امروزجمعه اول آذروآخرین ماه پاییزفرارسید.خب بیرون هواسرده ومنم گفتم ازاین حال وهوادربیام ویکم زنگ تفریح بذارم هرچندعکسهایی که گذاشتم ربطی به مطالبش نداره سخت نگیرید اینم لبوی داغ واقعامیچسبه الان
مورد داشتیم : با هم دیگه دعواشون شده دختره برگشته گفته : شیرم رو حلالت نمیکنم
ﭘﺴﺮ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﺟﺎ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ ! ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﻧــــَـــه ﺭﮊﯾﻤﻢ ! ﭘﺴﺮ : ﺧﺐ ﺑﺮﯾﻢ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﺍﻣﺸﺐ ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺧﻮﺭﺩﻡ ! ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺯ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﺩﺩﺩﻩ ؟ ﻧﻈﺮﺕ ﭼﯿﻪ ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻭﺭه ! ﭘﺴﺮ : ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﮒ ﺑﺰﻧﯿﻢ ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﯾﺸﺸﺸﺶ !!۱ ﻣﻦ ﺳﺎﻧﺪوﯾﭻ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﭼﯿﺰﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ ! ﭘﺴﺮ : ﭘﺲ ﺑﻼﺍﺍﺍﺍﺧﺮﻫﻬﻬﻬﻬﻪ چیکار ﮐﻨﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﻢ ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﭼﯽ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !!! ﺗﻼﺵ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍست …
ﻛﻮﺷﺎ ﺟﺎﻥ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﺕ ! + ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮ؟ ! - ﺑﻠﻪ ! ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺮﻩ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﺶ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺭﻭ ﻫﻢ +ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻩ؟ - ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮐﻪ دیووووس تر ﺷﺪﻩ ! :|
عزیزم درکت میکنم تورو چه به با من بودن؟؟؟ ذاتت هرزه پسنده...
دیروز
تو اتاقم بودم داشتم تو اینترنت ول می چرخیدم مامانم صدام کرد: امیر جان،
پسر عزیزم تشریف بیار نهارتو میل کن( البته خواستم حرمت کلامو حفظ کنم
والا جملش این بود: هوووی یابو تن لشتو جم کن بیا اینجا نهارتو کوفت کن) در
اتاقمو باز کردم دیدم یه دختر سانتی مانتال خوشگل باکلاس بی حجاب هم عینهو
دخترای خوشگل اروپایی نشسته رو مبل!!! تعجب کردم گفتم این کیه خدایا!!!
دیگه سریع رفتم تو اتاقم شلوار کردیو درآوردم و حسابی تیپ زدم اومدم بیرون
که مثلا حفظ آبرو کنم رفتم جلو گفتم: هِلو گود اَفتِرنون میس یهو برگشت گفت
سلام امیر حالت خوبه؟ من :| گفتم:شما؟ گفت:خاک بر سرت کنن خواهرتو
نمیشناسی من :| از قراره معلوم رفته بوده آرایشگاه؛آخه لامصب آرایش نیس که adobe photoshop CS 2000
دوس دخترم رفته بودم پارک بعد دیدم بابام داره زنگ میزنه ...با صدای خوابالود گفتم : بلـه...گفت
: سلام بابا کجایی ...؟؟؟با خمیازه گفتم : خونه خوابم چطور ...گفت:هیچی داشتم رد میشدم دیدم یه ماشین دقیقا مثل ماشین تو بغل پارکگذاشته بود نگران
شدم ...عاخه از گلگیر تا در عقبو زده بودن ...من گفتم نه بابا من خونه
خوابم بای ...منو میگی ریدم تو خودم سریع دست طرفو گرفتم دویدم سمت ماشین
...همین که رسیدم دیدم بابام وایساده...هیچی دیگه معرفی کردم : بابا
پرستو...پرستو باباالانم متواریم ...
زن: خبر خوب! من حامله هستم، تو بالاخره پدر شدی ! مرد: چمدانت را ببند، همین حالا و برای همیشه از اینجا برو ! زن: چرا؟! مرد: من دو سال قبل بدون این که به کسی بگویم، عمل وازکتومی انجام دادم!
