وقتی دلمو شکستی
چــــــــقدر خوب است ،
کسی که خیلی دوسِت داره، همش نگرانته.
عکســـــت را نگــــاه میکنــــم
این که تو با دیگری باشی و من با خیال تو ؛
نه به دیروزهایى که بودى فکر مى کنم ؛
دوست بدار آن هایی را که در زندگیت نقشی داشته اند
فرق بزرگیست
دلم پُــــــــــر است
کاش نازم برات خریدارداشت من رفتم تاتوبیایی ودستم وبگیری بگی بلاخره درست میشه عزیزم. نویـ ـسنـ ـده : ایمانا تـ ـاریـ ـخ : سه شنبه 15اسفند1391
تو هر چه میخواهی مرا بخوان نمیــــــــفروشــــــــــم..!
![]() مـــن
چه لذتی داره اینکه
رابطه ای که توش اعتماد نیست
دل کندن از اون همه عشقی
که به تو داشتم
همه چیز " زیادش " دل را می زند
شاید از مد افتاده باشد
باید به بعضی ها گفت : ناراحت چی هستی ؟!
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
وقتی از تو دل بریدم جز خودت چیزی ندیدم پی هر کسی که رفتم آخرش به تو رسیدم حالا که رفتم و گشتم میبینم تکی تو دنیا انگار اسمون نمیخواست ببینه ماها رو با هم گل سرختو گرفتی دادی دستم گل مریم عشقتو خواستم بذارم لای خاطرات دفتر توی یک غروب جمعه اصل مطلبو نوشتم حالا که رفتم و گشتم میبینم تکی تو دنیا یادته خواستی بمونم ناله کردم که نمیشه اما اسمشه که نیستی با منی همش….همیشه من و تو سرش نمیشه میزنه چه تیشه هایی حالا که رفتم و گشتم میبینم تکی تو دنیا {سروده از مریم حیدر زاده }
ای خدای مهربون دلم گرفته از این ابر نیمه جون دلم گرفته از زمین و آسمون دلم گرفته آخه اشکامو ببین دلم گرفته تو خطاهامو نبین دلم گرفته تو ببخش فقط همین دلم گرفته... عاشق ترعاشق تر عاشق تر از این بودم اگر لحظه پرواز، دردست نجیب تو ، کلید قفسم بود ! عاشق تر از این بودم اگر عطر نفسهات، در لحظه ی بی همنفسی ، همنفسم بودی ! عاشق تر از این بودم اگر فاصله ها را، این آینه ی شب زده ، تکرار نمی کرد! عاشق تر از این بودم اگر هق هق ما را ، این سایه ی سرما زده ، انکار نمی کرد !
با تو بهترین بودم ، همسایه ی خورشیدی، تو نقش تبسم را از آینه دزدیدی !
عاشق تر از این بودم اگر در شب وحشت ، مثل طپش پنجره ، نایاب نبودی ! عاشق تر از این بودم اگر وقت عبورم ، آنسوی سکوت پنجره ، خواب نبودی ! عاشق تر از این بودی اگر ثانیه ها را، اندوه فراموشی من ، تار نمی کرد ! عاشق تر از این بودی اگر این دل ساده ، اسرار مرا پیش تو ، اقرار نمی کرد!
با تو بهترین بودم ، همسایه ی خورشیدی، تو نقش تبسم را ار آینه دزدیدی ... دختر
از پسر پرسید من خوشگلم؟ گفت نه گفت دوستم داری؟گفت نوچ؟گفت اگه بمیرم
برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت:پسره بغلش
کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو
بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمرم
|
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم

منو به جایی رسوند که حالا ،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!!
خب به درک...!!
کاش میتونستم کمکی بهت بکنم
ولی راستش خودمم حالم زیاد خوب نیست... این چند روزه منم دارم سعی میکنم یه نفر رو فراموش کنم ولی هر بار از دفعه قبل سخت تره
میدونم خودتم حال خوبی نداری و نمیخوام بشم قوز بالا قوز
فقط خواستم بدونی چرا زیاد نمینویسم
کجاست؟نمیدانم...
آبادوباره به سراغم خواهد آمد
ولی این بار من با آغوش باز از او استقبال میکنم
با تمام وجود به او خوش آمد میگویم.
دیگر مثل قدیم از آمدنش ناراحت نیستم.
دوست وفا داریست ، بارها و بارها او را تنها گذاشتم
ولی درست وقتی که تمام آدمهای اطرافم مرا از خود
رهاندن او با لبخندی زیبا به استقبالم آمد.
از این به بعد دوستش دارم چون با من یک دل و یک رنگ است .
تازه دارم میفهمم نبودنش برایم مصیبت است.
رفیق بی ریا وخوب من ، یار وفادار روزها و شبهای بی کسی من
فرشته مهربانم دوستت دارم .
این رو حتما بخون!
http://www.armandavari.com/?lang=fa&state=showbody_news&row_id=90
میخواهم اعتماد کنم اما بد جایی دنیا آمده ام






زمین جایگاه مار های خوش خط وخالی بود که
هر روز نیشم میزدند مرا هیچ چیز عذاب نمیدهد
جزاینکه همیشه دانسته خطا کردم،ندانسته
آلوده شدم،نشناخته وابسته شدم و
نخواسته رانده شدم.................
فرشتم مهربون بهارجون همیشه مراقب خودت باش
هر بامداد از پنجره ای باز، رو به خورشید
من تو را بهانه می کنم، شوق نگاهم نذر آمدنت...
بیایی، خم شوی،...
نجوا کنی، بپرسی...
و آن گونه که من آرزو دارم سمج شوی و بخواهی بدانی چه شده
رهایم نکنی، تا حرف بزنم
رو به رویم بنشینی، آرام بگویی من منتظرم می خواهم بشنوم
من اشتیاق حضورت را در کنارم ببینم و شنیدن ترس هایم را بی بهانه...
باورم کنی تا بتوانم از تردیدها بگویم،
از هراسی که می تواند بین من و تو فاصله بیندازد
احساست را بر زبان آوری و با نرمی نگاه به چشمانم هدیه شان کنی
آن گرمی حضورت، که شفاف بر من عیان کنی
بهتر است بدانی که قوی هستم،
اما...
من خودم هستم، تو نیستم
تو خودت هستی و من نیستی...
هر چه تو می اندیشی، برایم بی خیری ست
از درک حسی پر امید و امن در وجودی خاموش و نگاهی سرد
به بهانه هایی که در هستی مان جولان می دهند، من به چه می رسم؟
برای من... شجاع باش،
بگذار حرف های نگفته بین ما پلی شود
برای عبور سوار راهوار عشق...
شاید این گریز لحظه به لحظه، که به درد تنیده می شویم
جرعه ای از شهد مهری ست که به سراب وعده می دهیم
مقصدی که از شروع، دور و دورتر می شود
روایت روزی است که با تکیه بر دیوار غرور، در تن عادت ها طلوع می کند
و هراس از قضاوت هایی که امان فرو ریزی را از تو پس می گیرند!!
ماتت نبرد، آری لب فرو بستن از مهرورزی در روح و جسم می دود
و خیال را به مسیری هراسان روانه می کند
و تنهایی که ظالمانه می تازد هنوز!
"دوستت دارم" اگر بیان نشود، بین دو بغض فسرده شده
و همیشه پشیمانی راه بازگشت را هموار نمی کند
تا فرصتی هست...
باید حسی به دل بنشیند و شجاعت با همه وجود
تو را دلگرم کند و از دل بر زبان جاری شود
سوء تفاهم های مکرر از جامه عشق شکافته شوند
تا رویاها از نیستی به هستی رسند...
لحن صدایی که به نرمی تغییر کند
یادداشتی کوچک، عهده دار پیام محبت می شود
و تماسی که بهانه همه دلتنگی هاست
به فکر تو بودم ... به تکرار
مراقب خودت باش ، نگران نباش و من هستم
و هزاران کلام سحر آمیز دگر...
حامیان قدرتمند دل عاشقند
این است راز زیبای آفرینش،
که دریابی
............ تو محبوب دلی!
خدایا...
آنکس که در تنها ترین تنهایم تنهای تنهایم گذاشت خدایا در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار
شنیدید میگند دنیا دو روزه به خاطر اینه که یه روز خیلی خوب داره و یه روزه خیلی بد روزه خوبش از شادی دوست داری گریه کنی ولی روز بدش از ناراحتی هق هق میزنی چه دنیای جالبی ولی نگران نباش خدا تو دو روز دنیا باهاتهبا تموم وجود دستتو میگیره و آرومت میکنه فقط باید حسش کنی و دستشو محکم فشار بدی و با تموم وجود صداش بزنی کجایی دخترخدا داره امتحانت میکنه پس بخند و از هیچ چیز و هیچ کس ناراحت نباش چون یکی اون بالا هواتو داره یکی این پایین نگرانته وهر وقت خواستی میتونی روش حساب کنی