خواستــم درباره خود چیزی گویم!! دیدم نگفتن بهتــر است!! آنکه با من نمیماند همان بهتر که نشناسد مرا... آنکس که میماند خود خواهــد شناخت
باور کن خیلی حرف است
وفادار دست هایی باشی
که یکبار هم لمسشان نکرده ای
ــــلاک
کوچـــه ، حـــتــــی آدرس
خانـــــه ام را عـــــوض کــرده ام
چه فایــــده ،
یــــاد تــــــــــــــو
در پــــرت تــــرین خیـــابـــان های
این شـــهــــر هـــم مـــــرا به راحــتــی
پـــیــــدا می کـــنـــد....
.
گفت به درد هم نمیخوریم
امااوهرگزنفهمید من اورابرای دردهایم نمیخواستم . . .
خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه
کــه می شــوَد
رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت
خیالی نیست تو هم بنویس و برو... !!!
.
.
.
.
.
حـــالا که رفته اے
دلـــم براے تــو
بیـــشتر از خودم مـــےســوزد
فـــکر مــےکـنی
کســـےبه انـــدازه ے مـــن
دوســـتت خواهـــد داشـــت ...!؟
باید به بعضیا گفت عزیزم تو روی پاهات نمی تونی وایسی ؛ چه برسه به حرفات . . .
چقدر خوشحال بود شیطان......!
وقتی سیب را از درخت چیدم.....!
گمان میکرد مرا فریب داده است.....!
نمیدانست تو از من پرسیده بودی:
مرا بیشتر دوست داری یا ماندن در بهشت را؟؟؟
بـــــــــه چشمان دل انگیز تو سوگند
بــــــــــه لبهای هوس ریز تو ســوگند
بـــــــــــه انـدام چــوگـــلبرگ سپیدت
بـــــــه لبخندت،به اندوهت،امـیدت
به لبخندت که چون لبخند گلــهاست
به رخسارت که چون مهتاب زیباست
به گلهای بهار و عشق و هســــــتی
بــه آن قــــــران که آن را می پرستی
قســــــــــم ای نازنین تا زنده هستم
تو را دوست دارم می پرستم
دیگه دستات مال من نیست
حتی یاد ت مال من نیست
مال من نیست
یاد من نیست
یاته زیر بارون قدم میزدیم خاطرات مونو ورق میزدیم
دیگه نیستی به یاد من
نمی خوام باشی کنار من
تو که با من نمو ندی
چرا قلبمو سوزوندی
شدی با من غریبه
همه حرفات فریبه
من دیگه نمیخوامت
از جلو چشمام برو
این تو بودی که میگفتی میمیرم بی تو
سرت خیلی شلوغه نه
میدونم اینو
چقد ساده بودم که خوردم گول تورو
خیلی حقه بازی حالم ازت بهم میخوره
دیگه نمی خوامت افشین ازت متنفره
فقط یک سوال دارم بگو چی بود بدی من
من که با تو بودم بهونه هات الکی بود نه
تو که میگفتی من نباشم رگتو میزنی
پس چی شد چرا حالا داری قیدمو میزنی
حالا یادم نمیره منو بازی دادی
عشقمو فروختی به یک چیز مادی دادی
اخه چرا با کارت بهم ضربه میزدی
فقط سکوت میکری و حرف نمیزدی
تا اینکه خودم تو ور دیدم با اون زیر بارون با دیدنش شدم داغون
دیگه رفتی واسم لا به لای خاطراتم
دیگه دوست ندارم یک لحظه با تو باشم
واسه خاطر تومن که به هر دری زدم
من که مثل تو با احساسات بازی نکردم
ولی هرکاری کردم که تنهام نذاری
با اینکه میدونستم اصلانا دوستم نداری
همش یادم من میمونه که میگفتی مال منی فقط
تازه فهمیدم حرفات دروغ بوده همش
برو ولی حرفات یادم میمونه
بگو کی غیر من پای عشقت میمونه
داغ دلم من تازه میشه وقتی اسمت میاد
وقتی میگی با کسی نبودی حرصم میاد
دیگه حرف نزن
سکوت کن
خاطراتمو تو ذهنت مرور کن
هرچی بین من و تو بود تموم شد
حیف وقت من که پای تو حروم شد
به سلامتی اون دختری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه پسر
خوشتیپ و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی
انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی ...
وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی
خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم
امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم
حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو
فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو
حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی
حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری
حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره
حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر
امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر
حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی
بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی
نسل خوابیــــدن با اس ام اس ،
نسل درد و دل با غریبه های مجازی ،
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار ،
نسل جمــــله های کوروشـــــ و دکتــــر ،
نسل فتوشــــــــــــاپ ،
نسل دفاع از فاحشه ها....نسل ترس از رقصِ نورِ ماشین پلیس
نسل ترس از نرسیدن به یار
نسل عشق های پنهان
نسل غم
نسل اندوه
نسل ســـــــــــوخته ، نسل مـــن ، نسل تــــو !
طبیعی بود همه کارات چه خوب بود حالم من با تو
چه جوری این همه مدت نفهمیدم یک بازیه
همه ی عکس های روی دیوار برای صحنه سازیه
یک جوری وانمود کردی که گفتم عشقم من اینه
همونی که همه حرفاش دروغم باشه شیرینه
تو ثابت کردی میشه که به خوب بودن تظاهر کرد
با تکرار دوستت دارم همیشه حفظ ظاهر کرد
وابستگی هامو کشیده ی روی این صحنه
ببین دلواپسی هامو کنارم روی زمین پهنه
چقد دیر دست تو رو شد
حالا که خالیه دستام
دیگه من پشت این صحنه چقد داغون چقد تنهام
یک جوری وانمود کردی
که گفتم عشقم من اینه
همونی که همه حرفاشم دروغ باشه شیرینه
" آدمهایی که ما را ترک میکنند سه دسته اند
یک گروه آنهایی که بر میگردند گرچه نه آنها دیگر همان آدمهای سابق هستند و نه ما
گروه دوم کسانی هستند که هرگز بر نمیگردند چه آنهایی که نمیخواهند ، چه آنهایی که نمیتوانند
گروه آخر آنهایی هستند که باید دعا کنیم آنچنان پلهای پشت سرشان را خراب کنند که اگر هم بخواند ، نتوانند برگردند.
خطر ناکترین گروه سومیها هستند . چون موقع رفتن طوری ما را میشکنند ، که ما تا مدتها در کما میمانیم و خیلی دیر میفهمیم که برای چه آدمهای بی ارزشی اشک ریختیم ، احساس گناه کردیم، از خود گذشتگی کردیم ، و تا مرز نابودی ، زندگی را فدا کردیم ... خیلی دیر میفهمم ... خیلی دیر ... ولی یک روز میفهمم ...
چیزی که هرگز نمیفهمیم این است که اصلا چه چیز این آدمها را آنقدر دوست داشتیم؟
( روزی که آدمهای بزرگتری ، با ارزشهای والاتری وارد زندگی ما شدند ، آن روز قدرِ خودمان را بیشتر میدانیم )" (نیکی فیروزکوهی )
زهرا که از فروغش عالم ضیا گرفته / دین نبی ز فیضش نشو و نما گرفته
مریم زمکتب او درس حیا گرفته / جشنی به عرش اعلی بهرش خدا گرفته . . .
تولدحضرت زهراروبهت تبریک میگم
هرجاهستی شادباشی ایشالله دلم یک کوچولوبه اندازه قلب مورچه واست تنگه شده مراقب خودت باش