من برای تو بودم تو برای که بودی؟

من دیگه بچه نمی شم

به تو میگم که نشو دیوونه ای دل
به تو میگم که نگیر بهونه ای دل
من دیگه بچه نمیشم آه
دیگه بازیچه نمیشم

به تو میگم عاشقی ثمر نداره
واسه تو جز غم و درد سر نداره
من دیگه بچه نمیشم آه
دیگه بازیچه نمیشم

عقلم و زیر پا گذاشتی رفتی
تو منو مبتلا گذاشتی رفتی
به غم زمونه ای دل
منو واگذاشتی ای دل

به خدا منو رسوا کردی ای دل
همه جا مشتمو وا کردی ای دل
هرجا رفتی پا گذاشتی
فتنه برپا کردی ای دل

(می دونم تو دیگه عاقل نمی شی
تو دیگه برای من دل نمیشی)2

من دیگه بچه نمیشم آه
دیگه بازیچه نمیشم

خداوندا!
جهنمت را!
شش دانگ,
حتی بدون سند سیم سرب!
خریدارم!
جرات داری,
قیمت بده...!

میخواهم بدانم,
برای حوریانت!
پدرم باز,
خیرات می دهد!

---

بَرای نِوِشتَنَت !
همین کـِـ
گاه به گاه
با خاطِراتَت
دلم را می سوزانیــ
بَسـ است !
دیگر
اَز تو
نخواهم نِوِشتـ

خیالت تخت!

۵سال فریاد زدم

برای تو

تو

حتی یک دم

سکوت عاشقانه نیز

نثارم نکردی,

تارهای صوتی ام

رو به زوالند

به خدایمان قسم

این بار را

توبه می کنم از تو...

در حـــال انــــقضاست

اعتبــــار دوری ات

بــــــازگشت

یا ارتکاب به جرم

کدامش باز؟

حتی اگر هزاران شعر هم بسرایم

و تو با آن حجب و حیای دخترانه ات

هر بار فقط بگویی , زیبایند , چه فایده؟

چه فایده وقتی یک بار نتواستم بگویم که چشمانت,

از این هزاران شعر هم,

زیباتـرند...

او رفته است,

نمی دانم, شاید توی دالان است هنوز

چرا نشسته ام...

چرا بهت زده ی بوی این اتاق لعنتی ام...

اتاقی که لحظاتی دور نیست مهمان او بود

نگاهش

بوسه هایش

تن خیس اش

... به کجا خیره مانده ام,

نمی دانم

یعنی او رفته است ؟