلیم سرنوشت نمیشدم شکست خوردم چون باورهام شکسته شداعتمادرفت وبوی لجن گرفته شده دروغ ونامردی همه رابطمون روفراگرفت...خودت میدونی هرگزبهت دروغ نگفتم ونخواهم گفت
دیگه فرشته نگهبانت نیستم...
اومدم امروزازدورببینمت اون حس قوی همیشگی رونداشتم دیدنت برایم عذابم رابیشترکردامالااقل فهمیدم بظاهرخوبی همین واسم بس بود.تغییرنکرده بودی فقط دیگه نمیتونستم مث گذشته بدوم پیشت وخوشحالی کنم،لبخندی دیگردرکارنبودغم بودوکمی پشیمانی برای نداشتنت برای اینکه یعنی بایدصبوری میکردم بازهم توهرشرایطی بایدازرتبه عشق به رتبه دوست وبعدبرادری تنزل میکردم یعنی ممکن بود!؟من بایدهمیشه کنارت میبودم ومراقبت ازت میکردم بازهم قبول امامیشدکمی هم دلخوش باشم که توهم قدربدونی وگاهی دستم وبگیری ولااقل به راه رفتنی وتفریحی دعوت کنی!وقتی همه چی یکطرفه شده بودبایدچه میکردم
میدونی که خاصیت عشق اینه نازکنی گاهی هم قهرفقط بخاطربهترشدن شرایط این واسه کوچکترین یابزرگترین انسان ازلحاظ سنی هم صدق میکنه،شایدتواهل عاشقی ومحبت ونازکشیدن نبودی امامیتونستی باهام لااقل صادق باشی وخیانت نمیکردی!کاش نمک نشناس نبودی دستانم نمک نداشتن باشه بازهم اشکالی نداره.من قهرکردم وسکوت چون فهمیدم که چقدرباهام بازی شد،میدونم بازهم آدم بده منم حق باتوست این مشکل منه که نمیتونستم هرگزازخودم دفاع کنم همیشه توبرنده بودی ومن بازنده آره بازنده بودم چون عاشقت بودم خب همین هم لذب بخش بودوقتی میدم
دیگه هیچی مث قبل نیست دیگه احساساتم نمیتونن هرلحظه به مغزم فرمان بدهنداین روازضربان منظم نبضم میفهمم!من معنی حرفهات ورفتارای سردت وقتی فهمیدم که گفتی داری ازدواج میکنی!!من قادربه درک دوری کردنهات وسردشدن لحظه به لحظت نبودم ومث این احمقهاتلاش میکردم اگه عیبی دارم رفع کنم ورابطمون روگرم نگه دارم چه میدونستم دلت جای من نیست وداره به یکی دیگه وابسته میشه من ساده بودم چون باورت داشتم حتی ازچشمام بیشتر...ولی حقیقت ووقتی گفتی که من به این دروآن درمیزدم تاایرادم روبفهمم دنبال دلیل نبودم چون فکرمیکردم مشکل ازمنه
یادته روزی که گفتم دارن انتقالی میدن ومیخوام برم نمایندگی سرکارباهم گریه کردیم ومن رفتم وبرگشتم فقط بخاطرتوبود،یادت میادوقتی تواشک میریختی منم هم پات بودم توگریه!یادته چه وقتهایی به هم زنگ میزدیم وبی وقفه باخبرازحال هم بودیم این یعنی عشق وقتی ماهمه چیزمون وبرای هم تقسیم میکردیم وقتی مابودیم ومن نبودیم!!!دوست داشتن من عشق وعلاقه من بتوچیزی شبیه جنون بودوقتی که مابودیم وبرای هم تب میکردیم.طعم شیرینی هات ودوست داشتم وقتی اینقدرعلاقه به پختن کیک داشتی لذت میبردم حتی اگربرای من نمیپختی وبرای دیگران بودبازهم خوشحال بودم که خوشحالی وداری کیف میکنی!اعتراف میکنم حسادت میکردم وقتی میدیدم وقتت وبرای همه میذاری وقتی کارات تموم میشدتازه یادی زمن چشم براهت میکردی
حسادت میکردم به اونایی که کنارت بودن ومن باید...این من بودم که ازهمه چی وهمه کس گذشتم تاکنارتوباشم ازتفریحم ازمسافرتم ازجونم ازوقتم از... برای تووبخاطرتوتاشایدلحظه ای احساس نکنی تنهات گذاشتم وبفکرت نبودم...دوستت دارم ونگرانت هستم امادیگرچه سودوچه حاصل ازعشق وچه ثمرازبامن بودن...دل من زبامت پرکشیداماروی هیچ بامی نخواهدنشست...تاابد...
امروزهمه میپرسیدن چی شده خرابی پریشونی منم میگفتم گرمه حال ندارم اماکسی ازدلم خبرنداره که چی میکشم!دلم میخواست قدرت داشتم ومیومدم امروزسرراهت امادیگه تحمل بی تفاوتی توروکم توجهی تورونداشتم میترسم بدترازگذشته باشی
چشمانت رابروی عشقم واحساسم همیشه بستی وجون دادنم وندیدی...
(باخوندن این متن گریستم...آه ه ه ه ه
تنهایی یعنی...عاشقشی ولی حق نداری بهش زنگ بزنی...چون اون دیگه تنها نیست...
ادامه مطلب ...بیزار باش از معشوقی که اسم هرزگی هایش را "آزادی" بگذارد اسم نگرانی هایت را "گیردادن"بگذارد و برای بیتفاوتی هایش"اعتماد داشتن" به تورا بهانه کند "
امروزبازهم خواب نورودیدم که برگشتی سرکارسابقت وبازباهم داریم کارمیکنیم اماباتمام وجودم که میدونم دوست
داشتم امامحل بهت ندادم تحمل کردم فقط میدونم آرامشم وبهم زدی نیا...حتی توخوابم
من همیشه گوشی ام کنارم بودتاجواب تماس هات واس هات روآنی وسری بدم توهرشرایطی ج میدادم اماالان خیلی وقته
بیرون که میرم گوشی باخودم نمیبرم دیگه کسی نیس که باهام کاری داشته باشه
گاهی اینجوریه که نوشتن دردوکاهش نمیده وسبک نمیکنه دلتنگی کم نمیشه فقط ماندگارترمیشه ماندگارچون اولین تجربه هرچیزی که برامون بوجودآمدمث اولین دیدار...
وتوهرگزمعنی فداکاری مرانخواهی فهمبدباشدبگذاربحساب خودخواهی ام امارفتنم آخرین فریادعاشقانه ام بود
فریادی برای اینکه بگویم صلاح توراخواستم که دقدقه ای ازجانب من برای رسیدن به خوشبختیت نداشته باشی
آنقدر پیش این وآن از خوبیهایت گفته ام
که وقتی سراغت را میگیرند
شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت...
همه زندگیم درد است؛ درد..
نمی دانم عظمت این کلمه را درک می کنی یا نه؟!
وقتی می گویم درد...
تو به دردی فکر نکن که جسم انسان ممکن است از یک بیماری شدید بکشد!
نه؛ روحم درد می کند!
بههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههار
ادامه مطلب ... غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق
یه جوون میاد میزاره گلای سرخ شقایق
بی صدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار
اشک میریزه از دو چـشمش مثل بارون وقت دیدار
زیر لب با گریه میگه : مهربونم بی وفایی
رفتی و نیستی بدونی چه جگر سوزه جدایی !
آخه من تو رو می خواستم ، اون نجیب خوب و پاک
اون صدای مهربون ، نه سکوت سرد خاک
تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود
دیدنت حتی یه لحظه راه حل مشکلم بود
تو که ریشه کردی بـا من ، توی خاک بیقراری
تو که گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری
پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی ؟
تو عزیزترینی اما ، یه رفیق نیمه راهی
داغ رفتنت عزیزم خط کشید رو بودن من
رفتی و دیگه چه فایده ؟ ناله و ضجه و شیون ؟
تو سفر کردی به خورشید ، رفتی اونور دقایق
منو جا گذاشتی اینجا ، با دلی خسته و عاشق
نمیخوام بی تو بمونم ، بی تو زندگی حرومه
تو که پیش من نباشـی ، همه چی برام تمومه
عاشق خـسته و تنها ، سر گذاشت رو خاک نمناک
گفت جگر گوشه ی عشقو ، دادمش دست تو ای خاک !
