بارهاتواین مدت توروتوذهنم کشتمت و باتنفرازت عشقت وتودلم نابودکردم اما!امانمیدونم پس چراتوهنوززنده ای اوایل جدایی چون خون گریه میکردم خون به اشک واشک هایم خشک شدند!چون کویرلوت شدم! وقتی رفتی منگ شدم مات ومبهوت وبعددیوانه وارفریادمیزدم وخودم رابه زمین وزمان کوبیدم ... زجرهاوناله هایم تبدیل به غصه هاوغم هاکم کم خشم وتنفرواکنون فقط تاسف حرفهای من سرگذشت عشق نافرجام من است که به سراسردنیاپخش شده است ومیبینندومیخوانندتاماراقضاوت کنند! میدانم که توحرفهای مرااگرهم بخوانی نمیفهمی ودرک نخواهی کردامادردوردست ترین سرزمینهامرافهمیدندازتویی که نزدیک ترین بودی وهیهات کوروکر...میدنم حال منودرک نکردی ونمیکنی این حال حاله همان ماهی توی تنگ هست هنگام تلنگربه تنگ!!! کاش داستان جدایی منوتوزیباتمام میشدامامن حتی دریغ شدم ازیک جدایی زیباامااین دل من دیگرکبوترنیست که ازبامی که پرخواست دوباره بنشیندهرچندکه دلی برام نگذاشتی گفتم دیگرسراغت رانمیگیرم که راحت زندگی کنی اماتوچراسراغم راگرفتی؟؟؟ عشق کسب وکارمن بودوبرایم دلگرمی ولی برای توشدفقط سرگرمی وبازی بامن کاش میشدترابرای همیشه ازوجودم پاک کنم
گشتم بود!! دیگرنمی گویم گشتم نبود اتفاقا گشتم بود ولی برای من نبود
خیلیها به زبون میارن که واسم ارزش داری ولی به گفتن نیــست ... به اینه تــ ♥ــوی که وقتتو واسم میزاری با همه ی خســته گی هات وقتی تنهام تــ ♥ــوی که با امدنت نمیزاری تنــهایی رو حــس کنم با همه ی اخلاقای گندم و بچه بازیهام کنار میای همه چیو چشــات بهم میگه خوبه که ادم از انتخابش هیجوقت پشــیمون نشه حتی اگه تا خر باهــم نباشیم هیچوقت مهربونیــاتو نمیزاره پشــیمون شم ارامــش داشتن تـو زندگی نعمتـیه که هرکسی نداره آره خـدایا شکـرت که پـشتمـی...
|