زن (با گریه و جیغ): اگر به من توجه میکردی، این اتفاق هرگز رخ نمیداد،
من تمام این مدت با پسرخالهام میخوابیدم چون تو همیشه منشی های شرکت را بیشتر از همسرت دوست داشتی، بزرگترین دروغت هم این بود که بهم گفتی عاشقم هستی !!! مرد: نه! بزرگترین دروغم این بود که گفتم عمل وازکتومی داشتهام !!!
ﺟﻘﺪﺭ
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺭﻳﻢ. ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ، ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻢ ﺷﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﮐﻨﻪ ، ﮐﻠﯿﭙﺴﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺣﻠﻖ ﺩﺍﻣﺎﺩ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺮ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﭙﺴﺶ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺍﺳﺘﺎﺩ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻪ
ﮐﺮﻭﮎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭ ﮐﻠﯿﭙﺴﺶ LNB ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩﻩ ، ﻫﺎﺗﺒﺮﺩ ﺭﻭ
ﮔﺮﻓﺘﻪ ! *** ﺳﻼﻣﺘﻰ ﺩﺧﺘﺮﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺩﯾﺪ ﺍﻛﺎﻧﺖ ﻓﯿﺴﺒﻮﻛﺶ ﺑﻼﮎ ﺷﺪﻩ ، ﻭﯾﻨﺪﻮﺯ
ﺳﯿﺴﺘﻤﺸﻮ ﻋﻮﺾ ﻛﺮﺪ ! *** ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺻﻮﺭﺕ
ﺭﻭ ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﻣﻮﻧﺪﻩ ! *** ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻭ
ﻧﺒﺎﺗﯽ … ﻓﺘﻮﺷﺎﭘﯽ ، ﻓﻮﺗﻮﺷﺎﭘﯽ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﺎﺑﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺘﻪ :
ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺑﺎﺑﺎ ، ﻣﺮﺑﺎ ﺑﺪﻩ ﺑﺎﺑﺎ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺷﻮ ﺭﺩ ﮐﺮﺩﻩ
ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺭﻧﮓ ﻻﮐﺶ ﺳﺖ ﻧﺒﻮﺩﻩ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ
ﮔﻔﺘﻪ : ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻥ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﺯﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻼﻏﻪ ﺭﻭ ﮐﯿﻠﯿﭙﺲ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻟﻮﻧﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ! ( ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﺧﺘﻪ ) *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ
ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺟﻮﺭﺍﺑﺎﺷﻮ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﯾﺪﻩ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﯾﺶ
ﻭﺍﺳﻪ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﻗﻔﻞ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ … ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎﺯﺵ ﮐﻨﻪ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﻫﻨﮓ
ﮐﺮﺩﻩ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺗﮏ ﭼﺮﺥ ﺑﺰﻧﻪ ، ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎﻋﺚ ﻭﺍﮊﮔﻮﻧﯽ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺷﺪﻩ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﯿﻠﯿﭙﺲ ﺭﻭ
ﺳﺮﺵ ﮐﺪﻭﺗﻨﺒﻞ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ! *** ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﻧﺼﺐ ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺟﺮﺛﻘﻴﻞ ﺍﺟﺎﺭﻩ
ﻛﺮﺩﻩ !
از طرف من به تو! از تمام دنیا تنها همین قلب کوچک را دارم ، همین و بس! عزیزم تا پایان با تو می مانم چونکه تنها تو هستی که معنای واقعی عشق را به من ابراز کردی و آموختی! آموختی که عشق یعنی تا پایان زندگی ماندن و تا پایان زندگی دوست داشتن! عزیزم به جز تو کسی برای من دوست داشتنی نیست و به جز تو کسی لایق این قلب بی طاقت من نیست هر جای دنیا که هستی بدان که در این دنیای بزرگ کسی هست که عاشق و دیوانه تو می باشد ! هر جای دنیا که هستی بدان که من به انتظار تو می مانم تا تو را ببینم و در آغوش خود بفشارم!
راههایی هست که باید نرفت ، حرفهایی هست که باید نگفت ، چیزهایی هست که باید ندید ... وای از روزی که . بروی ، بگویی و ... ببینی
تمام حرف دلم این است من عشق را به نام تو آغاز کردم در هر کجای عشق که هستی آغاز کن مرا...
یکی تعریف میکرد : توی آسانسور واساده بودم یه دختری هم سوار شد اول ساکت بود بعد گفت:چطوری؟ گفتم: الحمدلله .... یه نگاهی به من کردو هندزفری شو جابجا کرد! معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه! هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم: الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله ....
:زمان مکالمه های تلفنی ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ = 00:00:59 ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ = 00:29:59 ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ = 00:10:30 ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ = 00:59:00 ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ = 00:00:36 ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ = 00:03:35 ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ = 01:45:01 ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ = 00:00:05
قبلا پسره 10 سال میرفت زندان بر میگشت میدید دختره به پاش مونده .
دیروزم با هم تو پارک بودیم رفتم دستشویی اومدم دیدم مخشو زدن بردنش:|
هیچی دیگه منم از دم دستشویی دست یکی دیگه رو گرفتم ادامه حرفامو به اون
گفتم:))))
به آنهایی که دوستشان دارید بگویید :دوستت دارم بگویید دراین دنیای شلوغ ،سنجاقشان کرده اید به دلتان بگوییدفرصت باهم بودن کمتراز عمر شکوفه هاست بگویید حتی اگرنشنوند،،،دوستت دارم .......!
ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ،ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ… ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍﺕ ﻫﻤﯿﺸﻪﺻﺪﻣﻪﺯﻧﻨﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ… ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ… ﭘﺲ ﺑﻪﺯﻧﺪﮔﯽﺍﺕ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ … ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕﺯﻧﺪﮔﯽﮐﻦ ﻭ … ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪﺻﺤﺒﺖﮐﻨﯽ ؛ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ ؛ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﯽ ؛ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯽ ؛ ﺑﺒﺨﺶ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺻﺪﻣﻪ ﺑﺰﻧﯽ ؛ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻦ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻨﻔﺮ ؛ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ … ﺍﺣﺴﺎﺳﺶﮐﻦ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﻭ ﻟﺬﺕ ببر
بـه بعضیــــــا باید گفــت واســـــه کســی کلاس بـذار کـه همــکلاسـش باشـــی نـه واسـه کســـــی که تو کلاسـش رات نمــــیده.......
رفتیم خواستگاری بابای دختره گفت : خصوصیت بارز پسرتون چیه ؟ بابامم گفت : از پاکیه این پسر هر چی بگم کم گفتم . بابای دختره : میشه مثال بزنید ؟ بابام : مثلا" اینکه روزی سه بار میره حموم . بابای دختره با تعجب در حالی که یه ابروش بالا بود بابامو نگاه کرد و بابام خیلی آروم سرشو به علامت تایید تکون داد . بعدش بابای دختره و بابام با چشای تنگ شده مدت مدیدی چشم به من دوختند
دیشب رفتیم با دوست دخترم بیرون امروز بهم میگه : بابت شام دیشب من چقدر باید به تو بدم!؟ میگم 20 دقیقه! نمیدونم چرا دیگه جواب اس ام اس نمیده ؟؟؟ :| :| :| مردم روانی اند بخدااااا\
ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻥ ﺑﻨﺎﭘﺎﺭﺕ: ﺍﮔﺮ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻟﺸﮕﺮﯾﺎﻧﻢ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ... ﺁﺩﻭﻟﻒ ﻫﯿﺘﻠﺮ: ﺍﮔﺮ ﻣﻬﻨﺪﺳﺎﻥ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺳﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪﻡ ﻧﺎﺯﯼ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺑﻤﺐ ﺍﺗﻤﯽ ﻣﯿﺸﺪ. ﭘﺒﺎﻣﺒﺮ ﺍﻋﻈﻢ)ﺹ :(ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺭﺱ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﻋﻠﻢ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺭﺳﯿﺪ . ﺑﻦ ﻻﺩﻥ: ﺍﮔﺮ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﺷﺎﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺭﺱ ﺑﻪ ﮐﺎﻭﺵ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯ . ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ : ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ .ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻫﻞ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭﯼ ﭘﺎﺭﺱ ﺍﺳﺖ . ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ زنده باد ایرانی
سر کلاس تنظیم خانواده ، استاد گفت : کسی اینجا متاهله ؟یکی از بچه ها گفت : من !همه یه جوری برگشتن نگاش کردن ، در این حد که طرف گفت : خب باشه طلاقش میدم
واژه های جدید ایرانی زنبوردار : کسی که همسر بلوند دارد ژنتیک:ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد وایمکس:درنگ چرا؟ خراب:نوعی نوشیدنی حاوی تکه های کوچک خر گشتاور: یک سری همسایه نخاله که به هنگام برگزاری مهمانیهای شبانه پلیس را خبر می کنند. قرتی:نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو میشود مختلف:مرگ مغزی جدول:کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند کره حیوانی : بیچاره ناشنواست کته ماست: آن گربه مال ماست یک کلاغ چهل کلاغ:نبردی ناجوانمردانه بین کلاغها وانت:اینترنت آزاد وبدون فیلتر نیکوتین: نوجوانی خوش سیرت
حروم اون آمپولیه که دونه ای 220 هزار تومن پولشه و تو باید ماهی سه تاشو بزنی... حروم زندگی این بدبخته که حسرت یه عروسی به دلش مونده..زده بالا ، متوسل شده به تابلوی کائنات...
