حضرت عشق...دلم خانه توست.

وقتی شروع به نوشتن کردم ومشغول جمع آوری عکس ومطالب شدم هرگزگمان نمیکردم عزیزانی

بیایندوحرفهای معمولی مرابخوانندوخودراهمدردبنامند!نمیدونستم شایدبرای تخلیه احساس خودم باعث

رنجش کسی بشم یایادآوردردورنج عزیزی یشم.کیفیت مطالبم اگرخوب نیست ببخشیدچون من هرگزنتونستم

تراوشات ذهنی خودم رابااحساسم یکی کنم وبه زبان بیاورم!

میدونم دردهای مهم تری توزندگی هس که شایدبااهمیت ترازشکست عشقی باشه اماموضوع عشق

یک موضوع مقدس وحتی فرابشری وفرازمینی می باشدونمیتونیم نسبت بهش بی تفاوت باشیم وقتی

بدونیم سرچشمه همه اینهاخداست ومن اگرتمام اون داشته هایی که برای یک انسان فانی هدردادم رابرای

خدای حقیقی ام میگذاشتم الان مرجع تقلیدمیشدم!!!

من دریافتم که این خاصیت طبیعته وقتی که یک نفررابیشترازهمه دوست داری وهمه توجع ووقتت واحساست

روبراش میذاری تاکمبودی حس نکنه امااون ازت دورترودورترمیشه واینجاست که توهرچه داری مجبوری روکنی

مث یک برده میشی التماس میکنی امادیگه فایده ای نداره!کاش میدونستیم خدانمیگذاره کسی بیش

ازحدعاشق آفریده های خودش بشه چون میدونه بعدش دل کندن چه سخت وعذاب آورمیشه...حالابگذریم

که لیلی ومجنون یاشیرین وفرهادازدست دررفتن

تنهاعده معدودی بارش باران رواحساس میکنندوبقیه فقط خیس میشوند.پس ممنون ازتویی که احساس منو

میفهمی وناراحت ازاینکه طعم تلخ نامردی وبی وفایی روچشیدین یااگرهم مشکلی نداشتیم خب خداروشکر

همتون دوست دارم واستون بهترین آرزوهارودارم...به عنوان آخرین حرف میخوام

حقیقت تلخ دیگری درموردعشق های این دوروزمونه هست که...بخونیدبدنیست به

حقیقت عشق برسیدنمیخوام بگم همه اماداره اینجوری میشه...

ﭘﺴﺮ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺁﺭﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺸﻘﺖ ﻗﺸﻨﮕﻪ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﺘﻮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﺮﺩﺍﺭ
ﭘﺴﺮ : ﺟﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﯿﺮﯼ ﻧﮑﻦ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﺧﻮﺷﺖ ﻣﯿﺎﺩ ﭘﺲ ﮔﯿﺮ ﻧﺪﻩ ﺩﯾﮕﻪ
ﺩﺧﺘﺮ :ﻧﻪ ! ﻣﺎ ﺗﺎﺯﻩ 2 ﻫﻔﺘﻪ ﺱ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﯾﻢ
ﭘﺴﺮ : ﺗﻮ ﺩﻭﺳﻢ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﮔﺮ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﯼ
ﺩﺧﺘﺮ: ﺭﻭ ﻣﺨﻢ ﻧﺮﻭ ﺩﯾﮕﻪ؛ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻣﯿﺸﻢ ﺍﻣﺎ
" ﻋﺸﻖ ﻗﻠﺒﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻪ ﭘﺎﻫﺎ ﺭﻭ "

اما (دلشکته)نمیدونم گذرزمان میتونه همه مشکلات حل کنه یانه!ولی 

بهرحال زمان چه بخواهیم وچه نخواهیم میگذرداما

من که ازسهم رنجی که بوجودم آوردنمیگذرم

اگه خیانت نکردم...فکر نکن نمیتونستم...اتفاقا خیلی ها دور و برم بودن...
اگه خوب بودم...فکر نکن خوبی از خودت بود...خوبی تو ذاتم بود...
اگه بردمت بالا...فکر نکن چیزی بودی...میخواستم هم قد خودم شی....
اگه تک پر بودم...فکر نکن پریدن بلد نبودم...فقط میخواستم با تو بپرم...
اگه دلمو فقط به تو دادم...فکر نکن تو عالی بودی...دلم راضی نمیشد...
اگه واسه دیدنت لحظه شماری میکردم...فکر نکن خیلی شاخ بودی...به دلم که تنگ بود احترام میزاشتم...
اگه...اگه...اگه...خلاصه اگه حالا دارم فراموشت میکنم...فکر نکن واسم آسونه...
خودت راه موندن رو سخت کردی که مجبور شدم آسون برم...
رفتم چون جواب وفادری منوباخیانتت دادی...

 

هورمونی هست به نامِ هورمون "که چی بشه"
که گند میزنه به هورمونِ "اراده"



یه سری از پسرا هستن تیپ های سنگین خاصی میزنن...
قهوه رو بدون شیر و شکر میخورن، تلخ!

پسرایی که شبها ساعت 1 نصفه شب یه آهنگ خاص رو 100 بار گوش میکنن.. همونایی که تنهایی کافه رستوران میرن...

تنهایی قدم میزنن ..
تنهایی قهوه خونه میرن و یه قلیون سنگین رو تا آخر میکشن..

از دور که نگاشون میکنی ابرهاشون گره خورده تو هم..
ولی وقتی نزدیک میری باهاشون حرف بزنی با آرامش خاصی باهات حرف میزنن..
تو یه جمع با لبخند رو لبشون میرن تو فکر و داغون میشن..
اما این پسرا یه زمانی خیلی شاد بودن با صدای بلند میخندیدن چشم چرونی میکردن وخیلی شیطنت های دیگه...
خلاصه این خیالشون نبود و یه رنگ بودن
تا اینکه یه روز یه"دختر" اومد تو زندگیشون ... و عاشق شدن
دختری که زنگیشونو عوض کردو بی دلیل تنهاشون گذاشت و رفت..
خلاصه از اون روز خیلی عجیب و خاص شدن
این پسرا از دور خیلی جذابن ولی وقتی وارد زندگیشون بشی...
وقتی بهشون بگی دوست دارم غصه رو تو چشاشون میبینی.. انتظار نداشته باش بگن منم دوست دارم!!!!!!!!
این پسرا دیگه برای قراراشون شور وو هیجان ندارن..
مکالمه تلفنیشون کمتر از 1 دقیقه میشه...

این پسرا دیگه سخت اعتماد میکنن......



وقتی شیری طعمه اش را باآمدن لاشخورها رها میکند،
نشان ترس نیست...

بلکه باورش این است که طعمه اش دیگر ارزش خوردن ندارد



شاید باید میان این همه نامردی
شیطان را ستود که دروغ نگفت....
جهنم را به جان خرید اما

"تظاهر به دوست داشتن ادم" نکرد....


آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند.


آنقدر پیش این و آن از خوبــــــــی هایش گفتم که وقتی سراغش را می گیرند شرم دارم بگویم تنهایــــــــم گذاشت!!!



آدمهایی هم هستن که ...

هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم..
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده,
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون نپره...
اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن...

تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه , اذیتشون نکنین...
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند

مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.
.. آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.
آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.
دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.
آدم‌هایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.
آدم‌های پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پیامک‌های پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین، خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.
آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن



تــنـهـایـی یـعـنـی ...
عـاشـقـشـی ...
ولـی حـق نـداری بـهـش نـزدیـک بـشـی ...!
. . .
. . .
... چـون اون دیـگـه تـنـهـا نـیـسـت...



هنوز دلخوشم به خدانگهدارش
اگر نمی خواست برگردد
اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد

الهی...
با خاطری خسته...دلی به تو بسته!
دست از غیر تو شسته...در انتظار رحمتت نشسته ام.
میدهی کریمی..
نمیدهی حکیمی ..
میخوانی شاکرم ...
میرانی صابرم ....
الهی احوالم چنانست که میدانی ..
و اعمالم چنین است که می بینی ..
نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز..
.الهی مشت خاکی را چه شاید..
و از او چه براید...
و با او چه باید...؟

دستم بگیر ..

تقدیم به دلشکسته ودلشکسته ها