هوا تو کردم.
من حیرون تو این روزا هوا تو کردم.
دلم میخوادت
میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم.
هوایی میشم
همون روزا که میبینم هوام و داری.
میخوام بدونم
تا کی میخوای ببینی و به روم نیاری.
دلم و دست و دادم.
من دلتنگ احساسی.
نمیزاری که تنها شم.
تو رو من خیلی حساسی.
دلم و دست و دادم.
دلم و آسمونی کن.
همیشه مهربون بودی.
دوباره مهربونی کن.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥.
چه روزا حالم و دیدی.
چه شبایی که رسیدی.
تو صدای دل تنهای من و شنیدی.
تو که دردام و میدونی.
تو که چشمام و میخونی.
بده بازم به دل من یه نشونی.
دلم و دست و دادم.
من دلتنگ احساسی.
نمیزاری که تنها شم.
تو رو من خیلی حساسی.
دلم و دست و دادم.
دلم و آسمونی کن.
همیشه مهربون بودی.
دوباره مهربونی کن.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥.
من حیرون تو این روزا هوا تو کردم.
دلم میخوادت
میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم.
هوایی میشم
همون روزا که میبینم هوام و داری.
میخوام بدونم
تا کی میخوای ببینی و به روم نیاری.
دلم و دست و دادم.
من دلتنگ احساسی.
نمیزاری که تنها شم.
تو رو من خیلی حساسی.
دلم و دست و دادم.
دلم و آسمونی کن.
همیشه مهربون بودی.
دوباره مهربونی کن.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥.
چه روزا حالم و دیدی.
چه شبایی که رسیدی.
تو صدای دل تنهای من و شنیدی.
تو که دردام و میدونی.
تو که چشمام و میخونی.
بده بازم به دل من یه نشونی.
دلم و دست و دادم.
من دلتنگ احساسی.
نمیزاری که تنها شم.
تو رو من خیلی حساسی.
دلم و دست و دادم.
دلم و آسمونی کن.
همیشه مهربون بودی.
دوباره مهربونی کن.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥.
پای هر خداحافظی محکم باش ...
کم کم یاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند ...
کم کم یاد می گیری
که حتی نور خورشید هم میسوزاند
اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی
تا برایت گل بیاورد ...
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
"یاد می گیری که خیلی می ارزی" ...
(خورخه لوییس بورخس)
اسمش را می گذاریم دوست مجازی
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته
خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند
حس میکنم1روح در2تن هستیم
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد
وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش
وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد می شود
مطمئن می شوم که حقیقیست
هرچند کنار هم نباشیم
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،
ازصمیم قلب دوستش دارم
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم
هرکجا که باشد ...
سلااام!
این دلتنگی و بلاتکلیفی بین عقب و دل دیوانه میکنه ادم رو ...
راستش تو رو نمی دونم اما من الان که فکر میکنم می بینم گاهی این خود مخن بودم که بخاطر وقت و احساسی که براش خرج کرده بودم، ته دلم نمیخواستم که از زندگیم بیرون بره!!!! اینو وقتی فهمیدم که نشستم و روی یه برگه یه طرف نوشتم چرا میخوام از زندگیم حذفش کنم و طرف دیگه اش چرا میخوام توی زندگیم باشه... میخوای تو هم امتحان کن! شاید حالت بهتر شد یا دست کم متوجه شدی که کجای کاری...
بعد که نوشتی، بخونشون و ببین دلایلی که نوشتی چقدر منطقی و درسته و دلایلی که بی منطق هست رو حذف کن
مثلا من یه دلیل اینکه میخواستم برگرده این بود که یه عالمه وقت و عمرم رو صرف رابطه مون کرده بودم بعدش با خودم فکر کردم دیدم خوب الانم که دارم وقت بیشتری رو براش هدر میدم و هر چی کشش بدم به نتیجه که نمیرسه فقط وقت بیشتری رو هدر میدم!!!!
راستی من یادم نمیاد برای این پستت یادداشت گذاشته باشم اما یه یاداشت ازم هست
هر کس که از نظر عاطفی نیروی بیشتری میگذارد بیشتر درد میکشد. طبیعی است که بیشتر هم جیغ بزند...
یه چیز دیگه!! من سعی میکنم از کسی متنفر نباشم ...آخه وقتی از کسی نفرت داشته باشی این تویی که اذیت میشی و انرژیت رو صرف تنفر میکنی
چرا پایین اسم وبلاگت bahar61 هست (اینو اگه نخواستی جواب نده
)
بهتر نیست جای تنفر رو توی قلبت برای مجبت و عشق خالی کنی؟!
بعد یه فضولی!
چه زیبـا نقش بـازی می کنیـم
و چـه آسان در پشـت نقابهایـمان پنهان می شـویم ؛
حتی خــدا هم از آفرینش چنیـن بازیگرانی در حـیرت است …!