دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

اومدی سراغم جانم ...

در طول زندگیم خیلی پیش بینی های اشتباه کردم

اما احمقانه ترینش این بود که خیال می کردم روزی متوجه میشوی

که چقدر در حقم بدی کرده ای .....

نگاره: ‏مـــــن
 دستم بـه جایـی بـند نبود
 او
دلـــش.....!!!‏

عجب طعم عجیبی دارد دوست داشتن تو ... دوست داشتن ، بدون انتظار ِ داشتن ...

گلایه ای کوچک گوشه ی دلم ، سنگینی میکند ... بگذار تا بگویم که از رفتنت گله ای نیست ...

رفتن ، " حقت " بود ... ولی " حـــــــــــــــــــــلالت نمـــــــــــــــیکنم " ... حــــــــــلالت نیست عاشقانه هایم که به پای تو هدر رفت ...



بعدازمدتهابی خبری دیدم تو۲تااس ام اس دادی وخواستی حلالت کنم وحرف دیگه ای نوشتی که برایم

زیادعجیب نبودازتوکه چنان نوشتی برام انگارهمین یکساعت پیش بوده که ازهم بیخبربودیم!

امامن جواب ندادم وجودم پرازضطراب وهیجان بودوسردرگم که چی بایدبگم؟توهمین فکرآبودم که دوباره

اس دادی که تنهاامیدم تویی و....!نمیدونم چرااون لحظه ج دادم که باشه واست جورمیکنم!?

هرگزفکرنکردم بایدجواب ردبدم امااگه نمیشناختمت میگفتم چه پرروست که بعداز۴ماه و۱۰روزبرگشته

بدون هیچ حرفی داری میگی تنهاامیدم تویی که...توهم تنهاامیدمن بودی اماببین اینه وضعم!خب میدونی هرگزمنه احمق ناامیدت نکرده بودم حالا

همه جارفتی وبه ناچارجام شوکران رونوشیدی وبه من اس دادی.خوب این آخرین وصیت من بودکه گفتم که

 مشکلی وغمی ودردسری برات پیش اومدبیاسراغم

اومدی سراغم جانم بقربانت اماحالاچرا!؟اومدی امانپرسیدی خوبم یابدم نپرسیدی روزگارم چگونه

میگذرد!البته منظورازاومدنت اس ام اس بود...اگرازاحوالات من نپرسی پس دلیلی نداردکه بگویم

خوبم دلیلی نداردبدانی خوبم اصلاچه کاریه من که نسبتی ندارم من فقط احمقی بودم که حس میکنم

سواستفاده ازمن شده وداره میشه!سواستفاده ازاحساسم...داری میخونی بهار؟ببین روزگارم رو!من

این ۲روزه حالم دوباره خراب شده باهرصدای زنگی میترسم منی قبلاباهرصدای میگفتم ای جانم بازعزیزمه

اماحالاداغونم بخاطراینکه نکنه بخوادبگه دوباره حلالم کن که من نمیکنم!میترسم بگه ازدواج کرده بگه

منوبه عنوان یک خریایک برادر میبینه میترسم جواب ندم میترسم جواب بدم ازسکوت ازخاموشی ازهمهمه ازتکرارازاصرارازلبخندظاهری ازگریه پنهانی میترسم!ا

من فقط نمیخواستم ازکسی دیگه کمک بخوادمیدونم دنیاپرازگرگ وروباهه...

مـی گویند لیــاقـــت نداشـت
نمـــی دانـنــــد کـــه تــــــــو
فـقـط دوستـــم نــداشتـی
هـمـیــــن ..

‎Arman Gholami's photo.‎

نمیدونم چی میشه امامن دیگه روح وجسمم مال تونیست  تویی که مال کسی دیگه ای فقط سرقولی که دادم ایستادم 

... می اندیشم اون روزی که بلندفریادمیزدم وگریه میکردم توکجابودی اون روزایی که دیگه واسم ارزش قایل

نبودی دیگه مهم نبودچی به سرم میادتودیگرصدایم رانمیخواستی بشنوی!

چه آشوب عجیبی هس وقتی که می اندیشم درنبودم هنگام جدایی کجاهابودی وچیکاراکردی وباکی بودی... 

 

 

گفتی به درد هم نمیخوریم

ولی ...

تو هیچوقت نفهمیدی که واسه دردهام نمیخواستمت ...
نگاره: ‏گفتی به درد هم نمیخوریم

ولی ...

تو هیچوقت نفهمیدی که واسه دردهام نمیخواستمت ...‏

نگـران مـن نبـاش

مـن آنقـدر امـروز و فـرداهـای نیـامـدن را دیـده ام،

کـه دیگر هیـچ وعده بی سرانجامی خواب و خیال آرزویم را آشفته نمی کند!
حـالا یاد گرفتـه ام

کـه فـراموشی دوای درد همـه نیـامدن ها و نداشـتن ها و نخواسـتن هاستـــ !

تابحال فهمیدی دردی دارم یامشکلی اگه غمگین بودم اگه داغون بودم اگه داغون کردم همه چی رواگه خراب کردم همه

اونچه که یک زمانی ساختم بخاطرتوفهمیدی!!!

گناه کردی رفتی شکستی خیانت کردی سوزاندی وبرگشتی...گناه کردی

خواستم بانبودنت بابهارم کناربیام امانشد!خواستم دلم سنگ بشه اماتنگ شد!میخواسنم نفرین کنم شدم

سبب خیرخواستم صدام ونشنوی گفتی صداکن منوخواستم همونبینیم گفتی ببین منو...خواستم

اما...دارم میجنگم...وقتی که لبریزعشق بودم رفتی وسردشدی وعشقم هدررفت عشقی

که اگربه مترسک نثارمیشداگه مزرعه

روکلاغهامیخوردن به کویرراگرهدیه میشدگلستان میبود
مـن زاده ی احســاسـم !!!منوبه بازی نگیر

دل خورم اماانسانم متنفرم ازت اماعاشقم من سوختم



هـرگاه از شـدت تنهایـی ،بـه سـرم هـوس اعتمـادی دوبـاره می زنـد ،
خنـجر خیـانتـی را کـه در پشتـم فـرو رفتـه
در مـی آورم ، مـی بوسـمش ،
انـدکی نمـک بـه رویـش میـپاشـم
دوبـاره بـر سـرجـایـش مـی گـــذارم ،
از قـول مـن بـه آن لعنتـی بگــوییـد ،
" خــیالــش تـخـــت "




حرفهایم ...

دلتنگیهام ...

و تمام اشکهای من ....

بماند برای بعد ...

تنها به من بگو :

با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت ؟


نـفــس کشـیــدن چقـــدر سخت می شود....

وقـتـی کـه ...

این حافظۀ لعـنـتـــی تــو را بـا دیـگری بـه تـصـویـر مـیـکشــد ..!







کنار یکی دیگه میبینمت

همونجوری معصوم و بی ادعا

میام و میپرسم که خوش میگذره

با دلشوره میگی ببخشید شما؟

تو دستپاچه میشی و هول میکنی
پشیمون میشم از سوال خودم
میگم ظاهرا اشتباهی شده
ببخشید از اینکه مزاحم شدم
جلو اون نمیخوام خرابت کنم
نمی خوام که اینجوری شرمنده شی
با چشمات میخوای التماسم کنی
میدونم خجالت داری میکشی

دوباره مسیرو عوض میکنم
ولی اون حواسش به حرف منه
تو دستاشو میگیری اروم بشه
دل من یه بار دیگه میشکنه



بعضی وقتـــ ها

شریک تمام خاطراتتـــــــــــــ

فقط یک شماره ی خاموش استــــ . . .
نگاره: ‏بعضی وقتـــ ها

شریک تمام خاطراتتـــــــــــــ

فقط یک شماره ی خاموش استــــ . . .

hesam korani‏

مگه قلب من بت بود ..!!!


که خدا تو را …


برای شکستنش فرستاد ….؟


چرا ؟؟؟!!!

حــــــــــــــــــــلالت نمـــــــــــــیکنم.
نگاره: ‏مگه قلب من بت بود ..!!!


که خدا تو را …


برای شکستنش فرستاد ….؟


چرا ؟؟؟!!!

حــــــــــــــــــــلالت نمـــــــــــــیکنم.‏


ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ، ﻗﺎﻧﻮﻥ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺍﺳﺖ !


ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ


ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ


ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ


ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺑﺮﯾﺰﯼ

نــه تنهـــا ترکت می کنند …
حتـی وقت رفـتن بــا تمام پـــر رویی دستــور هم میدهند :
مواظب خودت بــاش … !!




نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تورا دارد

نمیدانم نداشتنت سخت است

یا تحمل اینکه...

دیگری تورا دارد!!!!!



حواسمون باشه ....
دل آدما....
شیشه نیست که روی اون ها کنیم...!!!!
.
.
.بعد با انگشت قلب بکشیم و ...!!
وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم و کیف کنیم...!!
.
.
.
رو شیشه نازک دل آدما...!!
اگه قلبی کشیدی ...!!
باید مردونه پاش وایسی...!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
بهار چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 ق.ظ

نننننننننننننننننننننه! ببخشید ها ولی دیوااااااانههههه!
پول رو ندی بهش!!!! معلومه که داره پررویی میکنه! چرا میذاری سوایتفاده کنه اخهههه!
دنیا پر گرگ و روباه هست که هست! همیشه که نمی تونی خودت رو قربانی کنی!!!!! بعدم مطمئن باش به گرگ و روباه ها هم رو انداخته و نتیجه نگرفته که اومده سراغ تو..... تازه مگه اون این مدت فکر کرده بودکه چقدر عذاب میکشییی؟!!!!

ﮔـــــﺎﻫﯽ ﻧـــــﻪ ﮔﺮﯾـــــﻪ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﻣﯽ ﮐﻨــــﺪ
ﻧــــــــﻪ ﻓﺮﯾـــــــــﺎﺩ ﺁﺭﺍﻣــﺖ ﻣﯽ ﮐﻨــــــــﺪ
ﻭ ﻧـــــــﻪ ﺳﮑــــــــﻮﺕ
ﺁﻧﺠـــــﺎﺳﺖ ﮐـــــﻪ ﺑـــﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺧﯿﺲ
ﺭﻭ ﺑـــﻪ ﺁﺳﻤـــــﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ
ﺧﺪﺍﯾــــــﺎ
ﺗﻨﻬـــــﺎ ﺗــــﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺗﻨﻬـــــــﺎﯾﻢ ﻣﮕـــــــﺬﺍﺭ ...

بهار چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:26 ق.ظ

بابت کامنت قبلی ببخشید!!!!
راستش خیلی برات ناراحت شدم و اصلا نفهمیدم چی نوشتم ....

میدونم الان حال خوبی نداری ... از یه طرف از اینکه گفتی کمک می کنی ناراحتی از طرفی هم ترس روبرو شدن دوباره باهاش و از طرفی هم دلخوری های قبلی... همه ی اینا رو تجربه کردم و درک میکنم!
بهترین کار الان اینه که اگه برات امکان داره یه روز یا دست کم بعد از کار تا روز بعد مبایلت رو خاموش کنی و به اتفاقی که افتاده اصلا فکر نکنی. بعد صبح فرداش قبل از اینکه مبایلت رو روشن کنی، خوب فکر کن فرض کن کسی که اینهمه مدت ازت خبری نگرفته و حالا که کمک لازم داره فیلش یاد هندوستان کرده اون نیست و یکی از آشناهاته! یه نکته مهم هم یادت نره اون به هیچ وجه تصمیم نداره برگرده! اگرم بخواد باز در ارتباط باشین فقط و فقط یه دوست معمولی میخواد این رو صد در صد مطمئن باش! همه ی جوانب و منطق و حتی هم احساساتت رو در نظر بگیر و بعدکه خوب فکر کردی و تصمیم بگیر می خوای چی کار کنی. هر تصمیمی که اونموقع گرفتی، بهترین و درست ترین تصمیمی هست که میتونی توی این شرایط بگیری

و را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...

" پل الووار ، ترجمه احمد شاملو "

بهار چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:14 ب.ظ

کجایی پس؟!

بعضی آدم ها را نمیشود داشت ...
فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت !
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها ! اصلا به آخرش فکر نمی کنی...
آنها برای اینند که دوستشان بداری آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق !
یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست ...!
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد ...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد