دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

طفلی دل صبورم

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد

یا آن که گدایی محبت شده باشد

خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است

بگذار که آیینه نفرت شده باشد


روزگاری یک تبسم یک نگاه گرمترازآغوش صدعشق بودروزگاروفابه عهدوپیمان هاقول وقرارهاسرمشق بودروزگاری بهارفصل سبزی وطراوت یک رنگ بودنگفتمت کارتونیرنگ بودتمام حرفات کشک بودوتمام روزهای دوری برایم غصه واشک بود!کاش دستات وازم نمیگرفتی کاش بودی وسیرنگاهت میکردم مث  گذشته ها........!دلم خیلی صبوری کردخودت بهترازهرکسی میدونی،دوستت داشتم ودارم عشقم،صبورم که ازت بیخبرم ودورم...اومدم بدیدنت نخواستی خواستم بیای...به حرمت این ۵سال نمیتونستی بیای ببینمت؟قبل عیداومدم پیشت تاسال نونیومده کدورت هاروپاک کنم امانذاشتی پاک بشه که هیچ باعث شدی سال جدیدروباکینه وقهرونفرت شروع کردم ازت راضی نبودم ونیستم ومتنفرازدروغات وسردیت!آرزومیکنم برگردی به ۵سال پیش جایی که خواستی بخاطراحمدخودکشی کنی ودنبال قرص بودی کاش دستای نمک نشناس وسردت ونمیگرفتم!هربلایی اون سرت آوردتوهم سرمن آوردی

نظرات 2 + ارسال نظر
بهار پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:39 ق.ظ

آخ که اگه میشد زمان رو بر گردوند به عقب چه عالی میشد!
7 سال پیش همون بار اولی که اومد جواب سلامش رو هم نمیدادم...

مرد هنرمند هنرپیشه را عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن با دگری تجربه بستن به کار

ابوعدنان پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ق.ظ http://abooadnan.blogsky.com

احسنت شعر زیبا وخواندنی بود

ممنون ازنطرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد