-
آدمک کوکی...
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 08:33
ای آدمک کوکی صبح شد که بیدار شی مثل همه عمرت تکرار شی و تکرار شی...(تومث روبات چقدرسردوبی روح بودی ومن چقدرگرم چون کوه آتشفشان اماتوچگونه سردم کردی که خوددرحیرتم!!!خواستی عاشق نباشم امامن اگه عاشق نباشم میمیرم...خدایاعاشقتم ببخش منواگه مسخ بنده نامردت شدم... خدایا...) د نبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم بگه : "نرو...
-
نرو..
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1392 01:05
به من گفت:نرو که بن بسته! گوش نکردم ، رفتم وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم پیر شده بودم . . . هرچی مهربون تر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن هرچی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن هرچی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کمتر ارزش قاعلند هرچی قلبتو آسونتر در اختیار بذاری راحت تر لهش میکنن و اگر بدونن که منتظری و بهشون احتیاج داری یه...
-
امشب ای سرو من در کنار کیستی
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 12:37
امشب ای سرو من در کنار کیستی دوش بودی یار من . امروز یار کیستی برده ای صبر و قرار از من رفتی از نظر . ای قرار جان و دل ای قرار جان و دل . صبر و قرار کیستی تــــــــــوبه کردم که دگر ، باده پرستی نکنم می ننوشم ، نکشم عربده ؛ مستــــی نکنم مست بودم که چنین ؛ تـــوبه مستــی کردم عهــــــد بستم که دگر ، تـوبه مستی نکنم...
-
معنی عشق واقعی رونمیفمی...
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 09:09
داستانی که درادامه مطلب نوشتم بخون تا ...من که گریم گرفته بود... میگن سرعاشق وراحت میشه کلاه گذاشت عاشق اعتمادمیکنه ایمان داره باورداره وای توچه کردی بااعتقادوباورهام! بفکرمن نباش اصلابروعشقم توآزادی،اگرگفتن فلانی کوبگورفتم سفر.من توخودم حیرونم عجب صبری دارم دیگه حتی نمیدونم بهارباهات چه نسبتی دارم؟چقدربایدبمونم تابشه...
-
۴فصل ناتمام...در عجبم راننده نیستم اما هرکس به من میرسد مسافر اس
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 01:13
چقدردلم میخواست توی این برف بزنم بیرون. تو هم باشی. با هم قدم بزنیم و سیگار بکشیم. یا بریم شکلات داغ بخوریم. دوست داشتم خودم را با صورت پرت کنم توی برف، تو ک باشی لابد اتفاقی نمی افتد. توی این برف کسی بیرون نمی آید آن وقت شهر میشد مال من و تو. بلند بلند صدای کلاغ در می آوردیم. وسط میدان همدیگر را میبوسیدیم. دست های یخ...
-
بگوچرا؟
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 00:47
ازت میخوام به چندتاسوالم جواب بدی ألبته اگه روت میشه بعدش بروباوجدانت راحت باش؟ ۱_چرابهم خیانت کردی؟... ۲_چه بدی ارمن دیدی؟۳_چه کوتاهی تورابطمون کردم؟۴_چی ازت خواستم؟۵_مگرهمیشه نگفتم هرچی توبخوای؟همیشه بحرفت بودم جزاین آخرکه قبول نمیتونستم بکنم رابطه سردمون روتوسردترادامه بدی!۵_یادته اولابهم گفتی ازدروغ گویی بیذاری پس...
-
حتمابخون...
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 09:47
✖ بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم ✖ پسر : ضعیفـﮧ دلمو טּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟ پسر:خب منزل بگم چطوره ؟ دختر:وااااے از دست تو! پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟ دختر:اه اصلا باهات قهرم!! پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟ دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے...
-
لعنــــتــے
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 01:45
لعنــــتـ ـے تـــمام روزهایے ڪـــﮧ ســـرگرمـیت بــــودم، "زنـــــــدگیم بـــــــــودے" بعضی ها شوخی شوخی میرن؛ ولی جدی جدی بر نمی گردن با من نه، با خودت خوب باش دست منو بگیر خدا ، منو ببر از این زمین گفتــــه بودم لَب تَر ڪـ ن ے میمیرم برایت ! اَمــــــا ن ـﮧ ایـ ن ڪـ ـ ـﮧ لب هایت با لب ها ے دیگرے تـَر شود !...
-
تولدی دوباره...واین تویی
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 00:31
احساسم روفهمیدی... فرشته *♥♥♥اسمش را میگذاریم : فرشته مجازی اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته است . . .♥♥♥* *♥♥♥خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند . . . ♥♥♥* *♥♥♥وقتی دلتنگی هایش را مینویسد وقت میگذارد برایم . . .♥♥♥* *♥♥♥وقت میگذارم برایش . . . نگرانش میشوم . . .دلتنگش میشوم . . .♥♥♥* *♥♥♥وقتی در صحبت هایم ، به عنوان دوست...
-
هرگزنخواهی فهمیدمن واست چی بودم...
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1392 00:11
دختر پسری با سرعت 120کیلومتر سواربر موتور سیکلت . دختر:آروم تر من می ترسم .. پسر: نه داره خوش میگذره . دختر:اصلا هم خوش نمی گذره تو رو خدا خواهش میکنم خیلی وحشتناکه . پسر:پس بگو دوستم داری . دختر:باشه باشه دوست دارم حالا خواهش میکنم آروم تر. پسر:حالا بغلم کن(دختر بغلش کرد) پسر: می تونی کلاه ایمنی منو بذاری سرت؟داره...
-
من برای تو بودم تو برای که بودی؟
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 23:49
من دیگه بچه نمی شم به تو میگم که نشو دیوونه ای دل به تو میگم که نگیر بهونه ای دل من دیگه بچه نمیشم آه دیگه بازیچه نمیشم به تو میگم عاشقی ثمر نداره واسه تو جز غم و درد سر نداره من دیگه بچه نمیشم آه دیگه بازیچه نمیشم عقلم و زیر پا گذاشتی رفتی تو منو مبتلا گذاشتی رفتی به غم زمونه ای دل منو واگذاشتی ای دل به خدا منو رسوا...
-
۱ماه گدشت...توهمه زندگیم بودی.
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 09:29
زمان سریع درحال حرکه سخته بخوام حساب کنم امایک ماهه باهات قهرم وصحبت نمیکنم توهم مث من مردی خدابیامرزتمون امانمیدونم باوجدانت چه میکنی! .... سخته دلی که بقول خودت بدجورمجنون بودواشق تحمل یک ثانیه دوری ازمعشوقش وداشته باشه سخته این دل وکه توبارهاشکوندیش آروم کرددرونم غوغاست گاهی عشق گاهی خشم ونفرت وگاهی...
-
چی میشد...
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 00:57
امشب گریه میکنم .گریه میکنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی که خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق.برای تو... برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از تو شنیدم وهنوز شکست نخوردم. به تاوان دلم که شکسته شد ، دلها...
-
ای جان ، نگاش کن چطور میزنه
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1392 12:12
هر شب وقتی پنجره ها ی بسته را باز می کنم و به سوی آسمان پر ستاره نگاه می کنم تو را چون کهکشان ها در آسمان ها می بینم هر شب در مقابل رویم تو را می بینم و که به رویم لبخند می زنی و می گویم: همیشه در خاطرم هستی و من به تو می گویم ای مونس و ای مجنونم اگر سینه ی مرا بشکافند و قلب مرا ببینی می فهمی که روی آن نوشته ام:...
-
چه کنم بادلم...
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1392 05:19
روزی که کشته شدم... امروز روز مرگ من است...مرگ احساسم ...مرگ عاطفه هایم امروز او می رود بی آنکه بداند به حد پرستش دوستش دارم!! آه..! زمانه... آخرین بازی ات را هم با من کردی و تنها دلخوشیم را از من گرفتی...! ولی هرکه نداند تو که میدانی او حق مسلم من بود..چرا که او هدیه ای بود که خدا برای منه تنها فرستاده بود... پس چرا...
-
به بهارم نرسیدی به خزانم بنگر...
