دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

دل دله دیوونه

سخت است سکوت کردن وازتونگفتن ولی دلم خیلی هوات روکرده وبی اختیاروقتی بیادتومیوفتم اشک...

 عشق وتنفرم بتوبی اندازه هست آرزومیکنم کاش برگردیم به گذشته ومن جبران میکردم اشتباهاتم روکاری نمیکردم که دوستیمون مث دوستی خاله خرسه بشه...دیگه به اندازه بهت محبت میکردم نه بی اندازه

میدونی من اهل انتقام نیستم امابخاطرشکستن دل وبازی بااحساسم وعذاب دادنمبایدباتوچه کنم!!!

نمیشه آروم بودنمیشه امانمیتونم آرامش تورووخوشبختی توروفدای خواسته های خودم بکنم قربانی بلایی ک سرم آوردی بکنم این دل دله دیوونه منه که میخواست تمام عشقی که داره بهت هدیه کنه...

برای هزارومین باردلم گرفته وشباهنگام خداراصداکردم وبااشکی که ازگونه ام به پایین میلغزیدجستجومیکردم خاطرات بهاریمون رو!صدات زدم امابازهم جوابی نشنیدم...همیشه باخودم میگفتم هیچی نمیتونه رابطه منوتوروخراب کنه وباسرنوشت میجنگیدم باخودم وتومیجنگیدم نمیذاشتم سردی تووحرفهات منوازمیدان بدرکنه ولی اون لحظه هایی که داشتی باحرفهات ورفتارات شکنجم میدادی من خیلی خودم وکنترل میکردم که بهانه ای دستت ندم وسعی میکردم بهت بیشترعشق بورزم امانمیشدخون به مغزم دیگه نرسیدبعدازیک سال عذاب سعی کردم آروم کناربکشم تاتومث من عذاب نکشی ولی توچه میدونی بادوری ازتوعذابم بیشترشده...عذابم بامرگ پایان میابدوبس تورودوست دارم بخاطرلحظات خوبی که بهم هدیه کردی وبخاطرخراب کردنش ازت بیزارم کاش جورد دیگه تموم میشد...


غم دنیاست وقتی عشقت دور از اینجاست

وقتی دل بی رمق و خسته و تنهاست

غم دنیاست دل آدم بشه حساس

وقتی عشقت تو دلش نباشه احساس

نباشه احساس...

غم دنیاست اون بره و ترکت کنه

هیچکسم نباشه که درکت کنه

غم دنیاست اون لحظه ی خداحافظی

بفهمی که دیگه بهش نمیرسی

غم دنیاست اون بره و ترکت کنه

هیچکسم نباشه که درکت کنه

غم دنیاست اون لحظه ی خداحافظی

بفهمی که دیگه بهش نمیرسی

غم دنیاست وقتی عشقت بد شه خیلی

وقتی که به تو نداشته باشه میلی

غم دنیاست وقتی خوابشو ببینی

اما هیچوقت نتونی پیشش بشینی

پیشش بشینی...

غم دنیاست اون بره و ترکت کنه

هیچکسم نباشه که درکت کنه

غم دنیاست اون لحظه ی خداحافظی

بفهمی که دیگه بهش نمیرسی

غم دنیاست...


بغض داری؟


آروم نـیستی؟


دلت بـــراش تـنگ شده؟


حــــوصله هـیـچـکسو نــــداری؟


حالا...


یــاد لحظه ای بیفت کـه اون هــمه بی قــــراری هــای تــــو رو دیــــــد ،امـــــــا !


چـشمـاشـو بست و رفــت... !


یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی

بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی

بذار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس

بذار حبس ابد باشم ، توعشقی که برام رویاس

بذار با گریه این بارم ، بگم خیلی دوست دارم

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم

دلم میگیره هر روزی ، که میبینم تو دلگیری دارم

میمیرم از وقتی ، سراغم رو نمی گیری

نگام رو از تو دزدیدم ، با این چشمای غم بارم

نمی خواستم بدونی که ، چقدر چشمات رو دوست دارم

ولی با گریه این بارم ، می گم خیلی دوست دارم

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم

نظرات 1 + ارسال نظر
بهار پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:32 ب.ظ

دکتر می‌گوید دهانت را باز کن. می‌گوید این طوری نه، گنده باز کن! باید دندان عقلت را بکشی. به این فکر می کنم که تو، چقدر شبیه بودی به این دندان عقلی که دکتر می‌گوید. پوسیدگی نداشتی ولی سیستم من را ریخته بودی به هم و جای بقیه را تنگ کرده بودی.
دندانم مقاومت می‌کند، لثه‌ام هم. نمی‌خواهند از هم جدا شوند، بعد این همه سال ریشه دواندن و همسایه‌بازی. یاد تو می افتم باز، یاد خودم، بعد آن همه سال ریشه دواندن و همسایه بازی... اشکم می‌ریزد از گوشه چشمم. دکتر می‌پرسد خوبی؟ با سر اشاره می‌کنم که یعنی آره، می گوید: نباید درد داشته باشد با اون همه آمپول بی‌حسی.
دهمین گاز استریلی است که چپانده‌ام توی دهنم، خونش بند بیا نیست. دست‌هایم شده‌اند یک تکه یخ، سرم داغ است، گیج می‌خورد و درد می‌کند، دهانم طعم خون می‌دهد، حرف نمی‌توانم بزنم، می‌خواهم صدسال سیاه جای بقیه باز نشود!
گریه می‌کنم. درد می‌کنه مگه؟ سرم را تکان می دهم. دلم می خواهد بگویم «هنوز هم آره» ولی آدم با حرکت سرش فقط می تواند بگوید «آره»، نه بیشتر.
دکتر می گوید که یخ بگذار روش، می‌بنده خون رو. نه دکتر، فایده نداره، من قبلا، سال ها قبل امتحان کرده‌ام، یخ هم جواب نمی دهد... طول می کشد... زمان می برد...
همکارم می گوید: لابد تو بدزخمی، من کشیدم دو ساعت بعدش تمام شد، بسته شد، تو دو روز و نیم است که کشیدی، هنوز مثل ساعت اولش خون می آید. چه خوب که همکارم از تکان دادن سر فقط می گیرد که یعنی آره...
دکتر می گوید: دهانت را باز کن، باز می‌کنم. می‌گوید این طوری نه، گنده باز کن! می‌گویم: ببین، هم زخمش بسته شده، هم این که چه تر و تمیز جای بقیه باز شده.
جای خالیش هنوز درد می کند... دکتر نمی داند.
اعظم ایرانشاهى

ختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه

مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست

پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است

رهروی گفت: کوچه ای بن بست

سالکی گفت: راه پر خم و پیچ

در کلاس سخن معلم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ

دلبری گفت: شوخی لوسی است

تاجری گفت: عشق کیلو چند؟

مفلسی گفت: عشق پر کردن شکم خالی زن و فرزند

شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه

شیخ گفتا: گناه بی بخشش

واعظی گفت: واژه بی معناست

زاهدی گفت: طوق شیطان است

محتسب گفت: منکر عظماست

قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت
جاهلی گفت: عشق را عشق است

پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت

رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است

دیگری گفت: از آن بپرهیزید یعنی از دور کن بر آتش دست

چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم

طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد