ایـــن روزهـــآ ... پــــر از احــــســآســم، امـــآ ... خــآلـــی از اعـــــتـمـآد ...!!!!

توی این 9ماهی که ازجداییمون میگذره فقط یک بارباهم رودروشدیم وچندباربارهم بهم اس ام اس دادی

ومن هرگزشروع کننده نبودم بااین که توتمام کننده این رابطه شدی وباعث شدی من بازجرفراوان ازتوی نامرد

جداشم وزندگی ام رابرای اولین باربدون توشروع کنم!!!

تولدی دوباره بودلحظه ای دلکندنم ازتووبرای توزندگی جدیدبایارجدید!!!خب من هرگزخواسته آنچنانی ازتونداشتم در

قبال مراقبت وهمراهی ازت.اینکه متولدشدم بخاطرکامل شدن شناختم ازتوبوددیگه کوروکرنبودم دیگه حقایق جلورویم بودوداشتم تحلیل میکردم همه رفتارات بامن چه خوب وچه بدوحتی وقتی که داشتی سردمیشدی ومن ساده دل بودم که عیب رادرخودجستجومیکردم!!!

فکرمیکردم زندگی بی توبرام دیگه ارزشی نداره اماحالافهمیدم زندگی من ارزش باتوبودن رانداشت واین توبودی که بی ارزش بودی...آره اگه داشتی به قلب عاشق من احترام میگذاشتی وبدون خیانت به من میرفتی ومیدونستی که من بخاطرعلاقه ام بهت حاضربه فداکاری بودم...

خلاصه مطلب اینه که وقتی ازمن چندماه قبل درخواست کمک کردی من باهمه تنفرم یهورام شدم وقبول کردم درخواستت رو

دقیقامث اون ماری که ازتوسبدمارگیربی اختیارباصدای فلوتش درمیادوکاملارام ومطیعش میشه

نمیخوام هربارکه خبری ازت میشه بهم بریزم بذاربه دردخودم بمیرم وتوخیالم روزی صدباربجای اینه برات بمیرم

برای دلم بمیرم وتوروح عشقمون هرشب فاتحه بخونم وازخداآرزوکنم منووبهاروامثال مث ماکه بهمون خیانت شددرآرامش زندگی کنندواون نامردی روکه بهمون خیانت کردومیادهرازگاهی بهممون میریزه ومیره روبخداواگذاریمش...


دلِ من  همی با تو مهر آورد...هرجاکه هستی بهارواست دعای خیروسلامتی میکنمدوستت دارم هوارتااااا

 


 



ﺑﺎﯾـــــﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﻓﺖ،

ﺁﻧﻘــﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ..
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟــــﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ .
ﺁﻧﻘـــــﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ..
ﺩﻕ ﮐﻨﺪ،

ﺍﯾــــﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ ...


بذار رک بگم
وقتی داری تلاش می کنی
کسی رو که رفته فراموشش کنی
در واقع منتظری که برگرده...



هرکی عاشق میشه میگه میمیرم برات،

چرا یکی نمیگه میمونم باهات؟؟؟




"ﺯﯾﺎﺩﯼ ” ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ !
ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟ !
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯ ” ﻣﻦ ” ﺍﺳﺖ . . .
ﻫﺮ ﺟﺎ ﺭﻧﺠﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺖ
ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻡ !
” ﻟﺒﺨﻨﺪ ” ﺯﺩﻡ !
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍرﺩ ، ” ﻣﺤﮑﻢ
ﺗﺮ ” ﺯﺩﯼ . .


تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام…!!
من از دست رفته ام…شکس ته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخندی که درد میکند


هیچگاه نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم! ازدستم رفت هرچه دل بستم!




ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺧﻮﺩﻛﺸﻰ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﻴﺰﺍﻳﻴﻪ ﻛﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ....