چندروزه هواخیلی سردشده بوداونم توآبان ماه،داشتم باخودم فکرمیکردم کفش چی بپوشم یادکفشهای بوت
گرمی که واسم خریده بودی افتادم ناگهان بی اختیارلبخندزدم وبعدمدتهاکه ازجدایمون میگذره به یک چیزمثبتی ازتوکار
خوب وخیری که انجام دادی فکرکردم.امایادم میادتولیست وسایلی که ازتوبعدجدایمون قراربودنابودکنم اسمی
ازکفش نبود!حالاکه خوب فکرمیکنم می بینم اون لیست وتوهوای گرم نوشته وکفشهاروجمع کرده بودم وجلو
چشم نبودآخه کفش های جدیدی جاش روگرفته بودن!درست مث علاقه توبه من هرچندکه شایدسرنوشت
ماآدمامث همین کفش باشدوهرچه خوارآیدروزی بکارآید!فقط من که پات رونمیزدم درحیرتم چرا
یکــــــــــــــ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳﮑﻮﺗــــــــــــ !
ﺑﺨــﺎﻃــــﺮِ ﺗﻤــﺎﻡِ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾــــﯽ ﮐــﻪ ﺩﺭ
ﺣـــﺪِ ﯾﮑـــــ ﻓﮑـــﺮ ﻣﺎﻧـــﺪﻧــﺪ!!!...
تو تمام دنیای منی...
اما
به دنیا اعتمادی نیست...
ده فرمان "ریچارد داوکینز" برای زندگی بهتر:
۱- با دیگران کاری نکن که نمیخواهی با تو بکنند.
۲- بکوش تا هیچ گاه آسیبی به کسی وارد نکنی.
۳- با دیگر انسان ها، موجودات زنده و کل جهان با عشق، صداقت، وفا و احترام رفتار کن.
۴- از تبهکاری چشم نپوش و اجرای عدالت دریغ نورز، اما همواره آماده باش تا فرد بدکاری را که به بدی خود اذعان کرده و صادقانه پشیمان است ببخشی.
۵- زندگی ات را با حس شادی و شگفتی پی گیر.
۶- همواره بکوش چیز های تازه بیاموزی.
۷-همه چیز را بسنج، همواره باورهای خود را با واقعیت باز آزما و آماده باش
حتی عزیزترین باورهایت را هم که با واقعیت نمی خواند کنار نهی.
۸- هرگز به دنبال سانسور کردن خود یا دوری جستن از مخالفانت نباش همواره به دیگران حق بده تا مخالف تو باشند.
۹- عقاید خود را مستقلاً و بر مبنای خرد و تجربه خود برگزین، نگذار دیگران تو را به پیروی کور کورانه بکشانن.
۱۰-همه چیز را به پرسش بگیر.
شادم زیرا در لحظه زیستن را با تمام وجود تمرین می کنم
هر چه بود گذشت من بودم که نمی گذشتم
ماههاوشایدسالها گذشته دور تر می شد و من به او نزدیک تر
امروزم در دیروزهایم گم شدند و حال دریافتم
اگر دیروز را گم کنم امروز را پیدا خواهم کرد
من دریافتهام که دوست داشته شدن هیچ و اما
دوستداشتن همه چیز است و بیش از آن بر این باورم که، آنچه هستیِ ما را پر
معنی و شادمانه میسازد، چیزی جز احساسات و عاطفه ما نیست...
پس آنکس نیک بخت است که بتواند عشق بورزد...!
-------------------------------------
شادمانیهای کوچک/هرمان هسه
زندگی را دوست دارم،
هرچند گاه به طرزی نومیدکننده در اندوه بسر میبرم،
و با این حال در آن زمان میدانم،
و مطمئن هستم،
که هنوز زنده بودن و زندگی کردن چیز باشکوهیست...
-----------------------------------
ترجمهی آزاد از متن آگاتاکریستی