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 10:55
خوش بحالت که منو یادت نیست خوش بحالت که فراموشت شد خوش بحالت که از این تاریکی یه ستاره سهم آغوشت شد خوش بحالت که دلت آرومه خوش بحالت که پریشون نیستی خوش بحالت که منو یادت نیست خوش بحالت که پشیمون نیستی خوش بحالتون یا هم خوشحالین خوش بحالتون با هم خوشبختین تنها باران است که گاهی ، در اوج تنهایی من ، در آن لحظه که هیچ...
-
من زنده هستم!
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 08:59
همگی دست دست خودتونم بیاید وسط اینم توویی داری میرقصی... باآهنگهای دمبل ودیمبل یعنی میشه زدبه دربیخیالی...! مگه یادم می ر ه خاطراتم با تو لهجه خندیدن حالت چشم ها تو مگه یادم می ره تو عزیزم بودی تو غم و تنهایی همه چیزم بودی تو رسیدی وقتی گرم حق حق بودم تو چرا رنجیدی ؟ من که عاشق بودم تو کوچه هنوز جای پات جا مونده تو که...
-
این من هستم که وفادار خواهم ماند
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 23:12
آدم ها واقعا عجیبند، در بچگی باید به عروسکی که با آن بازی کنند دل می بندند اما وقتی بزرگ می شوند به کسی که باید به او دل ببندند بازی می کنند…….. اونیکه رفته اگه برگشت زیاد خوشحال نشو فکر نکن عاشقته و دوست داره اینقدر رفته گشته و گشته ساده تر و احق تز از تورو پیدا نکرده !!!! . او تورا فراموش کرد به چه می اندیشی هنوز..؟...
-
السلام ای بعدماآیندگان رفتنی برشماخوش باشداین غمخانه ناماندی
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 09:19
نمیدونم چطورمیشه یک انسان...!!!آره فکرکنم یک انسان!!!!!!اییییییییییییییینقدربیتفاوت نسبت به احساس کسی که باتمام وجودش دوستش داره باشه؟وقتی اس میدادم اونم اس های عاشقانه یاحتی غمگین وازروی گلایه هرگزج نمیدادی...بهترین تفریح تودادن جک بودوخییییییلی خودت کیف میکردی دنیاروبهت میدادن اگه جک واست میگفتن!فقط حال خودت واست...
-
امتحان عشق
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 08:47
یک دختروپسرباهم آشنامیشن...بعدمدتی... خلاصه باهم دوس میشن و این دوستی می کشه تا یک سال ، دوسال ، سه سال ، چهار و پنج... همینطوری باهم بزرگ میشن... خلاصه بعد از این همه سال که با هم دوست بودن ، پسره به دختره میگه : چقدردوستم داری؟ دختره با مکث زیاد میگه : فکرنکنم اندازه ای داشته باشه! پسره میگه : مگه میشه آدم هیچ عشقشو...
-
گناه من چی بود
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 00:39
دلم گرفته امشب... دلم گرفته امشب گریستم به بخت بدچقدرسخته بیخبری گریستم به سرنوشت بی تغییرچقدرتلخه دلسپردن دلدادگی... توزندگی تازه داشتم رنگ خوشبختی روباهت میدیدم اماعمرسبزی زندگی ماسیاه شدچه زود!وقتی که خیانت توبه لجن کشیدعشق پاکمون رو... گناه من چی بودکه عاشقت شدم گناه من چی بودکه وابسته ودلبسته وخاطرخواه ومجنونت...
-
بخوان بهار...
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 10:28
یادم میاداین آخرامیگفت بیارابطمون فقط دوستی معمولی باشه ومن قبول نمیکردم آخه چطور... یادم میاداین آخرامیگفت بیارابطمون فقط دوستی معمولی باشه ومن قبول نمیکردم آخه چطوریک عاشق میتونست دیگه عشق ونثارمعشوقش نکنه!چطورمنی که کاسه عشقم به اندازه اقیانوس لبریزشده بودمیتونستم فقط دوست سادش باشم.میخواست هرجورکه شده م کنارش باشم...