نزاری تنها بمونه ، همدم چشم سیاش باش
شونه کن موهاشو آروم ، شبا قصه گو براش باش
و غروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره
پا کشید از آسمون و جاشو داد به یک ستاره
اون جوون داغ دیده ، با دلی شکسته از غم
بوسه زد رو خاک یار و دور شد آهسته و کم ک
ولی چند قدم که دور شد دوباره گریه رو سر داد
روشو بر گردوند و داد زد : به خدا نمیری از یاد !!
✗ ﻣـﺸﮑﻠــــﻢ ﺍﯾــــﻨﻪ ﮐـــﻪ: ﺻــــﺪﺍ ،
ﺭﻓــــﺖ ... ✗
✗ ﺗـﺼﻮﯾــــﺮ ، ﺭﻓــــﺖ .... ﺧـﺎﻃــــﺮﺍﺗـﺶ ،
ﻣــﻮﻧــــﺪﻩ ﻧــﻤﯿــــﺮﻩ ... ✗
خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !
وقتی که تو نیستی
من حزن هزار آسمان بی اردی بهشت را
گریه میکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینکه مرتب خودتو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی ، عجیب غم انگیزه !
من که اینجوری بودم بایداززبونش حرف میکشیدم که دوستم داره بیادمه چی میخوادچی میخوام...
درد دارد کـــسی تــــــــنهایــــتـــــــ بــــگذارد کــــــه بــه جــــــــرم با او بــــــــــودن ..
هــــمه تـــــــــــنهایـــــــــتــــ
وتودورشدی ازمن تویی که هروزباهام بودی یکهوشدی بی معرفت.
درسته دلتنگتم وبی تاب تواماحاضرم باهمین بی قراری بمیرم اماتورنبینم
تصمبم گرفتم همه چی تووبلاگم روتقدیم به فرشته مجازیم کنم بهار...به امیدشادی توبهار
ادامه مطلب ...
تلـــخ است...(زازا)
فـــرداهـــایــی را مــی گــویـــم؛
کــــه قــــــرار است؛
از تـــــو کــه همـــه دنیــــای منــــی؛
یک انســـان معمــولـی بســـازم. . .
باز شبی دیگروتنهایی تکرار
سوز سرماوهجومی گریان
باز غربت نامعلوم هوا
بلعید نفس گرم مرا
باز دم سرد خزان
یاداور من آشفته تراز من شد
وای!
چه کنم با همهمه تکرارها...؟
امروزبرخلاف میلم رفتم رای دادم داشتم فکرمیکردم اینقدرمیشناسمت که میدونم به کی رای میدی یاحتی داری چیکارمیکنی!!!
ادامه مطلب ...گفتی دهانت بوی شیر میدهد…
و…
رفتی …
آهای عشق من …
امشب به افتخار تو دهانم
بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد …
برمیگردی ؟؟
دبروزخواب تورادیدم خوابی که حقیقی ترازهرلحطه بودحقیقی ترازوجودزنده وحاظرخودت...خواب دیدم که باکسی که تورامیشناخت وعضوخانواده ات بود صحبت ازتوودلتنگی هاوعلاقه ام بتوکردم وباهاش تانزدیک خونه شما آمدم وبعدرفتم تااینکه حس کردم بایدبه عقب برگردم به امیدی که ببینمت ونگاهی برای آخرین باربه خانه شمابیندازم که تورادیدم که بالبخندی زیبابدنبالم آمدی نگاهت وحضورت چقدرحقیقی بودندانگارغمی نبوددروغ وخیانت وبی وفایی نبود...
