ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عجب طعم عجیبی دارد دوست داشتن تو ... دوست داشتن ، بدون انتظار ِ داشتن ...
گلایه ای کوچک گوشه ی دلم ، سنگینی میکند ... بگذار تا بگویم که از رفتنت گله ای نیست ...
رفتن ، " حقت " بود ... ولی " حـــــــــــــــــــــلالت
نمـــــــــــــــیکنم " ... حــــــــــلالت نیست عاشقانه هایم که به پای
تو هدر رفت ...
بعدازمدتهابی خبری دیدم تو۲تااس ام اس دادی وخواستی حلالت کنم وحرف دیگه ای نوشتی که برایم
زیادعجیب نبودازتوکه چنان نوشتی برام انگارهمین یکساعت پیش بوده که ازهم بیخبربودیم!
امامن جواب ندادم وجودم پرازضطراب وهیجان بودوسردرگم که چی بایدبگم؟توهمین فکرآبودم که دوباره
اس دادی که تنهاامیدم تویی و....!نمیدونم چرااون لحظه ج دادم که باشه واست جورمیکنم!?
هرگزفکرنکردم بایدجواب ردبدم امااگه نمیشناختمت میگفتم چه پرروست که بعداز۴ماه و۱۰روزبرگشته
بدون هیچ حرفی داری میگی تنهاامیدم تویی که...توهم تنهاامیدمن بودی اماببین اینه وضعم!خب میدونی هرگزمنه احمق ناامیدت نکرده بودم حالا
همه جارفتی وبه ناچارجام شوکران رونوشیدی وبه من اس دادی.خوب این آخرین وصیت من بودکه گفتم که
مشکلی وغمی ودردسری برات پیش اومدبیاسراغم
اومدی سراغم جانم بقربانت اماحالاچرا!؟اومدی امانپرسیدی خوبم یابدم نپرسیدی روزگارم چگونه
میگذرد!البته منظورازاومدنت اس ام اس بود...اگرازاحوالات من نپرسی پس دلیلی نداردکه بگویم
خوبم دلیلی نداردبدانی خوبم اصلاچه کاریه من که نسبتی ندارم من فقط احمقی بودم که حس میکنم
سواستفاده ازمن شده وداره میشه!سواستفاده ازاحساسم...داری میخونی بهار؟ببین روزگارم رو!من
این ۲روزه حالم دوباره خراب شده باهرصدای زنگی میترسم منی قبلاباهرصدای میگفتم ای جانم بازعزیزمه
اماحالاداغونم بخاطراینکه نکنه بخوادبگه دوباره حلالم کن که من نمیکنم!میترسم بگه ازدواج کرده بگه
منوبه عنوان یک خریایک برادر میبینه میترسم جواب ندم میترسم جواب بدم ازسکوت ازخاموشی ازهمهمه ازتکرارازاصرارازلبخندظاهری ازگریه پنهانی میترسم!ا
من فقط نمیخواستم ازکسی دیگه کمک بخوادمیدونم دنیاپرازگرگ وروباهه...
نمیدونم چی میشه امامن دیگه روح وجسمم مال تونیست تویی که مال کسی دیگه ای فقط سرقولی که دادم ایستادم
... می اندیشم اون روزی که بلندفریادمیزدم وگریه میکردم توکجابودی اون روزایی که دیگه واسم ارزش قایل
نبودی دیگه مهم نبودچی به سرم میادتودیگرصدایم رانمیخواستی بشنوی!
چه آشوب عجیبی هس وقتی که می اندیشم درنبودم هنگام جدایی کجاهابودی وچیکاراکردی وباکی بودی...
نگـران مـن نبـاش
مـن آنقـدر امـروز و فـرداهـای نیـامـدن را دیـده ام،
کـه دیگر هیـچ وعده بی سرانجامی خواب و خیال آرزویم را آشفته نمی کند!
حـالا یاد گرفتـه ام
کـه فـراموشی دوای درد همـه نیـامدن ها و نداشـتن ها و نخواسـتن هاستـــ !
تابحال فهمیدی دردی دارم یامشکلی اگه غمگین بودم اگه داغون بودم اگه داغون کردم همه چی رواگه خراب کردم همه
اونچه که یک زمانی ساختم بخاطرتوفهمیدی!!!
