وقتی که عشقت آلوده به نیرنگ شد...

عشق من چیزی نبودتوی دلم که لب تاقچه عادت ازیادم برود!من این اشتباه رادوست داشتم

وبهایش رادادم .قلب وروحم وجسمم باتمام تنفری که سعی کردنسبت بهت داشته باشه اماباز

نمیتونه احساسش روکنترل کنه وقتی توبه سراغش میای!توبازهم بعدازمدتهااومدی وبازداغونم

کردی،دیدم اس ام اس دادی سلام چطوری ومن باحالی دگرگون نوشتم خوبم وبعدتوگفتی ۲شب هست

که خواب بدی ازمن می بینی ونگران شدی!امامن دیگرجواب توراندادم چون دستانم سست ولرزان شده

بودندوحس نوشتن نداشتم قلبم تشویش زده وداغ شده بودوباخودمی اندیشیدم تونگران من شدی!چرا؟

پس این ۸ماه چی!من یک بارنه هزاران بارمرده ام وتوبی خبرازحالم بودی،اگه نگران حال من هستی دیگربهم

اس نده زنگ نزن بذاربه دردخودم بسوزم

بذاربه نداشتنت نبودنت نخواستنت عادت کنم بگذاراین حس تنفرم راباخودبگورببرم...این وبدون یک عاشق بی

دفاعه مظلومه ضعیفه شکننده است آزارش نده هریادی ازمعشوق داغونش میکنه،ازدیشب که اس دادی تاالان

که ۳عصرروزشنبه هس همش توفکرم وبهم ریختم دیشب ازفرط ناراحتی ساعت ۹ونیم شب خوابیدم منی که

زودتراز۱۲شب نمیخوابم!!!این غیرممکنه دیگه حال من بهتربشه وببخشه دل شکستم کارتورو،من باهزارویک دلیل

میگم که توبهم بدی کردی کاری که هرگزفکرش ونمیکردم ازجانب تواتفاق بیفته

زخمی که زذی دلی که شکستی ارزان بدست نیومده بودکه بزیرپایت له ولوردش کنیواین بهایی داردکه

دیریازودبایدبپردازی اخه این دل بی گناه بودوتواین رابطه وعشق راآلوده به نیرنگ کردی.


از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت
آنکه دوستش داریم هرگونه حقی بر ما دارد حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد...
نمیتوان از او رنجشی به دل گرفت...بلکه باید از خود رنجید...که چرا؟
که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که مارا ترک کندو این خود دردی کشنده است


همه چی تموم شد......
قفسم تنگتر از ان بود که فکر میکردم.بالهایت همه خونین بودند....ولی اکنون ازادی........پرواز کن ...اوج بگیر...و بدان که پر گشودنهایت حسرت پرواز را برد از یاد مرا...!

 


 

نگران نبودنت نباش
نفرینت نمیکنم!
همین که دیگر
جایت در دعاهایم خالیست
برایت کافیست


خبر به دورترین نقطه جهان برسد
نخواست او به من خسته - بی گمان - برسد



شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد


میلیون ها و میلیاردها آدم توی این دنیا هستند
و همه شان می توانند بی تو زندگی کنند،
آخر من بدبخت چرا نمی توانم ؟!


گاهـــــی می خواهم انســــــــــان نباشم . . .
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم !
امـــــا دلــــــــــی را دفــــــــــن نکــــــــــنم !.!.!
گـــــرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بـــــدَرم . . .
...اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس !
...کـــــلاغـــــی باشم که قـــــار قـــــار کنم . . .
پرهــــــــایم را رنگ نکنم و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاورم


سکوت کرده ام سکوتی سرد.......پاره پاره ی قلبم گسیخته است از درد
گذشت روزهای سرد زمستانی ام....گذشت همراهی نسیم با گلایه های اسمانی ام
و هنوز غبار روزهای تلخ گذشته بر لبه های مژگانم سایه ای خاکستری می اندازد
به یاد اورده ام روزهای تلخ گسستن را....به یاد اورده ام تباهی روزهای رستن را
به یاد اورده ام مرگ ارزوهای کودکانه را.....به یاد اورده ام سرگذشت تلخ پروانه را
چهره ام رنگ باخته است و سکوت همدم اسرار من است




روز تولدم را فراموش کردی..... گفتم گرفتاری
سالگرد آشنائیمان را از یاد بردی.... گفتم مشکل داری.
زیبایی لبخندم را نادیده گرفتی..... گفتم غصه داری.
محبتهایم را از یاد بردی..... گفتم گله و شکایت داری.
ولی حالا خودم را فراموش کردی... نمی دانم چه بهانه ای برای دلم بتراشم..!!



ستارۀ من بودی...
نخواستی آسمونت بشم....
پــــــــرنده شدی......رفتی....
اینبار منتظر نباش درختت بشم.....
من هنـــــــــــــــــوز همون آسمون بی ستاره ام......



من‌ با تو باشم‌ُ تو با من‌
امّا با هم‌ نباشیم‌،
جُدایی‌ این‌ است‌!

خانه‌یی‌ من‌ُ تو را در برگیرد
وَ در کهکشانی‌ جای‌ نگیریم‌،
جُدایی‌ این‌ است‌!

قلب‌ِ من‌ اتاقی‌ با دیوارهای‌ عایق‌ِ صدا باشد
وَ تو آن‌ را به‌ چشم‌ ندیده‌ باشی‌،
جُدایی‌ این‌ است‌!

جست‌ُ جو کردن‌ِ تو در تنت‌،
جست‌ُ جو کردن‌ِ صدای‌ تو در سخنت‌،
جست‌ُ جو کردن‌ِ نبض‌ِ تو در دستانت‌،
جُدایی‌ این‌ است‌!
نگاره: من‌ با تو باشم‌ُ تو با من‌ امّا با هم‌ نباشیم‌، جُدایی‌ این‌ است‌! خانه‌یی‌ من‌ُ تو را در برگیرد وَ در کهکشانی‌ جای‌ نگیریم‌، جُدایی‌ این‌ است‌! قلب‌ِ من‌ اتاقی‌ با دیوارهای‌ عایق‌ِ صدا باشد وَ تو آن‌ را به‌ چشم‌ ندیده‌ باشی‌، جُدایی‌ این‌ است‌! جست‌ُ جو کردن‌ِ تو در تنت‌، جست‌ُ جو کردن‌ِ صدای‌ تو در سخنت‌، جست‌ُ جو کردن نبض تودر دستانت‌، جُدایی‌ این‌ است‌!


امروز و فردا هر دو نامردند ...!
دیروز با خاطراتش
و
فردا با وعده هایش ...
مرا فریب دادند
تا
نفهمم امروزم چگونه گذشت...



خاک بر سرِ تمامِ این کلمات

اگر تو از میانِ تمامشان

نفهمی من ازت متنفرم . . . !




شب ها
به وقت خواب
از طرف من
وجدانت را ببوس
اگر بیدار بود ... !


بعضی اوقات ادامایی که میان تو زندگی , دلمون و الوده می کنن!

BAHAR............... TO fereshte mehrabone maniiiiiiiiiiiii


Forever I will love you
No matter what
Forever I will love you
And I won't give up
For my love to you I can never stop
You will always stay in my heart
No matter how long we will be apart
No matter how much people will talk
Forever I will love you
Forever I will be the same

.

.

.

bahar...)