آه وافسوس اینک ازلحظه ای که ازخواب برخواستم همه چیزرابازهم تباه وویران مصنوعی دیدم...
تونیستی امادلم بیش ازحدگرفته دلتنگی من بخاطرخیلی چیزهاست اماتوچه میفهمی دلتنگی
چیست تونمیدانی من سکوت کردم تاشکنجه هایت بیشترازاین قلب وروحم رانیازاردتامبتلابه دردتونشوم
تاویروس بی مهری و سردی وظلم وبیتفاوتی هایت به من سرایت نکند...میخواهم بهاری باشم وگرم !
بهاری بمیرم چون ندای آزادی که امثال
مث توفریادعاشقانه شان راخفه کردن...
من معنی دلتنگی راخیلی بیشترودورترهم تجربه کردم هنگامی که عزیزانی راازدست دادم که نبودشان درزندگی ام رانگذاشتم کسی احساس کندامابعضی دلتنگی هاهرروزتازه میشوندچون زخمی ناسوربردل!!!
درانتظارمعجزه نیستم نمیخواهم بدانم کجایی وچه کارمیکنی حتماکسی هست که بیشترازمن برایش ارزش
قایلی هرچندکه این حق توست من بابهاری بهارم راگذراندم که هرگزتمام نمیشودکه هرگزخزان
نمیشودحتی اگربرگهای سبزش راامثالی چون تودزدیده باشندبازهم چون سروکمرخم نخواهدکرد...
خـــدایــــــــــا ...
از تــــو معــجـــــزه میخـــواهــــم.
مـعجـــــزه ای بــــــــزرگ در حـــد خـــــدا بـــودنــت!
تـــــو خـــود بــهــتـــر میـــــدانــــی.
مـعجـــــزه ای کــــه اشـک شـوقــــم را جـــاری کنـــــد...!!!
نــــاامــیـــــــد نـیستــــم...
فــقــط دلـــتنگــــــــم ...!
ادامه مطلب ...
ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﻋﻠﺖ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺮ
ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺫﻭﻕ ﻣﺮﮒ - ﻋﻠﺖ : ﺭﻓﺎﻩ
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺮﺍﻧﯿﻬﺎﯼ ﺍﺧﯿﺮ
ﺯﺧﻢ ﺑﺴﺘﺮ - ﻋﻠﺖ : ﮐﻨﺪﯼ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ
ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﯼ
ﭘﺎﺭﮔﯽ ﺭﻭﺩﻩ - ﻋﻠﺖ: ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ
ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﺳﯽ
ﺳﮑﺘﻪ ﻣﻐﺰﯼ - ﻋﻠﺖ : ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺍﺭﺯ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ
قیمت بانک مرکزی 1226 تومان و ﻗﯿﻤﺖ ﺁﺯﺍﺩ ﺁﻥ
ﺗﻮﻣﻮﺭ ﻣﻐﺰﯼ - ﻋﻠﺖ :ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﮎ ﺟﺪﻭﻝ ﺁﻣﺎﺭﺗﻮﺭﻡ
ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﻣﺮﮐﺰﯼ
ﻣﻨﻨﮋﯾﺖ ﻣﺰﻣﻦ - ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ
اسفند ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﺍﺭﯾﺰ
ﺩﻕ ﻣﺮﮒ - ﻏﺼﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻭ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﺭﻭپا
ادامه مطلب ...
نیما یوشیج در جشن یک سالگی
فرزندش نوشت:
پسرم!یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک
زمستان را دیدی.
از این پس همه چیز جهان
تکراریست
جز مهربانی...
حکایت دوست حکایت همان کهنه شرابسیت که هرچه بیشتر بماند مستیش بیشتر میشود.
تقدیم به کهنه ترین شراب از طرف مست ترین دوست .?
به سلامتى بهروز وثوقی که گفت: رفیق آلوچه نیست بهش نمک بزنى، عاشق نیست بهش کلک بزنى، رفیق مقدسه،باید جلوش زانو بزنى...رفیق خیلی مخلصیم.
ادامه مطلب ...