بارش اولین برف امشب آغازشدامایادوقتی که کوچک بودم افتادم ...بارش برف برایم زیباوجالب بود'هرگزنمیدانستم سردی آدمهامیتونه ازسوزوسرمای برف بیشترباشه!وقلبهایی هم یخ زده وجودداشته باشند... چقدرلذت داشت آدم برفی باپدردرست میکردم آدم برفی بی جانی که بادستهای پدرم جان میگرفت ودرذهن کودکانه من همدمم میشد،دماغ ودهن ودست رادرست میکردیم ومن کلاه وشالم را برایش می گذاشتم وپدرم قلبش راوطرح لبخندش رابرای آدم برفی ام ،اینگونه زنده بودآدم برفی برایم!وای چه لذتی داشت... ساعتهامراقبش بودم تاکسی خرابش نکنه حتی بااینکه قدیماآدمهاصمیمی وگرم بودن امااین گرماهم نمیتونست آدم برفیم وآب کنه!اماحالادیگه اون آدمای گرم قدیم نیستن کنارم وآدم های برفی ویخی وماشینی حضورداشتن که فقط مختص زمستان نبودن جان داشتن ولی بی جان بودن وبرای بقای خودشان جان میگرفتن انگاربارفتن پدرآدمیت ومهرومحبت رفت!طرح لبخندش شدطرح لبخندهمراه اول واینگونه دنیای من مصنوعی شدوعشق بجای جان دادن وبخشیدن ! قلب وجان ونفسم راگرفت ومن بی زارم ازاین آدمک های برفی که دنیای گرم مراسردونابودکردند
ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ، ﯾﮏ ﺟﻮﺭﯼ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺶ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﻮﺩ ! شاید . . .
پیدا کــــــــردن کسی که بهت بگه دوسـت دارم سخت نیست پیدا کــــــــردن کسی که واقعا بهت ثابت کنه دوست داره سختــه...!!!
ساعتهای نبودنت روی مچم بسته نمیشوند,
حلقه میشونددورگردنم...
تلخ بودم برایت؟!
کنارم گذاشتی که ترکم کنی!?
شرابی میشوم که درحسرت مستی اش تاآخرعمربمانی
-
سلامتیه همه ی اونایی که مدتهاس کسی بغلشون نکرده سلامتــــیه اونایی که مدتهاس کسی نبوسیدتشون کسایی که مدتهاس کسی بهشون نگفته دوســت دارم سلامتیه اونایی که مدتهاس دلشون واسه یه ذره مهربونی تنگه میزنیم به سلامتیه اونایی که اینقده دلشون نازک شده که هر وقت میرن تو فکر چشاشون پر اشک میشه..........!نووووووووووووووووش
میان هوای نامفهوم ِ بی کسی معلقم... انجماد تنهایی ام به زیر صفر کشیده شده است... شده ام سنگ روی یخ عاشقی... خیلی وقت است که از دهان زندگی افتاده ام... همه جا و همه کس پسم می زند... باید دوباره پناه برد به دامان واژه ها... و سرم را به همین خط خطیهای روزمره گرم کنم... و شاید خطی هم بکشم روی این زندگیه لعنتی...
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﺑﮕﺮﺩﺩ ﻭ ﺩﻋﻮﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ :))
|