حروم اون نزول خوره که اگه سر ماه پول با اسکونتش حاضر نباشه،اسباب و
اثاثیه پدر و مادر طرفو رو بعد از 30 سال کار تو آموزش و پرورش این مملکت
میزیزه سر کوچه... حروم اون ماشینی که آیینه بغلش ، دیه ما سه نفره ...
مادر خطاب به پسرش: پسرم؟ نیوتن رو میشناسی؟ پسر: نه کی هست حالا؟ مادر: اگه به درسات بیشتر توجه میکردی میشناختیش! :| پسر: خیلی خُب، پارمیدا رو میشناسی تو مامان؟ مادر: نه، کى ِ؟ پسر به شوخى: اگه به شوهرت بیشتر توجه میکردی میشناختیش! خخخخخخ الان پدر و پسر دو هفته َس متواری َن!
آیا می دانید در بدن انسان 7 میلیون عصب وجود دارد ، و تنها خانومها هستند که می توانند روی تک تک این اعصاب راه بروند ..؟ خیلی کاره سختیا
خونه مادربزرگه 2013 . . . خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست مادر بزرگه الان ، مازراتی سواره رنگ موهاشم هر روز ، جور واجورو باحاله مادر بزرگه الان ، شلوار جین می پوشه کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه مادر بزرگه هرشب ، Gem Tv رو میبینه خرم سلطان و سنبل ، لامیارو میبینه خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله خونه ی مادر بزرگه ، حرفای خاصی داره
یادمه دو سالی میشد گواهینامه گرفته بودم ...
تا حالا هیچ افسری از من گواهینامه نگرفته بود ؛ یه روز تو پلیس راه
وایستادم به مامور گفتم چرا هیچ وقت از من گواهینامه نمیگیرید؟؟؟ گفت : خوب حالا بده ببینمش دستمو بردم تو جیبم دیدم نیستش!!! خیلی خراب شدم ،یهو یادم اومد تو خونه جا گذاشتم.... مامور فکر کرد من اونو سر کار گذاشتم.... هیچی دیگه اعمال قانونم کرد....
امروز ماشین نداشتم!!! سوار یه سیستم صوتی شدم طرف روش پراید بسته بود!!! :| . . . . هیچی دیگه فردا میرم بنیاد جانبازان درصد موجی بودنمو مشخص کنن :|
حتمابخونید. ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ ﭘﺴﺮ : ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ . ﻭﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺩﺧﺘﺮﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮﺍﺗﺎﻗﺶ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩﻋﻼﻗﻪ ﻱ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ ﻭﻣﻴﺮﻳﺰﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ ﺍﺯﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ . ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ : ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﻤﻤﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ . ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﮑﻮﺕ ﻭﺗﺎﺭﻳﮑﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺍﺯﺑﺎﻻﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﺮﺩ . ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﻓﺖ ﺗﺎﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﻧﺪﻳﺪ . ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻭﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ . ﭼﺸﻢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ : ﻋﺰﻳﺰﻡ،ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺨﺪﺍ ﺷﻮﺧﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ .... ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ... ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ... ﻛﻠﻴﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﮔﻴﺮﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .... ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ
یکی ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ : علی اونجاست گفتم : نه نیست! . . . . .ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﮕﻮ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ! . . علی اگه این پست رو میبینی برو خونه..نگرانتن!