-
طفلی دل صبورم
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 02:13
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد یا آن که گدایی محبت شده باشد خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است بگذار که آیینه نفرت شده باشد روزگاری یک تبسم یک نگاه گرمترازآغوش صدعشق بودروزگاروفابه عهدوپیمان هاقول وقرارهاسرمشق بودروزگاری بهارفصل سبزی وطراوت یک رنگ بودنگفتمت کارتونیرنگ بودتمام حرفات کشک بودوتمام روزهای دوری برایم...
-
خودم کردم که لعنت بر خودم باد...
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 23:34
من اگرچه تکراربودم اماتکراروفاداری وگدشت بودم توگرچه تکراربودی اماتکرارتازگی توطراوت بودی من خودم کردم ه لعنت یرخودم باد بکسی دل دادم ک سلطان دل شکستن بود تافهمیدعاشقشم ودوستش دارم خوردم کرد... باران همیشه از سقف سست بداخل اتاق می چکد و شهوت از مغز پوک شکست... از یک عاشق شکست خورده پرسیدم: بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق...
-
دوستی پروانه ای
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 01:17
یک شب سرد پاییز یک پروانه اومد پشت پنجره اطاق پسرک و به شیشه زد: تیک! تیک! تیک! پسرک که سرش حسابی گرم بود، برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست! پروانه با شور و شوق گفت: میخوام باهات دوست بشم، لطفا پنجره رو باز کن. اما پسرک با اوقات تلخی جواب داد: نمیشه، تو یه پروانه هستی! پروانه خجالت زده سرش رو کج کرد و با صدای...
-
آخرین بهار...
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 00:04
چقد تلخه به همه آرامش بدی ... سنگ صبور همه باشی .... پای حرفا و درد و دل های همه بشینی و به حرفاشون گوش بدی ...!! ولی وقتی خودت یه شونه گرم واسه دلتنگیات نیاز داری ... هیچکـــــــــــــــ س ... کنارت نباشه که آرومت کنه ....!!! تو رفتی... امّا یادت رفت خنده هایت را ببری و تصویر ِ چشمان ِ زیبایت را از پشت ِ پلک هایم پاک...
-
آذر۹۱هم نوشتم واست ...
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 08:46
نمیدونم باکی وکجایی حتماالان خانواده دورهم عضوجدیدهم اومده کنارتون فراموشم کرده ای بیش وکم چقدربهم نزدیک شدین محرم شدین!کنارهم وقتی فکرمیکنم میخوای توآغوش کسی دیگه باشی ازشبهابیذارم مخصوصاشب جمعه مث دیوونه هاشدم ...نمیشه بگم چطوری........... شایدم خبری نیست وخواستی دک بشم!هرچی که هست سوووووووووووووووووختم کاش میتونستم...
-
آخرین حرف...
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 08:24
دردودلام روواست نوشتم زندگیم وچه ساد باختم ازتونامردی دیدم اماتموم شدچه احمقانه سوختم وساختم حالابریدم مث توازت گذشتم تااون دنیاجلوت وبگیرم بگم که باختم جرمم توبودی عشق توبانفرت ازت آمیخته شدانگارتورونداشتم تسلیت دل صبورم میدونست مجنونشم اما...میدونست نفسمه اما... گذشت لحظه های با تو بودن و در پاییز عشقمان نامی از...
-
من همیشه تشنه ما بودم و تو همیشه از من سیر بودی…
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1392 12:06
چگونه در این چشم های زیبا جا داده ای این همه دروغ را؟! تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند .. عاشق که شدی کوچ میکنند با تو از عشق میگفتم از پشیمانی و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!… در جواب صدایی بی وقفه می گفت: “دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!!!” نفرین ؟ ! نه هرگز...
-
خداحافظ نامهربان
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1392 00:10
تنهایم گذاشتی تنهاشدم ! در تنهایی تنهاییت امیدوارم تنها بمانی امروز دیگر تو را ترک خواهم گفت . اصرار نکن دیگر نمی مانم. بعد از این همه که مرا آزردی حالا در این دقایق آخر با من مهربانی می کنی؟ این اشکهای گرم و سوزانی که در چشمانم غلتانست با تو چه می گویند و از من چه می خواهند؟ جز اینکه تنها وفاداری را آرزو می کنند؟ ولی...