گناه کردی رفتی شکستی خیانت کردی سوزاندی وبرگشتی...گناه کردی
خواستم بانبودنت بابهارم کناربیام امانشد!خواستم دلم سنگ بشه اماتنگ شد!میخواسنم نفرین کنم شدم
سبب خیرخواستم صدام ونشنوی گفتی صداکن منوخواستم همونبینیم گفتی ببین منو...خواستم
اما...دارم میجنگم...وقتی که لبریزعشق بودم رفتی وسردشدی وعشقم هدررفت عشقی
که اگربه مترسک نثارمیشداگه مزرعه
روکلاغهامیخوردن به کویرراگرهدیه میشدگلستان میبود
مـن زاده ی احســاسـم !!!منوبه بازی نگیر
دل خورم اماانسانم متنفرم ازت اماعاشقم من سوختم
نننننننننننننننننننننه! ببخشید ها ولی دیوااااااانههههه!
پول رو ندی بهش!!!! معلومه که داره پررویی میکنه! چرا میذاری سوایتفاده کنه اخهههه!
دنیا پر گرگ و روباه هست که هست! همیشه که نمی تونی خودت رو قربانی کنی!!!!! بعدم مطمئن باش به گرگ و روباه ها هم رو انداخته و نتیجه نگرفته که اومده سراغ تو..... تازه مگه اون این مدت فکر کرده بودکه چقدر عذاب میکشییی؟!!!!
ﮔـــــﺎﻫﯽ ﻧـــــﻪ ﮔﺮﯾـــــﻪ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﻣﯽ ﮐﻨــــﺪ
ﻧــــــــﻪ ﻓﺮﯾـــــــــﺎﺩ ﺁﺭﺍﻣــﺖ ﻣﯽ ﮐﻨــــــــﺪ
ﻭ ﻧـــــــﻪ ﺳﮑــــــــﻮﺕ
ﺁﻧﺠـــــﺎﺳﺖ ﮐـــــﻪ ﺑـــﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺧﯿﺲ
ﺭﻭ ﺑـــﻪ ﺁﺳﻤـــــﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ
ﺧﺪﺍﯾــــــﺎ
ﺗﻨﻬـــــﺎ ﺗــــﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺗﻨﻬـــــــﺎﯾﻢ ﻣﮕـــــــﺬﺍﺭ ...
بابت کامنت قبلی ببخشید!!!!
راستش خیلی برات ناراحت شدم و اصلا نفهمیدم چی نوشتم ....
میدونم الان حال خوبی نداری ... از یه طرف از اینکه گفتی کمک می کنی ناراحتی از طرفی هم ترس روبرو شدن دوباره باهاش و از طرفی هم دلخوری های قبلی... همه ی اینا رو تجربه کردم و درک میکنم!
بهترین کار الان اینه که اگه برات امکان داره یه روز یا دست کم بعد از کار تا روز بعد مبایلت رو خاموش کنی و به اتفاقی که افتاده اصلا فکر نکنی. بعد صبح فرداش قبل از اینکه مبایلت رو روشن کنی، خوب فکر کن فرض کن کسی که اینهمه مدت ازت خبری نگرفته و حالا که کمک لازم داره فیلش یاد هندوستان کرده اون نیست و یکی از آشناهاته! یه نکته مهم هم یادت نره اون به هیچ وجه تصمیم نداره برگرده! اگرم بخواد باز در ارتباط باشین فقط و فقط یه دوست معمولی میخواد این رو صد در صد مطمئن باش! همه ی جوانب و منطق و حتی هم احساساتت رو در نظر بگیر و بعدکه خوب فکر کردی و تصمیم بگیر می خوای چی کار کنی. هر تصمیمی که اونموقع گرفتی، بهترین و درست ترین تصمیمی هست که میتونی توی این شرایط بگیری
و را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
تو را به خاطربوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...
" پل الووار ، ترجمه احمد شاملو "
کجایی پس؟!
بعضی آدم ها را نمیشود داشت ...
فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت !
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها ! اصلا به آخرش فکر نمی کنی...
آنها برای اینند که دوستشان بداری آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق !
یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست ...!
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد ...!