عاشق دختری شده بودم ... میخواستم باهاش ازدواج کنم یه روز که داشتم میرفتم دانشگاه یه ماشین جلو پام وایساد... یه مرد مسنی پشت نشسته بود درو باز کرد گفت پسر بیا کارت دارم... منم که شکه شدم نزدیک شدم و پرسیدم بله؟ بهم گفت سوار شو... من آشنای مریم هستم باهات حرف دارم سوار که شدم گفت ببین پسر جون من مریم رو دوس دارم قصدم دارم باهاش ازدواج کنم
بهش گفتم فک نمیکنی که شما یه خورده سنت بیشتر از اونه ؟ گفت عشق که سنو
سال نمیشناسه! اگه که دوستش داری دست از سرش بردار من اونقدی دارم که تا 7
نسل بعدشم بتونن با پولام خوشبخت زندگی کنن تو چی داری؟ فوقش یه دانشجوی
بیکاری که اگه خیلی خوش شانس باشی یه کاری با یه حقوق بخور نمیر گیرت
میاد... گفتم اینا مهم نیست مهم اینه که من دوسش دارم! بهم گفت سرتق بازی
در نیار اون تورو ترجیح میده به یکی که کلی ثروت داره ؟! چیزی نداشتم
بگم... گفت چقد بهت بدم کنار میکشی؟ علاوه بر اون یه شغل خوبم واست پیدا
میکنم!؟ چی میگی!؟ 10 میلیون خوبه!؟ گفتم آقا من دوسش دارم! گفت 50 میلیون!؟ گفتم چرا متوجه نیستی!؟ گفت 100!؟ گفتم بیخیال!؟ گفت 200؟! گفتم لطفا نگه دارید! گفت یک میلیارد!؟ گفتم به جای این حرفا و سنگ انداحتن شما که اینهمه پول داری زندگی من و اون رو خراب نکن چند تا زندگی رو بساز گفت یعنی یک میلیاردم کمه!؟ گفتم 10 میلیونم زیاده ولی من عشقم رو نمیفروشم... گفت شاید اون تورو یه یک میلیارد بفروشه... چیزی نداشتم بگم... گفت پیاده نشو لااقل یه قهوه مهمون من باش گفتم مچکرم پیاده میشم اصرار کرد قبول کردم وقتی به کافی شاپ رسدیم پیاده شدیم مرد دستشو رو شونم گذاشت و منو به داخل راهنمایی کرد... وقتی که جلوتر رفتم با کمال تعجب دیدم مریم سر میز نشسته گفت سلام پدر!!! اون مرده پدرش بود :| خندید و گفت با پسر خوبی آشنا شدی از تهه دلش دوستت داره امیدوارم خوشبخت بشین تو شک بودم که دیدم آلارم گوشیم به صدا درومد با صدای حمید عسگری فقط از شرم چشماتِ تمومِ سر به زیری هام.... هیچی دیگه از خواب پا شدم,همین دیگه,تموم شد...چیه؟؟؟نگاه می کنه!!!:|
احمدینژاد، مشایی و رحیمی در هواپیمای دولت نشسته بودند و به سفر استانی میرفتند. رحیمی میگوید: «بیایید یک تراول چک 100 هزار تومانی را از این بالا به پایین بیاندازیم تا یکی پیدایش کند و خوشحال شود.» احمدینژاد پیشنهاد میکند که دو تراول 50 هزار تومانی از پنجره بیرون بیاندازند تا دو نفر خوشحال شوند. اما مشایی مخالفت میکند و با هیجان میگوید: «بهتر است 100 قطعه اسکناس هزار تومانی بیرون بریزیم تا 100 نفر خوشحال شوند».
در همین لحظه خلبان از داخل کابین فریاد میزند: «اگر همین حالا این بحث
مسخره را تمام نکنید، هر سه نفرتان را پایین میاندازم تا 70 میلیون نفر
خوشحال شوند.»
مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می چرخید به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم ای دو صد نور به قبرش بارد مگس خوبی بود من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم
|