دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...
دنیای نامرد(bahar61)

دنیای نامرد(bahar61)

اونایی که بهشون خیانت ونامردی شده بیان تو...

از سکوتم بترس! وقتی که ساکت می شوم!لابد همه درد و دل هایم را برای خدا برده ام

آمدم تاباردیگرازاحساسم بگویم ازدلم ازحال وهوای وجودم آمدم بابی قراری هاآمدم ازانتظاروازشب زنده داری هایم بنویسم آمدم بگویم آمدام امابازهم تونیامدی!

نیامدی ببینی وبخوانی احساسم به توچگونه درحال تغییرهست...تونیامدی زیراعامل دردم بودی توسراسرشکستم بودی ونیامدی

اماباران آمدوحال وهوای من رابایادت عجین کرد!!!ببین همه ازبارش بارون توفصل گرماخوشحالندومن چون باغبانی که میوه های سردرختی اش دچارتگرگ وبارون شده غمگینم من درتنهاترین تنهایی ام ازنبودت دلگیرم ازآنچه که بنام دوست داشتن وعشق نصببم کردی ازدست بخون آلوده ات غمگینم

همیشه میپنداشتم این هوای بارانیست که هواییم میکندو لحظه به لحظه نبودنت رامیشمارم ودستم رابردهانم میگذارم تاکسی نفهمدنامت رازمزمه میکنم وصدای هق هقی که گوش هررهگذری راکرنکندودستی دگربرروی سینه ام میفشارم تاخفه نشودازاین همه مصیبت ونامردی وبی وفایی

اما امروز فهمیدم مث گذشته ازتومتنفرنیستم بیشترازهروقتی برایت احساس ترحم میکنم امابازهم سکوت می کنم فقط مینویسم وبرای خدایم گله ازتومیکنم خداخودش میدانددوستت داشتموبرای داشتنت جنگیدم وجنگیدم اماحریف نخواستنت نشدم نتوانستم بفهمم توهم نامردی همیشه حس میکردم فقط بی احساسی اما...

باشه نیاامابین منوتوخداحاکم باشه من مینوسم نامه هایم راپست هایم رابرای کسی که میفهمدومیخواند

باشی یانباشی من مینویسم ودرانتظارحکم سرنوشت ادامه میدهم تپش های قلب شکسته ام شایدروزی جواب دلم رابدهی وحلالیت بطلبی امامیدانم دیگربرای این حرفهادیرشده وقلبم باتوسازش نخواهدکرد

نوشته هایم را میخوانید...! ومیگویید چه زیبا..!! راستی. دردهای آدمها ..زیبایی دارد.؟؟!!


 

ﺍﻭﻟﺶ ﺫﻭﻕ ﺩﺍﺭﯼ !++

ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ...

ﺯﻧﮓ ﻫﺎ ﺟﺎﺷﻮ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺭﺯﺷﺖ ﻣﯿﺪﻩ !
ﺳﺤﺮ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺗﻮ ﻓﮑﺮﺷﯽ ...
ﺍ گه 1 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺑﺘﻮ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺳﺘﻮﻩ ﻣﯿﺎﯼ ...
ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺁﺭﺯﻭﺗﻪ !
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﺶ ﮐﻨﯽ !
ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻣﺘﺮﯾﻦ ﺍﻏﻮﺵ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !
ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺭﻭ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﯽ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺟﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺪﻩ ...
ﻋﺸﻖ ﺟﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻣﯿﺪﻩ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ !!!!
ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﯽ ...
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﺎ ﺁﺯﺍﺭﺕ ﺑﺪﻩ ...
ﺑﺎ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ...
ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﯼ !
ﺑﻌﺪ ﺑﮕﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺎﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ !!!ﺑﺬﺍﺭﻩ ﻭ ﺑﺮﻩ ...ﺗﻮ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﻭ ﻋﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ
ﻧﻤﯿﺸﻪ !ﺩﺍﺭﯼ ﻟﻪ ﻣﯿﺸﯽ ...ﺍﻣﺎ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺿﺪ ﺿﺮﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ !ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺷﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ...
ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ...
ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯼ !ﺍﻣﺎ ...ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮﻭﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺭﺍﻩﻧﺪﯼ ... !!
ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ...ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ...ﮐﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺘﻮ ﺑﻪ ﺭﺥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﮑﺸﯽ..


دوست داشتن، عشق، حس های قشنگین، اصلا وقتی عاشق میشی انگار که انرژی مضاعف میگیری. وقتی کسی تو دلت هست یه وقتایی این دوست داشتن رو با تمام ذرات وجودت احساس میکنی که به زبان قابل توصیف نیست و فقط باید حسش کنی. یه قتایی صبح که از خوب بیدار میشی احساس خاصی داری دلت واسه ی عشقت پر میکشه، همه ی اینها قشنگه ولی وقتی که این عشق و دوست داشتن دو طرفه باشه. حالا این فقط یه بعدش بود، در توصیف عشق طومارها گفته شده...

دلت عشق رو تجربه میکنه، میگذره روزها... روزهای ناخوشی سر میرسن! همونی که الفبای عشق رو برات زمزمه میکرد حس و حالت، دوست داشتنت و حتی همون عشق رو به سخره میگیره! راستی چی میشه که بعضی آدما تو خوشی روزگار همراهن و تو ناخوشی فقط یه نظاره گر بی تفاوت میشن حتی بهت هم میخندن! چرا از دید یه دسته از آدما عشق یعنی خوشی خوشی، وقت ناخوشی دیگه عشق تموم شد! عشق آدم رو به کمال میرسونه، قرار نیست که تو جاده ی عشق فرش قرمز تا عرش پهن بشه چه بسا مسیرش سنگ و کلوخ هم باشه و اگه یکی از اونها یا هر دو به سنگهای مسیر برخورد کرد تیماردار هم باشن و سعی در پیمودن مسیر هم پای هم باشه نه اینکه وقتی ناخوش شدی بایسته نظاره گر باشه بخنده و بره...!

حالا بقیه اش رو گوش کنید، ترکت کرد اصلا به حس و حالت اهمیت نداد، گذاشت و رفت... رفت یه عشقی رو واسه ی خودش تجربه کنه. با خودت فکر میکنی اونوقتی که بود اصلا حس و حال او چی بود اصلا عشق بود نمیدونم! گند زد به باورهات و رفت. اصلا یه جوری رفتار کرد که تا ابد هم فراموش نمیکنی، با خودت فکر میکنی خوب دله دیگه صادق و عاشق بود ولی اینجوری شد دیگه! حالا یه سوال با همه ی این اوصاف درسته که حقیقت عشق مقدسه ولی آیا باید اون شخصی که لایق عشقت نبوده رو تو صندوقچه ی دلت نگه داری؟! درسته که خیلی چیزها فراموش نمیشن ولی دل آدم حرمت داره، اونی که اینطوری باهات رفتار کرده باید کنارش زد نذاری دلت عذاب نبودنش رو بکشه، اشکات و ریختی، غصه ها رو و خوردی، بیخوابی ها رو کشیدی، جنگیدی، دفاع کردی ووو... ولی او اینها رو دید حتی تب هم نکرد! حالا رفته عشق رو با دیگری تجربه کنه ولی این و مطمئن باش میرسه روزی که با خودش میگه عشق همونی بود که خودم از دستش دادم!

(ازطرف عزیزم ش...)

دلم میخواد یه روزی بیاد که بنشینم روبرویت فقط نگاهت کنم....
که باهات حرف بزنم که درد دل کنم.....
که بگم از این همه سال که نبودی .....
که چه بر من گذشت....
که چی شد که اصلا الان اینجام....
یه دنیا حرف نگفته دارم ....




گیریم تا آخر عُمر تنها بمانی و شریکی برای زندگیت پیدا نکنی!
تحمل این موضوع، بسیار آسان‌تر از آنست که شب و روز با کسی
سر و کار داشته باشی، که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمی‌فهمد!

جورج اُورول



دلی که بردی..
نگاهی که دزدیدی...
احساسی که پژمردی...
دستانی که گرفتی...
صدایی که شبها با آن آرام میگرفتی......
نان و نمکی که خوردی...
حتی نمکدانی که شکستی...
همه............. حلالت باشد
جز " لرز دلم در اولین بوسه " ...
حرامت باشد لحظه ای که مرا به گناه عادت دادی و رفتی...‏"




ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭو ﺁﺯﺍﺭ ﺩاده، ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻨﯿﺪ
بلکه ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﻭ بهش ﺑﮕﯿﺪ:
ﻣﻤﻨﻮﻥ که بهم ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺩﺍﺩی، ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭو ﭘﯿﺪﺍ کنم...!



دمت گرم خدا...
تا تو بخوای به داد من برسی...
من به تو رسیدم...!




نوشته ى یک پزشک…..
دیروز کلینیک بودم پسری اومد یه خالکوبی اسم دختر رو دستش بود
گفت میخوام پاکش کنم
گفتم اسم کیه گفت اسم عشقمه
میخوام پاکش کنم یه اسم دیگه بنویسم
گفتم مگه دو تا عشق هم میشه
گفت نه یدونه است
ولی مردونست
گفتم این چه عشقی بود که درد خالکوبی رو تحمل کردی
گفت دادا دیروز جلو دفتر ازدواج وقتی دیدم عشقم داره ازدواج میکنه
رفتم پشت پنجره دیدم عشقم اسمشو اشتباهی بهم گفته بود
وحالا اومدم اسم واقعیشو بنویسم….


در پـاکیِ عــشــقِ مـــن مُـــردّد شـد وُ رفت

او تابعِ « هر چه پیش آید ... » شد وُ رفت

گفتم : مگر از نعشِ دلم ...

آ... خ... دلـــــم

____از رویِ جنازه ی دلم رد شد وُ رفت_________



وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچکس نیست!

"فروغ فرخزاد"



اگر او،
برای تو ساخــته شــده.
من،
برای تو ویران شده‌ام...!



دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد...
نه التـــمـاس هـــایم را...
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را...
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی..
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم.. !!!



دلم میخواد یه روزی یه جایی.همونی که الان نیست برگرده و بیاد، بیاد واسم از زندگیش بگه بگه انقد زیر فشار مشکلات بوده که نمیتونه قد راست کنه بگه داغون شده، بگه دیگه ادعای قبل رو نداره.بگه و من فقط نگاش کنم.سرشو که بلند کرد بگه:با توام ! تو نفرینم کردی ؟ نه?تو چشاش نگاه کنم ، بزنم زیر خنده.اونقد بخندم تا اشکام یواش یواش از چشام سر بخوره و بیاد پایین با تعجب نگاهم کنه.بعد من آروم بگم :"ببخشید شما ؟


اگه دیدی
آدمی با تنهاییش ,
حال میکنه !
.
بدون راز قشنگی تو دلش داره
و
اگه تونستی حریم این تنهایی رو بشکنی ،
.

بدون که راز مشترکی دارید به نام :

خدا...



عشـــقِ تــو را اخـتــراع کـردم
تـا خــــــــلاص شــوم از ایـن تـنـهـایـی
پـیــام‌هـایـی دروغـیـن از عـشـق تــو
بــرای خــودم فــرسـتــادم
عـشـق تــو را اخـتــراع کــردم
چـونــان کـسـی کـه در تـاریـکـی
تـنـهـــا
مـی‌خـوانــد تـا نـتـرسـد . . .


من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید
من خودم بودم و دستی که صداقت میکاشت گرچه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم و هر پنجره ای که به سر سبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند،
بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود
من نه عاشق بودم،
نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم که مرا ازپس دیوانگیم میفهمید


روزگارم راسیاه کرده اندآنوقت میگویندشب است!خنده دارنیست؟ اینجا تاپیراهنت راسیاه نبینندباورنمیکنند چیزی رااز دست داده ای، وقتی دلت رامیشکنندحتما بایدسیاه بپوشی تا باورکنند دلت شکسته است.



یادته بهم گفتی تو ب من نمیای؟باشه ...!
"من"به "تو" نمیام، ولی تو ب خودت بیا...!!


کی گفته از عشق تو دست میکشم؟؟؟؟دارم با خیالت نفس میکشم......



وسوسه

نامت چه بود؟ آدم
فرزندِ کی ؟ من را نیست نه مادری و نه پدری بنویس اول یتیم عالم خلقت
محل تولد؟ بهشت پاک
اینک محل سکونت؟ زمین خاک
آن چیست بر گُرده نهادی؟امانت است.
قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا ، اینک به قدر سایه بختم بروی خاک
اعضای خانواده؟ حوای خوب و پاک، قابیل وحشتناک،هابیل زیر خاک
روز تولدت؟در جمعه ای ،به گمانم روز عشق
رنگت؟ اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه
وزنت؟نه آنچنان سبک که پَرم در هوای دوست نه آنچنان سنگین که نشینم به این زمین
جنست؟ نیمی مرا زخاک نیمی دگر خدا
شغلت؟ در کار کشت امید بروی خاک
شاکی تو؟ خدا
نام وکیل؟ آن هم فقط خدا
جرمت؟ یک سیب از درخت وسوسه
تنها همین؟ همین و بس
حکمت؟ تبعید در زمین
همدمت در گناه ؟ حوای آشنا
ترسیده ای؟ کمی
زچه؟ که شوم من اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت آمده است؟ بلی
چه کس؟ گاهی فقط خدا
داری گلایه ای؟ دیگر گِله نه ولی...
ولی که چه؟حکمی چنین آن هم به یک گناه؟!!!!
دلتنگ گشته ای؟ زیاد
برای که؟ تنها فقط خدا
آورده ای سند؟ بلی
چه؟دو قطره اشک
داری تو ضامنی؟ بلی
چه کس؟ تنها کس خدا
در آخرین دفاع؟ می خوانمش چنان که اجابت کند دعا

جای بعضی ها توی کتاب جغرافیا خالیه ، با عنوان “پست ترین نقطه ی دنیا”

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻟﻢ ﺑﺪﯼ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ
ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﻭﺭ ﮐﻨﯽ
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺑﮕﯽ
به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﺗﺤﻤﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ

نظرات 2 + ارسال نظر
هادی شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:25 ق.ظ

هیچ چیز در دنیا ی فانی وخاکی ارزش ان را ندارد که انسان حتی یک لحظه لب به سیگاربزند چه برسد بهاین که معتاد شود

دقیقاوباهات موافقم اعتیادچیزیست که تجربه اون باعث میشه راه برگشت به زندگی سالم بروی انسان بسته بشه وبرگشت تقریباغیرممکن بشه

مهدی چهارشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:08 ق.ظ

سلام بچه ها من با عشقم دعوا کردم و قهریم بخدا خیلی داغونم خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد