خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !
وقتی که تو نیستی
من حزن هزار آسمان بی اردی بهشت را
گریه میکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اونی که رفت
وقتی به اجبار برگشت
دیگه نه خودش هست نه احساسش
وجدانش رو آورده.....!

«هرگز نفهمیدم فراموش کردن دَرد داشت یا فراموش شُدن به هر حال دارَم ؛ فراموش میکنم..فراموش شُدنم را
»

خودکشــــــــــــــــــــــــی بهشــــــــــــــت اســــــــت...
وقتــــــــی زنــــــــــــــــدگی برایـــــت جهـــــــــــــــــــــــنم باشــــــــد...

مردم کشـــــــــور مــــــــــن ؛
با نفـــرت بیشتری به صحنه ی بوسیدن دو عاشـــق نگاه میکنند
تا صحنه ی اعــــدام یک انسان ....
عجـــب قصه ای ســـت ماجرای بیســـوادی و ســـنت

این که تو با دیگری باشی و من با خیال تو ؛ صد شرف دارد به این که من با تو باشم و تو با فکر دیگری

اسمش نه عشق است
نه علاقه
نه حتی عادت!
حماقت محض است دلتنک کسی باشی که دلش باتونیست...!
دنیا رو می بینی ؟
حرف حرف میاره ، پول پول میاره ، خواب خواب میاره
ولی محبت خیانت میاره !

وقتی که دیر رسیدم و با دیگری دیدمت
فهمیدم که گاهی
هرگز نرسیدن بهتر است از دیر رسیدنه . . .!

بار اول با معذرت خواهی
بار دوم با گریه
بار سوم با ریختن غرورت نگهش میداری !
ولی بار چهارم...
دیگه نه میشه و نه باید کاری بکنی!
چون حتی اگه بمونه باز موقتیه !
یعنی کسی که دلش با تو نباشه و بخواد بره ، میره!
بفهــــــــــم !
پس فقط برو کنار و بهش بگو :
خـــــــداحــافظ .
بیشترش دیگه نمیارزه باور کن
روزگاری خواهد رسید
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای
به یادم ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی..........
فقط همین!!!
من همون عروسک تودستهای لطیف توبودم من همون تاج سری بودم واست که مستعمل شدم
قلبم به تنهایی عادت داشت آخه تنهاتوتوش بودی قلبم با شکستن هم خوگرفته بودچون فقط توتونستی
بشکنیش چندین بار...
ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ …
ﮔﻔﺖ : ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﺁﻏﻮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ …
ﮔﻔﺖ : ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ …
ﮔﻔﺖ : ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ …
ﮔﻔﺖ: “ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ …
ﮔﻔﺖ : ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ “
… ﺣﺎﻻ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﻄﺮﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻼﺏ ،
ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﺎﮐﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ
ﺑﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺳﻪ ،
ﺳﻨﮓ ﺳﺮﺩ ﻣﺰﺍﺭﻡ ﺭﺍ
ﻭ …
ﭼﻪ ﻧﺎﺳﺰﺍﻭﺍﺭ
ﻋﮑﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﺰﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ،
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ،
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ …
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻤﻨﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ
ﺳﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ …
ﺳﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﻡ
بـه چـه نـگـاه میـکـنــی؟
تـو کـه انـتـخــابــت را کــرده ای،
فــاحـشــه کسی نـیــسـت کـه تــن مـیــفروشـد،
فـاحـشــه تـویــی کـه یـکـی را در آغـوش داری،
دیـگــری را زیـر سـر و خـاطــرات دیـگــری را در قـلــب...!
هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه ...
دوســـتت داره .. مراقــــــب توئـــه ....
و نگرانــــــــــــت میشــه !
چـــون یــک روز ...
بیــدار میشـــی و میبینــی ..
مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی .. !!
وقتـــی نخـــواستنـت...
آروم بـکــش کـنـــــار...!
غــــم انـگیـــــز اسـت اگـــر تـــو را نـخـــواهـــد؛
مســـخـره اســت اگـــر نفهمــــی؛
احــمقـــانـــه اســت اگــــر اصــرار کـنـــی ..
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت
هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه
کرد و جویای او شد.
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه
به همین راحتی گذاشت و رفت؟
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد
اوایل
سال 1356 با آسید محمود (آیت الله طالقانی) هم سلولی بودم، یک شب بی وقفه
سیگار می کشید و راه می رفت، نیمه شب بهش گفتم:خفه شدیم از دود چرا نمی
خوابی؟
ایشان گفت: مگر نمی بینی ؟ مگر نمی شنوی؟
گفتم:چی رو
گفت: صدای مردمو ! انقلابو !پیروز میشن!
من گفتم: خب بشن چه بهتر
ایشان در جواب گفت: چرا متوجه نیستی ! شاه می رود، مردم به ما مراجعه می
کنند، بلد نیستیم مملکت داری را، همین یک ذره دینی را که هم دارند از کف می
دهند این مردم بی نوا..خاطره ای از آیت الله منتظری

کاش واقعا از دلم می فت اونکه سالهات از دیده اش رفتم ...
همونطور که من از دلش رفته وقتی هنوز مقابل دیده هاش بودم!
خب قابل نداره من سعی کردم شرح احساس توروبگونجونم توبعضی پستهانمیدونم چه برداشتی داری امامن حس میکنم یک خلوتیست اینجاجزتوومن احساس میکنم میشناسمت خب سعی میکنم توهم سرگرم باشی میدونم شایدمطالب تکراری باشه یادرخورتونباشه اماسعی کردم به توفکرکنم وب چیزی وکسی فک نکنم نمیدونم کجایی وکی هستی اماواسه من همون فرشته ای که تولحظه ناامیدی تنهام نذاشتی توقعی نیست وندارم جزلبخندتو...
اگه دلت گرفت اگه خسته بودی منم اینجام وگوشم به نجوای توست...
هوراااااااااااااااااااااااااااااا!
رفتیم جام جهانییییییییییییییییییییییی!
چه شبی امشب به لطف قدم روحانی رفتیم جام جهانی هووووررراااااااای ول ایول ایولا ایولا ایولا.دودورودودوایران دودورودودوبهار