تصمیم گرفتم دیگر در لیست دوستانم کسانی ثبت کنم که به حق ..دوست واقعی
من باشن نه یه دکور...نه یه اسم فقط....بلکه واقعا دوستان خوب باشیم...تووبهاربهترین دوستان من هستید
ومن هرگزدوستانم راغمگین وناراحت نمیتوانم ببینم شومابه معنای واقعی دوستان من تاابددراین دنیای مجازی هستید
میدانی غصه دارم برای توکه ازمن غصه داری بی قرارم برای توکه حسم رامیدانی وامابدنتیجه گیری کردی من چرابایدتورابرنجانم؟دلم صندوقچه اسرارتوست دمی آرام باش وبه من مجال دفاع ازخودبده...
درپست قبلی من ناخواسته باعث رنجش کسی شدم که مدتهاحرفهایش باعث آرامشم میشدو احساس میکردم که همدردی دارم واوهم چون من می فهمدحرفهای دلم رواوهم میداندجنس عاشقانه هایم را
هرگزدرگفتارش تردیدی نداشتم که اوهم فرشته مهربون دیگریست که اسیرنامردی مردمان زمینی شده
نتونستم حرفی بزنم که بتونه اون روهم آرام کنه نشدهم پای دل زیبایش بنویسم وازنگارش آنچه اوهنرمندانه نگاشت
زبانم کوتاه وتسلیم قلم شیوایش شدم امابرسم محبت وسپاس خواستم پست قبلی راتقدیمش کنم امانفمیدم ممکنه محتویات جمله هاومطالبش رابه خودربط دهدوغمگین شود!!!
من اکنون غصه دارم چراآنچه که جهت تقدیم به خوبی هایش بودباعث رنجشش شداماقرارگذاشتم جبران کنم واین پست رابادقت ووسواس به اوتقدیم کنم...
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها می آیم و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست که بی مهروبی وفاهستن
که همچنان که تورا می پرستندبظاهرو
در ذهن خود طناب دار ترا می بافند
سلام ای شب معصوم میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست
چرا نگاه نکردی؟مانندآن زمانی که باورم داشتی
چرا نگاه نکردی ؟ که باورم کن من بی گناهم